امشب شب عزای امام عالمین است
دل را هوای قبر غریب کاظمین است
باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده
مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده
25 رجب سال 183 هجری قمری با شهادت امام موسی کاظم (ع) هفتمین امام شیعیان مصادف است. به همین مناسبت بستهای ویژهای تقدیم مخاطبان همیشه همراه «آخرین خبر» میشود.
زندگینامه امام موسی کاظم (ع)
امام موسی کاظم (ع) در 7 صفر سال 129 قمری در محلی در نزدیکی مدینه به دنیا آمدند. ایشان از کودکی در محل درس پدر حاضر میشدند و از دانش حضرت امام جعفر صادق(ع) بهره میبردند. امام کاظم(ع) در 20 سالگی و با شهادت امام صادق(ع) به امامت و ولایت رسیدند. در 35 سال امامت ایشان، 4 نفر از حاکمان عباسی به حکومت رسیدند که دوران منصور و هارون، سخت ترین آنها بود. در واقع زمان بسیاری از دوران امامت ایشان در زندان هارون الرشید سپری شد . از مهمترین القاب ایشان میتوان به کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح اشاره کرد. ایشان در میان شیعیان به «بابالحوائج» معروف است.
احادیثی گرانبها از امام موسی کاظم (ع)
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
بر شما باد به خموشی که کم گویی، حکمت بزرگی است.
هرکه میانهروی کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپاید و هر که بیجا مصرف نماید و زیادهروی کند، نعمتش زوال یابد.
نیست بلائی که بر مؤمن وارد شود مگر آن که به وسیله دعا سریع برطرف میگردد، و چنانچه دعا نکند طولانی خواهد شد، پس هنگامی مصیتی و بلائی وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرّع کنی.
هر که میخواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
دعایی که بیشتر امید اجابت آن میرود و زودتر به اجابت میرسد، دعا برای برادر دینی در پشت سر او است.
نسبت به هم نوع خود خیر و نیکی داشته باش و سخن خوب و مفید بگو و خود را تابع بی تفاوت و بی مسئولیّت قرار مده.
فضیلتهای اخلاقی امام موسی کاظم (ع)
رسیدگی به محرومان
در سیره درسآموز امام موسی کاظم (ع)، دلجویی از مستمندان و رسیدگی به وضع محرومان، جایگاه ویژهای داشت. شیخ مفید در این باره مینویسد: «آن حضرت شبانه از نیازمندان و مستمندان دلجویی میکرد و کیسه پول و مواد غذایی را به خانههای آنان میبرد و به صورتی در اختیار ایشان قرار میداد که گاه حتی خودشان هم نمیدانستند این کمکها از کجا میرسد.»
مهربانی امام کاظم (ع) با مرد روستایی
روایت شده است امام کاظم (ع) به مرد روستایی زشت سیمایی رسیدند، سلام کردند و در کنار او نشستند و زمانی طولانی با او به گفت و گو پرداختند. سپس به وی فرمودند: اگر خدمت و کاری به من واگذار کنی، حاضرم آن را برایت انجام بدهم. [اصحاب] گفتند: ای پسر رسول خدا(ص)، شما نزد چنین کسی می نشینید و از نیازمندی های او می پرسید، در حالی که او باید نزد شما بیاید؟ امام (ع) فرمودند: بنده ای است از بندگان خدا و برادری است به حکم کتاب خدا و همسایه ای است در سرزمین های خدا. ما با او در بهترین پدر، یعنی آدم (ع) و نیکوترین دین، یعنی اسلام شریکیم و چه بسا روزگار، ما را نیز به او نیازمند سازد.
کار کردن امام موسی کاظم(ع)
علی بن حمزه از پدرش نقل کرده است که: امام موسی کاظم(ع) را دیدم که در زمینی متعلق به خودشان کار می کردند و پاهای شان غرق عرق شده بود. عرض کردم: فدایت شوم کارگرانت کجایند؟ حضرت! فرمودند: کسانی با دست خود در زمین خویش کار کردند که از من و پدرم بهتر بودند. گفتم: کدام کسان؟ فرمودند: رسول خدا(ص) و امیرالمومنین علی(ع) و همه پدرانم که با دست خود کار می کردند. با دست خود کار کردن، کار پیامبران و رسولان و اولیا و صالحان است.
امام کاظم(ع) و سخن گفتن به زبان فارسی
ابوبصیر از امام موسی بن جعفر(ع) پرسید: امام با چه نشانههایی شناخته میشود؟
امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهمترین آن این است که امام قبلی معرفیاش کرده باشد، همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب(ع) را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی کند، نشانه دیگر آن است که هر چه از او میپرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بیخبر نباشد. نشانه دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همه زبانها سخن بگوید.
سپس فرمود: هم اکنون نشانهای به تو نشان میدهم تا قلبت مطمئن شود.
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت: من خیال میکردم فارسی متوجه نمیشوید.
امام(ع) فرمود: سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟! سپس فرمود: امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست، او کلام هر شخص و هر موجود زندهای را می فهمد، امام با این نشانهها شناخته میشود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست.
امام کاظم (ع) ۳ روز قبل از شهادت کجا رفتند؟
«مسیب» زندانبان امام موسی کاظم(ع) گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود کنم.
گفتم: آیا توقع دارید با وجود این همه مأمور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟
فرمود: ای مسیب! تو گمان میکنی قدرت و توان الهی ما کم است؟
گفتم: نه! ای مولای من!
فرمود: پس چه؟
گفتم: دعا کنید ایمانم قویتر شود.
امام چنین دعا کرد: خدایا او را ثابتقدم بدار.
سپس فرمود: من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا -وزیر حضرت سلیمان(ع) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را میخوانم و به مدینه میروم.
ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست.
سپس فرمود: من پس از سه روز از دنیا میرود.
من به گریه افتادم. فرمود: گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست.
شهادت مظلومانه امام موسی کاظم(ع)
در زمان امامت امام موسی کاظم(ع) شرایط برای مبارزه منفی و قیام علمی و ارشاد مردم، آماده بود. با توجه به این وضعیت، آن امام بزرگوار، فعالیت خویش را در دو جبهه آغاز فرمودند. یکی مبارزه منفی و تسلیم نشدن در برابر طاغوت و متنفّر کردن مردم از دستگاه ظلم و جور و دیگری در راستای ارشاد و هدایت مردم و نشر احکام و تربیت شاگردان. امام کاظم(ع) در این راه سختی های فراوانی را متحمل و سالیان طولانی در زندان هارون، خلیفه ستمکار عباسی محبوس شدند. سرانجام حضرت امام موسی کاظم(ع) پس از 55 سال زندگی و 35 سال امامت در حالی که سال های زیادی از دوران امامت را در زندان ستم هارون الرشید عباسی گذرانده بودند به دستور خلیفه و توسط زندانبان قَسیّ القلبی به نام سِندی بن شاهِک مسموم شدند و به شهادت رسیدند. شهادت آن امام بزرگوار در زندان بغداد صورت گرفت و بدن مطهرشان را در نزدیکی بغداد و در محلّی که امروزه به کاظمین مشهور است به خاک سپردند.
منابع:
1. بحارالانوار، جلد 78، ص333
2. اصول کافی،ج1 ،ص52
3. بحار الانوار، ج7 ،143
4. تحف العقول، ص403