در فترت و جهالت گوید و ستایش پیغمبران علیهمالسلام کند ذکرالانبیاء خیر من حدیث الجهلاء
پردهها بست ظلمت از شب شرک
این چلیپا چو شاخ گل در دست
این صنم کرده سال و مه معبود
وآن جدا مانده از همه مقصود
بدی از دیو و نیکی از یزدان
این چو باده ز مغز عقل زدای
وان چو نکبا ز سر عمامهربای
این وثن را خدای خود خوانده
وآن شمنوار دین برافشانده
این یکی در امید وان در بیم
این به تلقین هرزهای در بند
گوش سرشان هوس شنوده ز ریو
همگان ژاژخای و یافهْ درای
عِزّ خود جسته در بهانهٔ علم
روی پوشیده چون الفـ در بسم
خاصگان چون به خانه باز شدند
یک جهان پر ز ناکس و نااهل
عالمی پر سباع و دیو و ستور
صد هزاران ره و چه و همه کور
بر چپ و راست غول و پیش نهنگ
راهبر گشته کور و همره لنگ
پُر ضلالت جهان و پُر نیرنگ
بر خردمند راه دین شده تنگ
آن ز پیغمبران بهین و گزین
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شنبه 11 اردیبهشت 1395 8:23 PM
تشکرات از این پست