در نشریه قرآنی بشارت، شماره 1، ص 45 و 46 از استاد سید علی موسوی گرمارودی، حکایتی شنیدنی نقل شده است که در زیر می آوریم:
بیش از سی سال پیش، با دانشمند وارسته دكتر گُلزاده غفوری آشنا شدم. الآن درست به یاد نداریم كه آغاز آشنایی من از كجا بود...
یك روز، از ایام دوره لیسانس؛ به هنگام حج، نزد من آمد و گفت: عازم مدینه هستم، تا بعد برای انجام مناسك حجّ، به مكّه بروم؛ كاری نداری؟ پیامی برای رسول خدا نداری؟ عرض كردم: مَنِ رو سیاه كه هستم كه لایق باشم به ساحت رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) پیام بدهم. فرمودند: ایشان رحمة للعالمین است؛ منظورم این است كه چیزی از آن حضرت نمیخواهی؟
گفتم: برای خودم یا برای مردم؟
فرمود: البته اگر از ایشان برای مردم چیزی بخواهیم، بهتر است. روشنتر هم پاسخ خواهند فرمود.
گفتم: به فرض چیزی خواستیم یا پرسیدیم، جواب ایشان را چگونه دریابیم؟
فرمود: من در خدمتِ یك قرآنِ جیبی هستم.
روبهروی مرقد مطهّر ایشان كه رسیدم، سؤال خود را عنوان میكنم؛ برای پاسخ ایشان قرآن را باز میكنم، اول سطر، هر چه آمد، همان را پاسخ و پیام ایشان خواهیم دانست. گفتم: شما كه همه چیز را خودتان بلدید، خودتان بگویید از ایشان چه بخواهیم؟
سرانجام قرار شد بپرسیم كه امروز، پیام ایشان برای جامعه اسلامی و اُمّت خودشان در ایران، چیست؟
هنگامی كه برای زیارت ایشان كه از حج باز گشته بود، به خانه او رفتم، نخستین سخنی كه گفت، این بود كه آیا نمیخواهی بدانی پیامبر چه پیامی دادند؟
با اشتیاق گفتم: چه پیامی دادند؟
فرمود: رفتم و روبهروی مرقد مطهّر ایستادم و قرآن كوچكی را كه در خدمت آن بودم، در دست گرفتم و پیام را عرض كردم و صلوات فرستادم و قرآن را گشودم. درست اولین جمله اولین صفحه سمت راست، این آیه بود:
وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ پیامبر میگوید: امت من این قرآن را وانهادهاند.