0

غزلیات منصور حلاج

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

اي بر دل شکسته ز درد تو داغها
در سينه ام ز آتش عشقت چراغها
چون هر دلي شده که بداع تو مبتلاست
نگشايد از تفرج گلزار و باغها
جانهاي ما بداغ جدائي بسوختي
باشد که رخت خويش شناسي بداغها
در ورطه بلاي تو دل گمشده است و جان
شد سالها که ميکند از وي سراغها
شرح شمايل تو حسين ار کند شود
ز انفاس جانفزاش معطر دماغها
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

اي آنکه جانم سوختي با داغ محنت بارها
دارم من آشفته دل با سوز عشقت کارها
گر چه ميان آتشم با داغ درد تو خوشم
عاقل اگر چه ميکند بر حال من انکارها
با يادت اي پيمان گسل خالي شد از اغيار دل
آيينه صافي کي شود بي صيقل از زنگارها
من سوي تو بشتافتم روي از دو عالم تافتم
چون نور ايمان يافتم بگسستم اين زنارها
آئي بهنگام چمن ور نيز بگزيدي وطن
و اندر دل پر درد من از غم نشاندي خارها
از شوق تو اي دل ربا آتش فتد در جان ما
چون آورد باد صبا بوي تو از گلزارها
بگذر حسين از علم تن بشناس جان خويشتن
ناحق دهد صد علم و فن بگذر از اين گفتارها
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

اي روي دلارايت آتش زده در جانها
درد غم سودايت سرمايه دورانها
چون از غم عشق تو صد جامه جان چاکست
عشاق چه غم دارند از چاک گريبانها
صد طاير جان هردم پروانه صفت سوزد
گر همچو رخت باشد شمعي بشبستانها
گل چاک زده جامه بر بوي تو در گلشن
از بهر خريداري از پرده بدامانها
در ميکده وحدت چون شير و شکر اي جان
درد و غم عشق تو آميخته با جانها
کوي تو و روي تو چون کعبه و عيد آمد
جانهاي نکوکيشان در پيش تو قربانها
عقلم همه فنها را آراسته بود اول
چون عشق تو برخواندم از ياد برفت آنها
شعري که حسين اي جان در وصف تو پردازد
هر بيت از او شايد سر دفتر ديوانها
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

بصدر صفحه دولت کجا رسد اصحاب
اگر دري نگشايد مفتح الابواب
عزيز من بادب باش تا صفا يابي
از آنکه هست تصوف بجملگي آداب
زدند قافله راه عشق کوس سفر
اگر نه مرده دلي ديده ها بمال از خواب
بهرزه عمر گرانمايه را ز دست مده
دو روزه عمر که باقي است قدر آن درياب
اگر سعادت ديدار دوست ميجوئي
ز آستانه اصحاب درد روي متاب
اگر مشاهده خواهي ز خويشتن بگذر
که غير هستي تو در ميانه نيست حجاب
حسين ديده ديداربين بدست آور
که برگرفت حبيب از جمال خويش نقاب
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

تا بکي ناله و فرياد که آن يار کجاست
همه آفاق پر از يار شد اغيار کجاست
آتش غيرت عشق آمد و اغيار بسوخت
چشم بازي که نبيند بجز از يار کجاست
سر توحيد ز هر ذره عيان ميگردد
پر نيازي که بود واقف اسرار کجاست
همه ذرات جهان آينه مطلوبند
خورده بيني که بود طالب ديدار کجاست
يوسف مصري ما بر سر بازار آمد
اي عزيزان وفا پيشه خريدار کجاست
عيسي خسته دلان ميرسد از عالم غيب
سر بيمار که دارد دل بيمار کجاست
هر که بيدار بود دولت بيدار بود
دوست در جلوه ولي عاشق بيدار کجاست
از شراب شب دوشينه خماري دارم
ساقيا بهر خدا خانه خمار کجاست
چند گوئي که مگو سر غم عشق حسين
خود من سوخته را طاقت گفتار کجاست
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

خلق عالم بجمالت نگرانند اي دوست
وز غمت نعره زنان جامه درانند اي دوست
ما بر آنيم که مانند تو منصوري نيست
همه ارباب نظر نيز بر آنند اي دوست
عاقلاني که ملامت ز غم عشق کنند
مگر از حسن رخت بيخبرانند اي دوست
زاهدان سرمه ز خاک قدمت گر نزنند
ظاهر آنست که بس بي بصرانند اي دوست
مخلصاني که نظر بر چو تو منصور کنند
ني چو اصحاب هوا کج نظرانند اي دوست
خاک پائي که بجان زينت افسر سازند
سروراني که همه تاج ورانند اي دوست
چون حسين از همه مخلص تر و بيچاره تر است
از چه مخصوص عنايت دگرانند اي دوست
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

الا اي کعبه دولت مرا خاک سر کويت
ندارد جان من قبله بجز محراب ابرويت
اگر در روي مهروئي بمهر دل نظر کردم
نکردم جز بدان وجهي که هست آيينه رويت
ز عشق روي گل بلبل نکردي ناله و غلغل
اگر اندر نهاد گل نديدي نکهت رويت
دلم وقت گل و سنبل هوادار صبا زان شد
که تا يابد از او هر دم گذر بر چين ابرويت
صبا دکان عطاري گشادن کي توانستي
که او را نيستي هر دم گذر بر سنبل مويت
بصورت گه گه ار روئي بسوي غيرت آوردم
ز غيرت رخ متاب از من که دارم روي دل سويت
ز مژگان زن حسين خويش را از گوشه تيري
که ميدانم نخواهد بد کمان او ببازويت
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

خسته هجر گشته ام با تو وصالم آرزوست
تيره شده است چشم من نور جمالم آرزوست
از تف کار عشق جان سوخت بنار تشنگي
از لب روح بخش تو آب زلالم آرزوست
بي تو حرام شد مرا با دگري نفس زدن
از نفس مبارکت سحر حلالم آرزوست
بي تو خيال شد تنم و ز هوس خيال تو
نيست خيال خواب و خور آب خيالم آرزوست
دام خطت بمرغ دل گفت اسير چون شدي
گفت از آنکه دمبدم دانه خالم آرزوست
در دل بحر اشک خود غوطه هميخورم از آنک
ديدن آن دو رشته عقد لئالم آرزوست
گر چه وصال او حسين آرزوئي است بس محال
آرزو را چو عيب نيست چونکه وصالم آرزوست
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

تا عشق توام بدرقه راه حجاز است
اندر حرم وصل دلم محرم راز است
احرام در دوست چو از صدق ببستيم
در هر قدمي کعبه صد گونه نياز است
عمريست که از آتش سوداي تو چون شمع
کار دل آشفته من سوز و گداز است
نزديک محبان ره کعبه دو سه گام است
کوته نظر است آنکه بگويد که دراز است
عشقست که در کسوت هر عاشق و معشوق
گه اصل نياز است و گهي مايه ناز است
تا سلطنت عشق شود ظاهر و پيدا
آفاق پر از قصه گيسوي دراز است
من بنده ندارم هنري در خور شه ليک
از روي کرم شاه جهان بنده نواز است
عشاق نوا چون ز در دوست بيابند
در جان حسين آرزوي عزم حجاز است
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

واي که از حال من دلبرم آگاه نيست
آه که از دست او زهره يک آه نيست
بر در او ميکشم جان ز پي تحفه ليک
هديه اين بينوا لايق درگاه نيست
طالب هر دو جهان ره نبرد سوي او
راه گداپيشگان در حرم شاه نيست
چند بود خاک پاک بسته اين تيره خاک
يوسف مصري ما در خور اين چاه نيست
شمع شبستان ما روي دلاراي او است
مجلس عشاق را روشني از ماه نيست
شاه مرا بندگان هست به از من بسي
ليک مرا غير آن هيچ شهنشاه نيست
حلقه زدم بر درش گفت برو اي حسين
تا تو بخود بسته اي پيش منت راه نيست
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

ايکه جز حسن رخت پيرايه آفاق نيست
جز جمالت آرزوي خاطر مشتاق نيست
گر کشي تيغ و کشي عشاق را در هيچ باب
از سر کوي تو رفتن مذهب عشاق نيست
زخم کز پيش تو آيد نوش جان افزاي ما است
زهر کز دست تو باشد کمتر از ترياق نيست
ما بميثاق الست از تو بلا در خواستيم
از بلا بگريزد آنکو بر سر ميثاق نيست
در نوشتم دفتر هستي و اوراق خرد
زانکه علم عشق اندر دفتر و اوراق نيست
موج عشقت تخته هستي ما را در ربود
کار ما اکنون در اين دريا جز استغراق نيست
ميوه معراج چيند اهل دل از نخل عشق
کين شجر عرشي است ليکن تکيه اش بر ساق نيست
قيد هستي را بهل گر وصل ميجوئي حسين
زانکه خوف فرقت اندر حالتت اطلاق نيست
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است
جانم آن لحظه که غمگين تو باشد شاد است
الم و درد تو سرمايه روح و راحت
ستم عشق تو پيرايه عدل و داد است
عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است
کانچه فرمود بجان کيش و بجان منقاد است
ز آتش عشق بسوز اي دل و خاک ره شو
زانکه جز شيوه عشق آنچه شنيدي باد است
عمر باقي طلب از عشق که اين چند نفس
که بر آنست حيات همه بي بنياد است
قدر خود را بشناس اي دل و ارزان مفروش
که وجودت شرف کارگه ايجاد است
خسروان خاک رهش تاج سر خود سازند
هر که شيرين مرا شيفته چون فرهاد است
رسم جانبازي عشاق بياموز حسين
که در اين شيوه ترا حسن رخش استاد است
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

من دلي دارم که در وي جز خيال يار نيست
خلوت خاص است و اين منزلگه اغيار نيست
از تجلي رخش آفاق پر انوار شد
ليک اعمي را خبر از تابش انوار نيست
ذره ذره ترجمان سر خورشيد است ليک
در جهان يک خورده دان واقف اسرار نيست
کوس رحلت زد سحرگه قافله سالار عشق
آه از اين حسرت که بخت خفته ام بيدار نيست
آخر اي رضوان مرا با قصر جنت کم فريب
عاشق ديدار او قانع بدين ديوار نيست
خويشتن ديدن بود در راه حق ترک ادب
بي ادب را در حريم عزت او بار نيست
چند ميگوئي کمر از بهر خدمت بسته ام
ديدن خدمت بنزد يار جز زنار نيست
نوش شربتهاي وصلش نيست بي نيش فراق
هيچ خمري بي خمار و هيچ گل بيخار نيست
چون حسين آنکس که عمرش نيست صرف عشق دوست
آنچنان کس هيچ وقت از عمر برخوردار نيست
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

منم و شورش و غوغا ز غمت تا بقيامت
چو سلام تو شنيدم چه برم راه سلامت
دل من مست بقا کن ز تجليت فنا کن
چو دلم مي نشکيبد چو کليمي بکلامت
چو غمت برد قرارم خبر از طعنه ندارم
چو دل آشفته يارم نه هراسم ز ملامت
ز غم عشق بجوشم چکنم گر نخروشم
قدحي درد بنوشم ببر ايماه تمامت
تو مرا واله خود کن ز ميم مست ابد کن
همه را غرق احد کن نه نشان مان نه علامت
بده اي دوست صبوحي که توام راحت روحي
همه احسان و فتوحي همه فضلي و کرامت
ببر از خويش چنانم که دگر هيچ ندانم
که مرا بند ره آمد خرد و علم و شهامت
بکشم درد و بلايت طلبم جور و جفايت
که کسي راز دل و جان نبود هيچ سلامت
دل خود کرد حسين از همه اغيار مصفا
که در او جز تو کسي را نبود جاي اقامت
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج

جانم بلب رسيد چو جانان من برفت
دردم ز حد گذشت چو درمان من برفت
روح روان و مونس جان هزار دل
بدر منير و شمع شبستان من برفت
بد مهرم ار بماه و بمهرم نظر بود
زين پس که از نظر مه تابان من برفت
پژمرده گشت گلبن بستان عيش من
از ديده تا که سرو خرامان من برفت
از باغ وصل بود اميدم که بر خورم
آمد خزان و رونق بستان من برفت
يعقوب وار ديده ام از گريه تيره گشت
کز پيش ديده يوسف کنعان من برفت
سرگشته ام چو گوي و چو چوگان خميده زانک
گوي مراد از خم چوگان من برفت
نالم گهي چو بلبل و گريم گهي چو ابر
اکنون که از نظر گل خندان من برفت
شد مندرس بناي وجود ضعيف من
سيلاب اشک بس که ز مژگان من برفت
روزي بود حسين که باز آيد از جفا
آن بيوفا که از سر پيمان من برفت
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها