0

جریانات سیاسی زمان امام كاظم علیه السلام

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

جریانات سیاسی زمان امام كاظم علیه السلام

 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
جریانات سیاسی زمان امام كاظم علیه السلام
نشر فقه‌ جعفری‌ و اخلاق‌ و تفسیر و كلام‌ كه‌ از زمان‌ حضرت‌ صادق‌ (علیه‌السلام) و پیش‌ از آن‌ در زمان‌ امام‌ محمد باقر (علیه‌السلام) آغاز و عملی‌ شده‌ بود، در زمان‌ امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ (علیه‌السلام) نیز به‌ پیروی‌ از سیره‌ نیاكان‌ بزرگوارش‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌، تا مردم‌ بیش‌ از پیش‌ به‌ خط مستقیم‌ امامت‌ و حقایق‌ مكتب‌ جعفری‌ آشنا گردند، و این‌ مشعل‌ فروزان‌ را از ورای‌ اعصار و قرون‌ به‌ آیندگان‌ برسانند. خلفای‌ عباسی‌ بنا به‌ روش‌ ستمگرانه‌ و زیاده‌روی‌ در عیش‌ و عشرت‌، همیشه‌ درصدد نابودی‌ بنی‌‌هاشم‌ بودند تا اولاد علی‌(علیه‌السلام) را با داشتن‌ علم‌ و سیادت‌ از صحنه‌ سیاست‌ و تعلیم‌ و ارشاد كنار زنند، و دست‌ آنها را از كارهای‌ كشور اسلامی‌ كوتاه‌ نمایند. اینان‌ برای‌ اجرای این‌ مقصود پلید كارها كردند، از جمله‌:

چند تن‌ از شاگردان‌ مكتب‌ جعفری‌ را تشویق‌ نمودند تا مكتبی‌ در برابر مكتب‌ جعفری‌ ایجاد كرده و به‌ حمایتشان‌ پرداختند. بدین‌ طریق‌ مذاهب‌ حنفی‌، مالكی‌، حنبلی‌ و شافعی‌...
هر كدام‌ با راه‌ و روش‌ خاص‌ فقهی‌ پایه‌ریزی‌ شد. حكومت‌های‌ وقت‌ و بعد از آن‌ - برای‌ دست‌یابی‌ به‌ قدرت‌ - از این‌ مذهب‌ها پشتیبانی‌ كرده‌ و اختلاف‌ آنها را بر وفق‌ مراد و مقصود خود می‌دانستند.
چندین‌ سال‌ امام‌ كاظم(علیه‌السلام) از این‌ زندان‌ به‌ آن‌ زندان‌ انتقال‌ می‌یافت. در زندان‌های‌ تاریك‌ و سیاهچال‌های‌ دهشتناك‌، امام‌ بزرگوار ما با محبوب‌ و معشوق‌ حقیقی‌ خود (الله) راز و نیاز می‌كرد و خداوند متعال‌ را بر این‌ توفیق‌ عبادت‌ كه‌ نصیب‌ وی‌ شده‌ است‌ سپاسگزاری‌ می‌نمود.

در سال‌های‌ آخر خلافت‌ منصور دوانیقی‌ كه‌ مصادف‌ با نخستین‌ سال‌های‌ امامت‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر(علیه‌السلام) بود؛ "بسیاری‌ از سادات‌ حق طلب‌ - كه‌ نوعا از عالمان‌ و شجاعان‌ و متقیان‌ و حق‌‌طلبان‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بودند و با امامان‌ نسبت‌ نزدیك‌ داشتند - شهید شدند. این‌ بزرگان‌ برای‌ دفع‌ ستم‌ و نشر منشور عدالت‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر، به‌ پا می‌خاستند و سرانجام‌ با اهدا جان‌ خویش‌، به‌ جوهر اصلی‌ تعالیم‌ اسلام‌ جان‌ می‌دادند، و جان‌های‌ خفته‌ را بیدار می‌كردند.

طلوع‌ها و غروب‌ها را در آبادی‌های‌ اسلامی‌ به‌ رنگ‌ ارغوانی‌ درمی‌آوردند و بر در و دیوار شهرها نقش‌ جاوید می‌نگاشتند و بانگ‌ اذان‌ مؤذنان‌ را بر مأذنه‌های‌ مساجد اسلام‌ شعله‌ور می‌ساختند." در مدینه‌ از كارگزاران‌ مهدی‌ عباسی‌ فرزند منصور دوانیقی‌ در عمل‌، همان‌ رفتار زشت‌ دودمان‌ سیاه‌ بنی‌ امیه‌ را پیش‌ گرفتند، و نسبت‌ به‌ آل‌ علی(علیه‌السلام) آنچه‌ توانستند بدرفتاری‌ كردند. داستان‌ دردناك‌ "فخ‌ " در زمان‌ هادی‌ عباسی‌ پیش‌ آمد. علت‌ بروز این‌ واقعه‌ این‌ بود كه‌ "حسین‌ بن‌ علی‌ بن‌ عابد" از اولاد حضرت‌ امام‌ حسن‌ (علیه‌السلام) كه‌ از افتخارات‌ سادات‌ حسنی‌ و از بزرگان‌ علمای‌ مدینه‌ و رئیس‌ قوم‌ بود، به‌ یاری‌ عده‌ای‌ از سادات‌ و شیعیان‌ در برابر بیدادگری‌ "عبدالعزیز عمری‌" كه‌ مسلط بر مدینه‌ شده‌ بود، قیام‌ كردند و با شجاعت‌ و رشادت‌ خاص‌ در سرزمین‌ فخ‌ عده‌ زیادی‌ از مخالفان‌ را كشتند، سرانجام‌ دشمنان‌ دژخیم‌ این‌ سادات‌ شجاع‌ را در تنگنای محاصره‌ قرار دادند و به‌ قتل‌ رساندند و عده‌ای‌ را نیز اسیر كردند.

مسعودی‌ می‌نویسد: بدن‌هایی‌ كه‌ در بیابان‌ ماند طعمه‌ درندگان‌ صحرا گردید. سیاهكاری‌های‌ بنی‌‌عباس‌ منحصر به‌ این‌ واقعه‌ نبود. این‌ خلفای‌ ستمگر صدها سید را زیر دیوارها و میان‌ ستون‌ها گچ‌ گرفتند، و صدها تن‌ را نیز در تاریكی ‌زندان‌ها حبس‌ كردند و به‌ قتل‌ رساندند.

عجب‌ آن كه‌ این‌ همه‌ جنایت‌ها را زیر پوشش‌ اسلامی‌ و به‌ منظور فرونشاندن فتنه‌ انجام‌ می‌دادند. حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر (علیه‌السلام) را هرگز در چنین‌ وضعی‌ و با دیدن‌ و شنیدن‌ آن‌ همه‌ مناظ‌ر دردناك‌ و ظ‌لم‌های‌ بسیار، آرامشی‌ نبود. امام‌ به‌ روشنی‌ می‌دید كه‌ خلفای‌ ستمگر در پی‌ تباه‌ كردن‌ و از بین‌ بردن‌ اصول‌ اسلامی‌ و انسانی‌اند. امام‌ كاظ‌م‌ (علیه‌السلام) سال‌ها مورد اذیت‌ و آزار و تعقیب‌ و زجر بود، و در مدتی‌ كه‌ از 4 سال‌ تا 14 سال‌ نوشته‌اند تحت‌ نظر و در تبعید و زندان‌ها و تك‌ سلول‌ها و سیاهچال‌های‌ بغداد - در غل‌ و زنجیر - به‌ سر می‌برد. امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر (علیه‌السلام) بی ‌آن كه‌ - در مراقبت‌ از دستگاه‌ جبار هارونی‌ - بیمی‌ به دل‌ راه‌ دهد به‌ خاندان‌ و بازماندگان‌ سادات‌ رسیدگی‌ می‌كرد و از گردآوری‌ و حفظ آنان‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ بقایای‌ آنان‌ غفلت‌ نداشت‌.

امام‌ كاظم علیه السلام به‌ روشنی‌ می‌دید كه‌ خلفای‌ ستمگر در پی‌ تباه‌ كردن‌ و از بین‌ بردن‌ اصول‌ اسلامی‌ و انسانی‌اند. امام‌ كاظ‌م‌ (علیه‌السلام) سال‌ها مورد اذیت‌ و آزار و تعقیب‌ و زجر بود، و در مدتی‌ كه‌ از 4 سال‌ تا 14 سال‌ نوشته‌اند تحت‌ نظر و در تبعید و زندان‌ها و تك‌ سلول‌ها و سیاهچال‌های‌ بغداد - در غل‌ و زنجیر - به‌ سر می‌برد. امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر (علیه‌السلام) بی ‌آن كه‌ - در مراقبت‌ از دستگاه‌ جبار هارونی‌ - بیمی‌ به دل‌ راه‌ دهد به‌ خاندان‌ و بازماندگان‌ سادات‌ رسیدگی‌ می‌كرد و از گردآوری‌ و حفظ آنان‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ بقایای‌ آنان‌ غفلت‌ نداشت‌.

آن‌ زمان‌ كه‌ امام‌ كاظم(علیه‌السلام) در مدینه‌ بود، هارون‌ كسانی‌ را بر حضرت‌ گماشته‌ بود تا از آنچه‌ در گوشه‌ و كنار خانه‌ امام(علیه‌السلام) می‌گذرد، وی‌ را آگاه‌ كنند. هارون‌ از محبوبیت‌ بسیار و معنویت‌ نافذ امام‌ (علیه‌السلام) سخت‌ بیمناك‌ بود. چنانكه‌ نوشته‌اند كه‌ هارون‌، درباره‌ امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر (علیه‌السلام) می‌گفت‌: "می‌ترسم‌ فتنه‌ای‌ بر پا كند كه‌ خون‌ها ریخته‌ شود" و پیداست‌ كه‌ این‌ "قیام‌های‌ مقدس" را كه‌ سادات‌ علوی‌ و شیعیان‌ خاص‌ رهبری‌ می‌كردند و گاه‌ خود در متن‌ آن‌ قیام‌ها و اقدام‌های‌ شجاعانه‌ بودند از نظر دستگاه‌ حاكم‌ غرق‌ در عیش‌ و تنعم‌ بنا حق‌ "فتنه" نامیده‌ می‌شد.

از سوی‌ دیگر این‌ بیان‌ هارون‌ نشانگر آن‌ است‌ كه‌ امام كاظم(علیه‌السلام) لحظه‌ای‌ از رفع‌ ظ‌لم‌ و واژگون‌ كردن‌ دستگاه‌ جباران‌ غافل‌ نبوده‌ است. وقتی‌ مهدی‌ عباسی‌ به‌ امام(علیه‌السلام) می‌گوید:
شهادت امام كاظم علیه السلام

" آیا مرا از خروج‌ خویش‌ در ایمنی‌ قرار می‌دهی" نشانگر هراسی‌ است‌ كه‌ دستگاه‌ ستمگر عباسی‌ از امام كاظم‌(علیه‌السلام) و یاران‌ و شیعیانش‌ داشته‌ است. به‌ راستی‌ نفوذ معنوی‌ امام‌ موسی‌ (علیه‌السلام) در دستگاه‌ حاكم‌ به‌ حدی‌ بود كه‌ كسانی‌ مانند علی‌ بن‌ یقطین‌ صدر اعظم‌ (وزیر) دولت‌ عباسی‌، از دوستداران‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر (علیه‌السلام) بودند و به‌ دستورات‌ حضرت‌ عمل‌ می‌كردند. سخن‌‌چینان‌ دستگاه‌ از علی‌ بن‌ یقطین‌ در نزد هارون‌ سخن‌ها گفته‌ و بدگویی‌ها كرده‌ بودند، ولی‌ امام‌ (علیه‌السلام) به‌ وی‌ دستور فرمود با روش‌ ماهرانه‌ و تاكتیك‌ تقیه كه‌ در مواردی‌، برای‌ رهانیدن اصل اسلام و جان از حیله‌های‌ دشمن‌ ضروری‌ و شكلی‌ از مبارزه‌ پنهانی‌ است‌، در دستگاه‌ هارون‌ بماند و به‌ كمك‌ شیعیان‌ و هواخواهان‌ آل‌ علی(علیه‌السلام) و ترویج‌ مذهب‌ و پیشرفت‌ كار اصحاب‌ حق‌، همچنان‌ پای‌ فشارد – بی ‌آن كه‌ دشمن‌ خونخوار را از این‌ امر آگاهی‌ حاصل‌ شود. –

سرانجام‌ بدگویی‌هایی كه‌ اطرافیان‌ از امام‌ كاظ‌م‌ (علیه‌السلام) كردند در وجود هارون‌ كارگر افتاد و در سفری‌ كه‌ در سال‌ 179 ه.ق ه‌ حج‌ رفت‌، بیش‌ از پیش‌ به‌ عظمت‌ معنوی‌ امام‌ (علیه‌السلام) و احترام‌ خاصی‌ كه‌ مردم‌ برای‌ امام‌ موسی‌ الكاظ‌م‌ (علیه‌السلام) قایل بودند پی‌ برد.

هارون‌ سخت‌ از این‌ جهت‌، نگران‌ شد. وقتی‌ به‌ مدینه‌ آمد و قبر منور پیامبر اكرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را زیارت‌ كرد، تصمیم‌ بر جلب‌ و دستگیری‌ امام‌ (علیه‌السلام) یعنی‌ فرزند پیامبر گرفت. هارون‌ صاحب‌ قصرهای‌ افسانه‌ای‌ در سواحل‌ دجله‌، و دارنده‌ امپراطوری‌ پهناور اسلامی‌ كه‌ به‌ ابر خطاب‌ می‌كرد: "ببار كه‌ هر كجا بباری‌ در كشور من‌ باریده‌ای‌ و به‌ آفتاب‌ می‌گفت‌ بتاب‌ كه‌ هر كجا بتابی‌ كشور اسلامی‌ و قلمرو من‌ است‌!"
مسعودی‌ می‌نویسد: بدن‌هایی‌ كه‌ (در واقعه فخ) در بیابان‌ ماند طعمه‌ درندگان‌ صحرا گردید. سیاهكاری‌های‌ بنی‌‌عباس‌ منحصر به‌ این‌ واقعه‌ نبود. این‌ خلفای‌ ستمگر صدها سید را زیر دیوارها و میان‌ ستون‌ها گچ‌ گرفتند، و صدها تن‌ را نیز در تاریكی ‌زندان‌ها حبس‌ كردند و به‌ قتل‌ رساندند.

آن‌ چنان‌ از امام‌ (علیه‌السلام) هراس‌ داشت‌ كه‌ وقتی‌ قرار شد آن‌ حضرت‌ را از مدینه‌ به‌ بصره‌ آورند، دستور داد چند كجاوه‌ با كجاوه‌ امام‌ (علیه‌السلام) بستند و بعضی‌ را نابهنگام‌ و از راه‌های‌ دیگر ببرند، تا مردم‌ ندانند كه‌ امام‌ (علیه‌السلام) را به‌ كجا و با چه‌ كسانی‌ بردند، تا یأس‌ بر مردمان‌ چیره‌ شود و به‌ نبودن‌ رهبر حقیقی‌ خویش‌ خو گیرند و سر به‌ شورش‌ و بلوا برندارند و از تبعیدگاه‌ امام(علیه‌السلام) بی‌خبر بمانند. و این‌ همه‌ بازگو كننده‌ بیم‌ و هراس‌ دستگاه‌ بود، از امام‌ (علیه‌السلام) و از یارانی‌ كه‌ - گمان‌ می‌كرد - همیشه‌ امام‌(علیه‌السلام) آماده‌ خدمت‌ دارد می‌ترسید، این‌ یاران‌ با وفا - در چنین‌ هنگامی‌ - شمشیرها برافرازند و امام‌ خود را به‌ مدینه‌ بازگردانند. این‌ بود كه‌ با خارج‌ كردن‌ دو كجاوه‌ از دو دروازه‌ شهر، این‌ امكان‌ را از طرفداران‌ آن‌ حضرت‌ گرفت‌ و كار تبعید امام‌ (علیه‌السلام) را فریبكارانه‌ و با احتیاط انجام‌ داد .

هارون‌، امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ (علیه‌السلام) را - با چنین‌ احتیاط‌ ها و مراقبت‌هایی‌ از مدینه‌ تبعید كرد. هارون‌، ابتدا دستور داد امام‌ هفتم‌ (علیه‌السلام) را با غل‌ و زنجیر به‌ بصره‌ ببرند و به‌ عیسی‌ بن‌ جعفر بن‌ منصور كه‌ حاكم‌ بصره‌ بود، نوشت‌، یك‌ سال‌ حضرت‌ امام‌ كاظ‌م‌ (علیه‌السلام) را زندانی‌ كند، پس‌ از یك‌ سال‌ والی‌ بصره‌ را به‌ قتل‌ امام‌ (علیه‌السلام) مأمور كرد. عیسی‌ از انجام‌ دادن‌ این‌ قتل‌، عذر خواست. هارون‌ امام‌ را به‌ بغداد منتقل‌ كرد و به‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ سپرد. مدتی‌ حضرت‌ كاظ‌م‌ (علیه‌السلام) در زندان‌ فضل‌ بود. در این‌ مدت‌ و در این‌ زندان‌ امام‌(علیه‌السلام) پیوسته‌ به‌ عبادت‌ و راز و نیاز با خداوند متعال‌ مشغول‌ بود. هارون‌، فضل‌ را مأمور قتل‌ امام‌(علیه‌السلام) كرد ولی‌ فضل‌ هم از این‌ كار كناره‌ جست.

چندین‌ سال‌ امام‌ (علیه‌السلام) از این‌ زندان‌ به‌ آن‌ زندان‌ انتقال‌ می‌یافت. در زندان‌های‌ تاریك‌ و سیاهچال‌های‌ دهشتناك‌، امام‌ بزرگوار ما با محبوب‌ و معشوق‌ حقیقی‌ خود (الله) راز و نیاز می‌كرد و خداوند متعال‌ را بر این‌ توفیق‌ عبادت‌ كه‌ نصیب‌ وی‌ شده‌ است‌ سپاسگزاری‌ می‌نمود.

عاقبت‌ آن‌ امام‌ بزرگوار در سال‌ 183 هجری‌ در سن‌ 55 سالگی‌ به‌ دست‌ مردی‌ ستمكار به‌ نام‌ " سِندی‌ بن‌ شاهك‌ " و به‌ دستور هارون‌ مسموم‌ و شهید شد. شگفت‌ آن كه‌، هارون‌ با توجه‌ به‌ شخصیت‌ والای‌ موسی‌ بن‌ جعفر (علیه‌السلام) پس‌ از شهادت‌ امام‌ نیز اصرار داشت‌ تا مردم‌ این‌ خلاف‌ حقیقت‌ را بپذیرند كه‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر (علیه‌السلام) مسموم‌ نشده‌ بلكه‌ به‌ مرگ‌ طبیعی‌ از دنیا رفته‌ است‌، اما حقیقت‌ هرگز پنهان‌ نمی‌ماند. بدن‌ مطهر آن‌ امام‌ بزرگوار را در مقابر قریش‌ - در نزدیكی‌ بغداد - به‌ خاك‌ سپردند. از آن‌ زمان‌ آن‌ آرامگاه‌ عظمت‌ و جلال‌ پیدا كرد، و مورد توجه‌ خاص‌ واقع‌ گردید، و شهر "كاظ‌مین" از آن‌ روز بنا شد و روی‌ به‌ آبادی‌ گذاشت‌ .


منبع: تبیان

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  2:25 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها