کتاب کتبه الی بغداد مع نسخة تصنیفه انفذه عند الامام الاجل الاوحد برهانالدّین ابیالحسن علیبن ناصر
دین حق را به حق تویی برهان
مر مرا زین عقیلهها برهان
تو به بغداد شاد و من ناشاد
سال و مه ترسناک و اندهگین
تا کی این انقباض و این دوری
به سرِ من که تو نه معذوری
این کتابی که گفتهام در پند
تازه و بامزه نه بی سر و بُن
هرچه دانستهام ز نوع علوم
کردهام جمله خلق را معلوم
آنچه نصّ است و آنچه اخبارست
اندرین نامه جملگی جمع است
ملکوت این سخن چو برخوانند
عارفان را به از روان باشد
زان کجا عقل دادم این فتوی
روح را سال و ماه همچو غذاست
من چه گویم تو خود نکو دانی
مر خرد را نسیم اوست چو گل
بر تن و جانشان ز بنده دعا
وانکه سوگند من بود به سرش
چون ز من شد خدای من خشنود
جان من باد جانش را به فدی
به سرِ من که جمله برخوانی
تو چه دانی بیار و فتوی کن
همه امثال و پند و مدح و صفات
ور پسند تو ناید این گفتار
خود ندیدی به جمله باد انگار
تو شناسی که نیست هزل و محال
نوش کن زود و خاک بر لب مال
منتظر ماندهام در این اندوه
نیک و بد در جواب باز نمای
وانکه باشد سخنشناس و حکیم
خواند کافر ز جحد دل پر ریم
تو برو شکر کن برایشان خند
ندهم بیش از این ترا تصدیع
عرضه کن بر همه شریف و وضیع
تا بدانی یقین که این گفته
کین ره شاهراه و راه من است
خواهم از کردگار خود شب و روز
که از این گفتهها بدادم داد
شد تمام این کتاب در مه دی
که در آذر فکندم این را پی
پانصد و بیست و پنج رفته ز عام
پانصد و سی و چار گشت تمام
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شنبه 11 اردیبهشت 1395 9:41 PM
تشکرات از این پست