اندر صفات پیغامبر علیهالسلام
نسبت از عقل آن جهانی داشت
نه پرش بوده در روش نه قدم
بوی خوش بال و پر کجا دارد
عین و شین عشوه داد عاشق را
هرچه از تر و خشک بوی آورد
عقل کل زو گرفته حکمت و رای
پیش آن کو ز اصل بد خود بود
بسته چشم و گشاده ابرو بود
چیست جز شرع او به خانهٔ راز
خَلق و خُلقش وجود آدم بود
جمله یاران او ز دانش و علم
کیسهها دوخته ز حکمت و حلم
همه پیش از نیاز گفته بگیر
خلق را نیش بخش و نوش گوار
محو و مدّست و هر دو برّ و عطاست
محو کفر از سرای پردهٔ دین
هم دهنده به که به صاحب حق
نقش نامش به گاه دانش و رای
قبلهشان او و قُبله بر در اوی
هرکه یک دم نبوده بر خوانش
اوست بر کفر چون گرفت شتاب
ملک دین را معین و ناصر اوست
هرگز از بهر ملک و ملک نجس
از همه خلق و از همه اغیار
چون همه دل گرفت و شافی شد
روی او چون به قلب تین باشد
خون دل شیر میشود به صعود
دل ز اندیشه روشن و عالیست
بیشهٔ دین ز شیر شر خالیست
گرچه در خَلق شکل گوساله است
به ز تکرار و ذکر صد ساله است
برتر است از قیاس و استحسان
هرگز از ذلّ نیاید اندر سر
رفتم و دید و بازگشت و بگفت
نه چنان رو که شیر در بیشه
آن چنان رو که دل در اندیشه
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شنبه 11 اردیبهشت 1395 8:25 PM
تشکرات از این پست