بعد از آنكه حكومت دانست كه روش تهى نشان دادن امامت از محتواى علمى، با استفاده از مجالس مباحثه و مناظره، به منظور از پا درآوردن امامت، براى دعوت اهل بيت (عليهم السّلام) و خطّ ايشان بسيار سودمند بوده است، و حكومت با فراهم آوردن فضاى استدلال و محاجّه، به دست خود گور خود را مىكنده و وسائل گسترش پيام اهل بيت (عليهم السّلام) و نفوذ آن، و شناخته شدن بيشتر آن توسط مردم را فراهم مىساخته، يعنى چيزى كه خطرى بزرگ بشمار مىرفت و زيان و ورشكستگى آشكار و بزرگى در زمينه مناظره و استدلال مبتنى بر منطق و عقل و برهان براى آنان در پى داشت، و اين شكست در صحنههاى ديگر درگيرى، به خصوص در زمينه سياسى اثر حتمى داشت، به دست خود آنان ايجاد مىشده است.
و نيز پس از آنكه نظام حاكم فهميد كه تكيه بر روش ترور شخصيّت امام عليه السّلام و تقّدس و كرامت او نزد مردم، نمىتواند چندان نتيجه بخش باشد، بلكه چه بسا در نتيجه تعقيب اين روش، بسيارى از ويژگىها و امتيازات آن حضرت عليه السّلام كه اين حاكمان در مخفى نگاه داشتن و محو آنها در حد امكان، كوشا بودهاند، آشكار مىگردد.
و همچنين بعد از آنكه در تزوير خود و متّهم ساختن امام (عليه السّلام)، به منظور پيدا كردن بهانهاى براى نابود ساختن امام به صورت علنى و آشكارا، به گونهاى كه مجال داشته باشند بعد از آن، با يك هجوم تبليغاتى، او را بدنام كرده به تقدّس او نزد مردم ضربه بزنند، شكست خوردند.
بعد از تمام اينها، به اين نتيجه رسيدند كه با همان روشى كه پيشينيانشان، با سلف صالح آن حضرت (عليه السّلام) عمل كردند، از او رهايى يابند. و آن روش، خورانيدن سمّ به آن جناب بود. اين تنها راهى بود كه مىتوانستند در آن گام بگذارند، بدون آنكه خود را در معرض مشكلات و خطرات قرار دهند، مشكلات و خطراتى كه چه بسا حكومتشان نمىتوانست در برابر آن مقاومت كند يا اينكه به آسانى از آن بگذرد.
و وسيلهاى كه در اين راه به كار گرفتند همان دختر مأمون بود، كه همسر آن حضرت و به اعتقاد ما، مأمور آنان در مراقبت و كنترل آن حضرت، و ابزارى بود كه براى اجراى چنين كارى و با دقّت و در وقت مناسب، پيشبينى شده بود.
و با اينكه بسيار در مخفى ساختن اين نقشه و جنايت خود كوشيدند، به طورى كه شيخ مفيد رضوان الله عليه كه مردى بزرگ و نكته سنج بوده، در اينكه آنان اين جنايت زشت را مرتكب شده باشند ترديد مىكند، و مىگويد: «گفته شده كه آن حضرت مسموماً رحلت نمود ولى در اين باره خبرى نزد من ثابت نگشته تا بدان شهادت دهم».(1)
ولى مىبينيم، بسيارى، گاه به صراحت و گاه به اشارت، گفتهاند كه آنان به اين جنايت دست زدهاند.(2) بلكه همانطور كه قبلاً گفته شد اين جنايت از نخستين ساعاتى كه ازدواج امام با دختر مأمون صورت گرفت، انتظارش مىرفت.
تا آنجا كه امام جواد (عليه الصلاة والسلام) در شمار هشت نفر دشمن معتصم -كه چنانچه گفتهاند به خاطر اتفاقات بسيارى كه توأم با عدد هشت بوده و براى او رخ داده است به او «مثمن» گفته شده- كه او آنان را به قتل رسانيده آورده شده است.
صفدى و ابن شاكر كتبى مىگويند: «معتصم هشت دشمن را بكشت: بابك، باتيش، مازيار، افشين، عجيف، قاروت، رهبر رافضيان(!) و رئيس زنديقها»(3).
و ابن طاووس عليه الرحمه در دعاى روزهاى ماه رمضان آورده است:
«پروردگارا، بر محمّد بن على، امام مسلمين درود بفرست و آنكه را دوستش داشت دوست بدار و آنكه را كه با او دشمنى ورزيد، دشمن بدار، و بر كسى كه در خون او شركت جست عذاب مضاعف فرود آر. و او معتصم است»(4).
و ما مىبينيم امام (عليه السلام) حتّى در شب وفاتش به طور غير مستقيم دو موضوع را به مردم اعلام مىكند يكى اينكه او علم غيب دارد، دوم اينكه با خداى تعالى ارتباط دارد و اينكه او از جماعتى است كه خصوصيّتى دارند كه ديگران فاقد آن خصوصيّت هستند. به طورى كه روايت شده در شبى كه رحلت نمود فرمود: «من امشب وفات مىكنم» و سپس اضافه كرد: «ما جماعتى هستيم كه هرگاه خدا دنيا را براى ما نخواهد ما را منتقل مىسازد».(5)
---------------------------------------------------
1- مراجعه كنيد به: الارشاد، ص 368.
2- مراجعه كنيد به: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص .380 به نقل از ابن بابويه، و ص .384 اثبات الوصيْ، ص 220-.219 عيون المعجزات، ص .129 تاريخ الشيعه، ص 55 و .57 نورالابصار، ص .163 جلأ العيون، ج 3، ص 112 به نقل از المناقب و عيون المعجزات، و عياشى، سرالسلسْ العلويه، ص .38 تفسير عياشى، ج 1، ص 320-.319 تذكرْ الخواص، 359 به اماميّه نسبت داده، بحارالانوار، ج 50، ص 2 و 9-7 و 17 به نقل از پارهاى از منابعى كه ذكر شده و از الروضْ، مروج الذّهب، ج 3، ص 464، اعيان الشيعه، ج 2، ص 35 و روضْ الواعظين، ص 243.
3- الوافى بالوفيات، ج 5، ص 139 و فوات الوفيات، ج 4، ص 48.
4- اقبال الاعمال، ص 97 و بحارالانوار، ج 50، ص 15.
5- بحارالانوار، ج 50، ص 2.
-------------------------------------
علامه جعفر مرتضى عاملى