تفکر مرحوم استادعلی صفایی حائری به واسطه نگاه عمیق به مسائل دینی و پرداخت گیرا و کاربردی نسبت به این موضوعات، همیشه مورد توجه همه تشنگان حقیقت به خصوص نسل جوان بوده است. این استاد گرامی که خیلی ها او را با آثاری چون «حرکت»، «مشهور آسمان»، «آیه های سبز» و «روابط متکامل زن و مرد» می شناسند اثری قابل تأمل هم درباره امام زمان(عج) انتظار و آدابش دارد به نام «تو می آیی». بخش هایی از این اثر که بیشتر معطوف به بحث انتظار و ویژگی های منتظر است را تقدیمتان می کنیم:
آرمان دین و هدف رسالت
ما خود را از منتظران حساب کرده ایم و جای حرفی باقی نگذاشته ایم؛ در حالی که حرف ها بسیار است و می توانیم خود را دوباره ارزیابی کنیم. لااقل تا این قدر که اگر در متن عدالت و رفاه و حتی آزادی و آگاهی و عرفان نشستیم، آیا انتظارمان برآورده شده و دیگر مهدی را نمی خواهیم و انتظار قائم آل محمد را نداریم؟ اگر ما از مهدی تا این مرحله انتظار داشته باشیم دیگر انتظاری نخواهیم کشید و توقعی نخواهیم داشت. مناسب است که با این حساب، نگاهی دیگر به انتظار داشته باشیم و مفهوم و حقیقت انتظار، ریشه های انتظار، ادب انتظار و اثر انتظار را دوباره ارزیابی کنیم. ... سوالی که در ذهن می آید، دو جلوه دارد: یکی این که اعتراض تا کجا ادامه دارد؟ آیا تا عدالت، تا آزادی، تا آگاهی و عرفان و یا تا شکوفایی و تکامل و یا ... دوم این که این اعتراض چه کاری را به دنبال می آورد و نفی با چه اثباتی همراه می شود؟ در مورد اول باید گفت که آرمان دینی و هدف رسالت، بالاتر از تکامل و شکوفایی استعدادهای آدمی است. چون این وجود تکامل یافته و شکوفا می خواهد در چه جهتی و برای چه مقصدی مصرف شود؟ رشد و خسر دو بعد تکامل انسانی است. همین آرمان و همین مقصد، زمینه ها و آمادگی هایی را می طلبد؛ آمادگی در ذهنیت و روحیه و طرح و تدبیر و تربیت نیروها و تشکل و سازماندهی آن ها و جاسازی و جایگزینی مستمر و بی وقفه آن ها و ناچار این مقصود از انتظار همراه تقیه و قیام می شود سه گام اساسی انقلاب دینی و انقلاب اسلامی. پس انتظار نه احتراز، نه اعتراض، که آمادگی و سازندگی و تقدیر و تدبیر و ترتیب و تشکل جدید را در دامان خویش دارد.
روح انتظار
روح انتظار با دستیابی به امن و رفاه و رهایی که آرمان های انسان معاصر و شاید خود ما هم باشد آرام نخواهد گرفت و کسانی که همراهی حجت و معیت محمد و آل محمد را می خواهند نمی توانند تا این سطح قرار بگیرند و تا این حد آرام باشند، که انسان معاصر چه بسا بتواند با تکیه بر علم و عقل و عرفان، بدون نیاز به وحی و مذهب تا این مرحله گام بردارد و با عقل جمعی و روح جمعی و غریزه جمعی به این مهم نائل آید. پس ما که از ضرورت وحی و اضطرار به حجت و انتظار حجت دم می زنیم باید از اول حساب را روشن کنیم و سنگمان را حق کنیم چون ما مدعی هستیم که آدم برای بیشتر از هفتاد سال برنامه ریزی شده و معتقد هستیم که بافت و ساخت انسان و جهان با این سطح از رفاه و امن و رهایی سازگار نیست. تحول نعمت ها و محدودیت ها و خودآگاهی و مرگ آگاهی آدمی را در متن رفاه راحت نمی گذارد. اگر ما مسئله قدر و استمرار و ارتباط های حتی محتمل و پیچیده با عوامل مشهود و غیبت را در نظر بگیریم و اگر ما برای این وسعت، طرح و تدبیر و تربیت و تشکل را دنبال کنیم ناچار انتظار ما از حجت و انتظار ما برای حجت شکل دیگری می گیرد و انتظار ما در جایگاه خویش می نشیند.
ریشه های انتظار
انتظار می تواند در نابسامانی ها در ظلم و جنگ، در جهل و خدعه و در فقر و مسکنت ریشه داشته باشد. آدمی می تواند امن و صلح و عدل و قسط و آگاهی و حکمت و بی نیازی و غنا و آرامش و قرار قلبی را توقع داشته باشد و اگر در واقعیت موفق نشد به رویا، به تخیل، به هنر، دل ببندد و یا در راه تحقق این ها قدم بردارد و کار کند و آماده شود که انتظار درست، زمینه سازی مناسب است. چه موفقیت تحقق بیابد و یا شکست روی بنماید و یا درگیری ادامه یابد که انتظار به معنای آمادگی و تهیه ملازم با پیروزی و موفقیت نیست. این نابسامانی ها یکی از اساسی ترین ریشه های انتظار عمومی است و عموم مردم بیشتر با این نابسامانی ها تحریک می شوند و سر بر می دارند. ریشه دیگر انتظار در ساخت و بافت انسان، بیشتر طلب و ساخت و بافت جهان چهار فصل و متحول نهفته است. آدمی دلی دارد که با شهادت این عالم تامین نمی شود، که دل آدمی بزرگ تر از محدوده این زندگی است. و همین دل بزرگ، گرایش به غیب را دارد و همین گرایش به غیب، انتظار را می آورد، که در واقع ربط ایمان و غیب و انتظار است. ایمان به غیب بر چهار عامل تکیه دارد که دو تای آن معرفتی و شناختی است: یکی شناخت قدر و اندازه وجودی انسان ... دیگری شناخت و یا احتمال دنیاهای گسترده تر و احساس محدودیت و تنگنا در این دنیای موجود. کسی که از وسعت دنیاها خبر می شنود آرام نمی گیرد و هجرت می نماید. عالم سوم، کنجکاوی و احساس بی قراری آدمی است که سر از پنجره هستی بیرون می آورد و بر دیوارها می کوبد تا حصارها را بردارد. عامل چهارم، انفجار نیروهاست.
انتظار حتی در روزهای رفاه و آسایش
این تلقی از انسان، او را به غیبت، به روز دیگر، به ا... و به وحی و به حجت گره می زند و انتظار را تفسیر جدید و عمیقی می کند که حتی در متن رفاه و عدل و در متن سامان و فراغت آدمی را بی قرار و منتظر می سازد و در متن نظام نوین جهانی و با دستیابی هر فردی به سیستم های پیشرفته باز او را به غربت به دیوار و حتی به التهاب و دلهره گره می زند؛ چون می داند که از این همه رفاه و عیش و راحت باید جدا شود تا تحول نعمت ها و تحول حالت ها را بشناسد و محول الحول و الاحوال را ببیند. و همین معنا اساس گرایش انسان مقتدر و دانشمند و مسلط را به مذهب توضیح می دهد؛ چون بر فرض حیرت زدایی علم و اشتغال قدرت و صنعت، آدمی با این امکانات زودتر به محدوده ها می رسد و دیوارها را تجربه می کند و احساس غربت و تنهایی، فریادش را بلند می نماید. ریشه سوم انتظار در دعوت ها و هدایت هایی است که مستمر و در قطعه قطعه زمان و فصل فصل تاریخ، آدم هایی را بیدار می کند و صدا می زند و به دیدار می رساند و از جام ملاقات سرشار می سازد. این سنت خداست که در متن غفلت، صیحه بیداری و فریاد دعوت بلند شود.
ادب انتظار
کسی که انتظار تولد فرزندی عزیز و یا مهمانی محبوب را دارد بی تفاوت، بی خیال، بی توجه و بی مسئولیت نیست. انتظار در حالت و در رفتار و عمل تاثیر می گذارد و منتظر آدابی را ناخواسته و حتی بی توجه دنبال می کند. توجه، عهد، انس، توسل و آماده باش از منتظر جدا نخواهد شد.
توجه
روی آوردن و وجاهت یافتن در مفهوم توجه و وجاهت نهفته است و در باب تفعل، به خود بستن و تمرین کردن هم اضافه می شود. توجه به مهدی که در این دعا می خوانیم؛ «انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله» از آنجا شکل می گیرد که ما محبوب های دیگر را تجربه می کنیم و به ضعف ها و محدودیت ها و یا پستی ها و زشتی های آن ها راه می یابیم. و از آن جا شکل می گیرد که می بینیم دیگران ما را برای خویش نردبان می خواهند و از ما پل می سازند. نمی خواهند که ما با کارهایمان رفعتی بگیریم؛ که می خواهند کارها پیش برود و سامان بگیرد.
عهد و انس
با جهت گیری و انتخاب به ارزش و وجاهت راه می یابیم و با همین جهت گیری، متعهد می شویم و بیعت می کنیم و عهد می بندیم؛ «و ابذل مالی و اهلی و نفسی و جمیع ما خولنی ربی بین یدیک و هذا عهدی الیک و میثاقی لدیک اذانت نظام الدین و یعسوب المتقین» تو آن چه داری نزد ولی می گذاری؛ چون آن چه در نزد تو بماند، گم شدنی و ضایع شدنی است که «ما عندکم ینفذ و ما عندالله باق». تو از مهدی توقع نداری که تعلقی نداری تو می خواهی آن چه خدا به تو بخشیده در راه او ببخشی و این گونه دارایی ها را از تباهی نجات بدهی و نسیه ها را نقد کنی و همراه با خود داشته باشی. در راه هدف های بزرگ، درگیری های بزرگ و تنهایی ها و غربت های و هم آلود وحشتناک هست و در این هنگامه وحشت و غربت و تنهایی، انسان، که می گویند از انس ریشه گرفته دل گرمی و پناه و نجوا و گفت و گو می خواهد و آن ها که از همه تعلق ها گسسته اند و یا می خواهند بگسلند چگونه انس بگیرند و با چه دل گرم شوند؟
توسل
باید مهم را فدای مهم تر کرد و از آن برای رسیدن به اهمیت ها وسیله ساخت. ولی، وسیله هدایت و قرب و لقاء و رضوان است. حال اگر از ولی کار زمین و زراعت و تجارب را بخواهی، نمی گویم که بهره نمی گیری، ولی بهره بیشتری را از دست می دهی.
اثر انتظار
انتظار و آماده باش، صبر در برابر مشکلات و برخوردها و ذکر در برابر فتنه های غفلت زا و بصیرت در برابر شبهات مهاجم را فراهم می آورد.