پاسخ به: سی فصل عطار
بگویم با تو تا حق را که دیده است
کدامین قطره در دریا رسیده است
هر آنکس در حقیقت راه بین شد
ز پیر راه جوئی این سبق را
چو دانی بر ره تسلیم او شو
ز هر راهی که فرماید برو شو
پس آنگه اختیار خویش بگذار
بهر امری که گوید گوش میدار
بدو ده دست و برهم نه دو دیده
بمعنی چونکه اندر حق رسیدی
شوی چون قطره اندر بحر واصل
که تا گردی ز بحر او خبردار
ترا از هر دو عالم آفریدند
بمعنی از دو عالم برگزیدند
هر آنچه هست پیدا در دو عالم
درو موجود شد پیدا و پنهان
ولی انسان کسی باشد در این دار
که او باشد ز حال خود خبردار
ز خود بیگانه با او آشنا شو
طریق راه دین از مرتضی جوی
که در جنگ جمل آن شاه مردان
میان هر دو صف چون شیر غران
ستاده بود و وصف خویش میکرد
دل آن کافران را ریش میکرد
نخست گفتا منم شاه دو عالم
که کردم از دو عالم دست کوتاه
منم بر هرچه میبینی همه شاه
بفرمان من از ماهیست تا ماه
خوارج را به دوزخ میفرستم
گنه کاری که عذر آرد پذیرم
چو آرد توبه او را دست گیرم
کنم بر وی به لطف خویش رحمت
چو کفار این سخن از وی شنیدند
به قصد شاه مردان در دویدند
کشید آن گاه حیدر تیغ کین را
بجز آن کس که او آورد ایمان
نبرد از کافران دیگر کسی جان
نفرمود این سخن حیدر ببازی
تفکر کن در این گفتار ای یار
که باشد این سخنها جمله اسرار
در او بینی بمعنی نور یزدان
هم او باشد بمعنی شاه و سرور
هم او باشت حقیقت راه و رهبر
تو او را از دل و جان باش مأمور
که تا گردد سر و پایت همه نور
مرا جان و دل از وی زنده باشد
دل و جانم مرا او را بنده باشد
مرا قدرت نباشد وصف آن شاه
که وصف او دراز و عمر کوتاه
ز وصف خود سخن را اندکی گفت
سخن از صدهزاران او یکی گفت
نیاید وصف او از صد هزاران
رود گر عمر جاویدان بپایان
جهان بر هم زنم جمله سراسر
برآید ناله و فریاد از چاه
من آن گویم که ای نور منور
توی بر هرچه میبینم همه شاه
توی از هرچه بینم جمله آگاه
توی فرمانده اندر هر دو عالم
سلیمان یافت از تو ملک و خاتم
تو دادی جنت الماوی به آدم
بطوفان نوح را بودی تو همدم
خلیل الله را نمرود بی دین
در آتش چون فکندش از ره کین
در آن دم مر ترا خواند از دل و جان
ترا میخواند موسی در مناجات
برآوردی مر او را جمله حاجات
به نامت مرده را میکرد زنده
محمد هم ترا میخواند ناگاه
که شق شد ماه از انگشت آن شاه
تو بودی در بلندی و به پستی
تو بودی و تو باشی و تو هستی
از آن گوهر فشان گشته زبانم
مرا از فضل و رحمت دستگیری
نپرسی از کم و از بیش ما را
دگر پرسی مسلمانی کدام است
چرا در پیش دین پرنده رام است
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 12:46 AM
تشکرات از این پست