36. عالم حيوان نما
و آخَرُ قد تَسَمّى عالماً و ليس بِه... فالصورةُ صورةُ انسان، و القلبُ قلبُ حيوان، لا يَعرفُ بابَ الهدى فيتّبعَه، و لا بابَ العَمى فيصُدّ عنه و ذلك ميّت الأحياء.
(در مقابل بنده اى از بندگان خدا)، بنده ديگرى است كه عالم ناميده مى شود، اما عالم نيست، پس چهره چنين كسى چهره انسان، اما قلب او، قلب حيوان است. نه راه رسيدن به هدايت را مى شناسد تا به دنبال او برود و نه راه رسيدن به گمراهى را مى داند تا از آن روى برگرداند، پس انسانى با اين صفات، مرده اى است در ميان زندگان.36