0

اشعار مهدوی

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

اشعار مهدوی

 

:diamond_shape_with_a_dot_inside:اللھم عجل لولیڪ لفرج:diamond_shape_with_a_dot_inside:
 


بیا که آینه ی روزگار ، زنگاری است
بیا که زخم زبان های دوستان کاری است
به انتظار نشستن در این زمانه ی یاس
برای منتظران چاره نیست ناچاری است
به ما مخند اگر شعرهای ساده ی ما
قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است
چه قاب ها و چه تندیس های زرینی
گرفته ایم به نامت که کنج انباری است !
نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود
کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است
به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم
تمام سال اگر کارمان عزاداری است
نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند
که کار منتظرانت همیشه بیداری است
به قول خواجه ی ما در هوای طره ی تو
" چه جای دم زدن نافه های تاتاری است

سعید بیابانکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  10:24 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار مهدوی

 

:diamond_shape_with_a_dot_inside:اللھم عجل لولیڪ لفرج:diamond_shape_with_a_dot_inside:
 


به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است
برای گریه شدن آبشار هم خوب است

تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا
کمی خجالت از این انتظار هم خوب است

اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا
ولی کشیدن ناز نگار هم خوب است

گمان کنم که نمی بینمت، بگو غلط است
امید دادن این بی قرار هم خوب است

کسی به فکر شما نیست، همه خوبند
ملال نیست دگر، کار و بار هم خوب است

مرا ببند که من جای دیگری نروم
برای عبد فراری حصار هم خوب است

هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است
کمی هوا وسط این غبار هم خوب است

اگر نشد برسم من به پابوسی تو
برای این دل من وصف یار هم خوب است

برای اینکه به دست آورم دلت را من
قسم به فاطمه داغدار هم خوب است

مرا ببخش به دردت نخورد نوکریم
که بخشش دل این شرمسار هم خوب است

اگر که پای رکابت نشد شهید شوم
برای کشتن ما زلف یار هم خوب است

اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد
امید آمدنت بر مزار هم خوب است

جواد پرچمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار مهدوی

 


:diamond_shape_with_a_dot_inside:اللھم عجل لولیڪ لفرج:diamond_shape_with_a_dot_inside:


.آقا ، بهار من زمستان است بي تو
صحرا و كوه و دشت بي جان است بي تو
دنیا بدون تو صفا دارد ؟ ندارد
اصلا چرا اين چهره خندان است بي تو
اي يوسف گم گشته ي دل در كجايي ؟
چشمان بر در مانده گريان است بي تو
از خاك بازي خسته ام باور كن آقا
دنيا برايم مثل زندان است بي تو
كم كم جواني رفت و حالا وقت پيري ست
اين زندگي هم رو به پايان است بي تو
ليلي خبر دارد كه مجنون در چه حال است ؟
مجنون كماكان در بيابان است بي تو
من مانده ام در نيمه شب با اين غزل ها
آري ، دو باره وقت باران است بي تو ....

ياسر مسافر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار مهدوی

 


. :diamond_shape_with_a_dot_inside:اللهم عجل لوليك الفرج:diamond_shape_with_a_dot_inside:
 


دل بی قرار نیست ادا در می آوریم
چشم انتظار نیست ادا در می آوریم

عمریست در تلاطم دنیا و لذّت است
وقف نگار نیست ادا در می آوریم

مرغی که هر زمان سر یک بام می پرد
دنبال یار نیست ادا در می آوریم

قلبی که دل به صحبت سر ما سپرده است
فکر بهار نیست ادا در می آوریم

اصلاً دلی که مست ریا و ربا شود
گوشش به کار نیست ادا در می آوریم

بر لب دعای ندبه و دل غرق شهوت است
این انتظار نیست ادا در می آوریم

آقا محبّ واقعی ات در میان ما
یک از هزار نیست ادا در می آوریم
(محمد علی رحیمی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار مهدوی

 


⚜یا صاحب الزمان (عج) ⚜

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن منجی درون غار می ترسم

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم

همه گویند این جمعه بیا ، امّا درنگی کن
ازا ین که باز عاشورا شود تکرارمی ترسم

شده کارحبیب من سحرها بهر من توبه
ز آه دردناک بعد استغفار می ترسم

تمام عمر،خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم

شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماریِ آن دیده خونبار می ترسم

به وقت ترس و تنهایی تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار می ترسم

دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن
من از نفرین و از عاق پدر بسیار می ترسم

هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بارمی ترسم

دمی وصلم،دمی فصلم،دمی قبضم،دمی بسطم
من از بیچارگیّ آخر این کارمی ترسم

جهان را قطره اشک غریبی می کند ویران
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم

شاعر: مهدی بقایی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

شنبه 29 خرداد 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار مهدوی

 


:diamond_shape_with_a_dot_inside:اللهم عجل لولیک الفرج:diamond_shape_with_a_dot_inside:
 


دلخسته خدا خدا خدا می کردم
یک ماه برای تو دعا می کردم

هرجمعه ی ماه رمضانی که گذشت
تا وقت اذان تو را صدا می کردم

سی روز به عشق دیدنت آقا جان
من روزه خود به اشک وا می کردم

در هر شب قدر وقت احیا ارباب
با یاد شما حال و صفا می کردم

ای کاش نماز عید فطر خود را
در پشت سر تو اقتدا میکردم

افسوس چنین نشد ومن فهمیدم
یک ماه برای خود دعا می کردم

عید_فطر_مبارک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

شنبه 19 تیر 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار مهدوی

 


:diamond_shape_with_a_dot_inside: اللهم عجل لولیک الفرج:diamond_shape_with_a_dot_inside:


این جمعه هم ای وای گذشت و نگرانم
تا هفته ی دیگر به امید تو بمانم
هر ناله ی یابن الحسنم نامه ی دردی است
تا کی به هوای تو کبوتر بپرانم
این دلخوشی ام بس که به بازار غم تو
آن عاشق دلخسته ی بی نام و نشانم
بیداد کند تشنگی وادی حیرت
ای کوکب مقصود بده راه نشانم
یک جرعه ی تسنیم به جام جگرم ریز
تا آتش دل را به نگاهت بنشانم
با نیم نگاهی ز محبت بنوازم
دلشوره و دلواپسی افتاده به جانم
تا روی لبم نام تو گل می کند آقا
صد باغ ، شکوفا شود از عطر دهانم
همپای نفس ، یاد تو و نام تو جاری است
در سوز نهان من و در ساز بیانم
غیر از تو نمی جویم و غیر از تو نگویم
هرگز نرود یاد تو از ذهن و زبانم
پای آبله افتاده ام از پای ، مدد کن
کز قافله ی منتظران باز نمانم
امداد کن ای اشک دل شعله ورم را
کاین بغض گلوگیر بریده است امانم

محمود شریفی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

شنبه 19 تیر 1395  3:32 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار مهدوی

 


:black_small_square:اللهم عجل لولیک الفرج:black_small_square:


ای دل بسوز تا شب احیا نیامده
تقدیر ماهنوز به دنیا نیامده
فرقی نکرده ایم زاحیای سال پیش
توبه چرا سراغ دل ما نیامده
گویی به گوش عده ای از ما هنوز هم
هل من معین غربت آقا (عج )نیامده
آری برای بنده شدن وقتمان کم است
ای دل بسوز تا شب احیا نیامده
ای که دستت میرسد بر زلف یار
درحضورش نام ماراهم بیار
ای دل بسوز تا شب احیا نیامده

 

چهارشنبه 30 تیر 1395  8:21 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
sabihe
sabihe
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1395 
تعداد پست ها : 114
محل سکونت : فارس

پاسخ به:اشعار مهدوی

🔹همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
🔸چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

🔹به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم
🔸همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

دوشنبه 19 مهر 1395  1:27 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh 13321342
دسترسی سریع به انجمن ها