0

شعر دو کاج (محمدجوادمحبت)

 
ma1393
ma1393
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 1942
محل سکونت : اصفهان

شعر دو کاج (محمدجوادمحبت)

 

شعر دو کاج (محمدجوادمحبت)

 

 

شعر, محمدجوادمحبت, دوکاج, شعر دوکاج

 

در کنار خطوط سیم پیام

خارج از ده دو کاج روئیدند

سالیان دراز رهگذران آن دو را

چون دو دوست می دیدند

یکی از روز های سرد پاییزی

زیر رگبار و تازیانه باد

یکی از کاج ها به خود لرزید

خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا

خوب درحال من تامل کن

ریشه هایم زخاک بیرون است

چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی

مردم آزار از تو بیزارم

دور شو دست از سرم بردار

من کجا طاقت تورا دارم

بینوا راسپس تکانی داد

یار بی رحم و بی مروت او

سیم ها پاره گشت و کاج افتاد

بر زمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط دید آن روز

انتقال پیام ممکن نیست

گشت عازم گروه پی جویی

تا ببیند که عیب کار از چیست      

سیمبانان پس از مرمت سیم راه تکرار بر خطر بستند

یعنی آن کاج سنگدل را نیز با تبر تکه تکه بشکستند .

 

 

یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  11:11 AM
تشکرات از این پست
3051282261
3051282261
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1394 
تعداد پست ها : 247
محل سکونت : قم

پاسخ به:شعر دو کاج (محمدجوادمحبت)

چقدر زیبا و پرمحتوا به یاد دوران مدرسه.

یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  12:15 PM
تشکرات از این پست
ma1393
دسترسی سریع به انجمن ها