مَثَل ما وقتی که برای فرج دعا نمی کنیم، مانند کسی است که تا گردن در باتلاق فرو رفته و همچنان لبخند به لب اصرار دارد که همه چیز خوب و خوش و آرام است! یا شاید هم شبیه کسی که بخاطر افتادن در قفس درندگان، زار زار گریه می کند و نمی فهمد که در قفس باز است! خلاصه اینکه وقتی برای فرج دعا نمی کنیم، امیدی هم برای خلاصی از وضع موجود نداریم.
به برکت اینهمه رسانه های جمعی، دیگر کسی نیست که نداند هر گوشه ی جهان چقدر بدبختی و قتل و گرسنگی و غارت ریخته است. نیازی هم به گوش دادن اخبار نیست؛ اگر همین دور و بر خودمان را نگاه کنیم، مردم را – که خودمان هم جزئی از آنان هستیم- می بینیم که پنجه در پنجه ی فقر و بی اخلاقی و فساد انداخته اند و دائم کمرشان زمین می خورد و با کم جانی، دوباره سر پا می ایستند.
این وضع مردم است! خوب است؟ اگر خوب است که هیچ! خوش باشید! اگر نه، چاره چیست؟ نگویید که دولتی دیگر و حکومتی دیگر و قانونی دیگر که بعد از اینهمه هزاران سال، هنوز هیچ مردم خوشبختی روی زمین نیامده اند که خوشبختی شان دوام داشته باشد و بالاخره از چیزی ننالند. تکنولوژی هم که به کارمان نیامد.
اصلاً راه دور نمی رویم، گیج تان هم نمی کنیم؛ یک منجی بیشتر وجود ندارد. حالا چه نامش نزد مسیحیان، «مسیح» باشد، چه نزد یهودیان «ماشیح»، چه نزد زردشتیان «سوشیانس» و چه نزد مسلمانان «مهدی»!
وقتی برای آمدن منجی دعا کنیم، نجات پیدا می کنیم. از چه؟ از مردن در فقر، از مردن در بی اخلاقی، از مردن در بی باوری! فتنه های آخرالزمانی که کم نیستند. آنقدر هستند که بیش از دو سوم مردم جهان را ببلعند و مردم سر درگم و گرفتار هم هیچ نمی فهمند که «ای دل غافل! خواب بودند و جهان را آب برد!»
سند هم داریم برای حرفمان: امام حسن عسکری (علیه السلام)، فرمودند: «به خدا قسم [مهدی] غایب می شود، غیبتی که در ان زمان کسی از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خداوند او را بر اعتقاد به امامتش ثابت بدارد و در دعا برای تعجیل فرج توفیقش دهد.» (1)
بله! در قفس باز است، فقط شیرمردی می خواهد که از درندگان نترسد و خوب ببیند. ببیند که جهان یک ابر مرد می خواهد و جهان یک بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) بیشتر ندارد. در باتلاق فرو رفتن درد ندارد، فقط خدا به دادمان برسد، وقتی که نفسمان می گیرد و نمی توانیم جمله مان را به پایان برسانیم: «برسان منجـ ...»
پی نوشت:
1. كشف الغمة / ترجمه و شرح زوارهاى، ج3، ص: 449؛ با استفاده از اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج 1، ص 374