47. بى اهميتى به قرآن
انه سيأتى عليكم من بعدى زمان ليس فيه شىء أخفى من الحق، و لا أظهر من الباطل فالكتاب و أهله فى ذلك الزمان فى الناس و ليسا فيهم، و معهم و ليسا معهم! لان الضلالة لا توافق الهدى، و ان اجتمعا فاجتمع القوم على الفرقه، و افترقوا على الجماعة كانهم أئمة الكتاب و ليس الكتاب امامهم، فلم يبق عندهم منه الا اسمه، و لا يعرفون الا خطه و زبره.
قطعى است كه پس از من روزگارى بر شما روى خواهد آورد كه چيزى پوشيده تر از حق و آشكارتر از باطل وجود ندارد. در آن موقع كتاب خدا و مدافعان و معتقدان و عمل كنندگان به آن مطرود و مهجور از جامعه گشته، در آن روزگار كتاب خداوند و معتقدان و عمل كنندگان به آن، در ميان مردم خواهند بود، ولى از آن نخواهند بود و با آنان ديده خواهند شد؛ ولى با آنان نيستند، زيراگمراهى با هدايت، توافق و هماهنگى ندارند! اگر چه دركنار يكديگر ديده شوند. در آن هنگام مردم به پراكندگى و جدايى از يكديگر، متفق مى شوند و براى به دست آوردن اتفاق و اجتماع از يكديگر جدا و پراكنده اند. گويى آنان هستند كه پيشوايان قرآن اند نه اين كه قرآن پيشواى آنان باشد. نمانده است از قرآن در ميان آنان مگر نامى از قرآن و نمى شناسند از آن كتاب الهى، مگر خط و حروف نوشته شده آن را.47