در صفت جاهجویان و زر طلبان و درویشان صورت گوید
کی دل عقل و شرع و دین دارند
باد و بوشی برای حرمت و فرع
بل غرام و بهانهشان بر شرع
به جدل کوثر و به علم ابتر
به سخن فربه و به دین لاغر
آنچه نیک از حدیث، بگذارند
همه چون استرند تند و حرون
دعوتی ساخت یک تن از همهشان
چون نهادند خوان برِ اخوان
گرچه خوان هست نان نمیبینم
که کهام خواجه و امام اجل
تا که بیجان و ژاژخای شود
کین فلان ملحد آن فلان کافر
بندهٔ خورد و خفت همچو ستور
آزشان کرده سال و مه تحریص
همه خونخوار و آز ور چو مگس
همه جویای کبر و تمکیناند
به خدا ار به شرع ره دانند
مرگ را زان کسان چه برگ بُوَد
داده فتوی به خون اهل زمین
از سرِ جهل و حرص و از سر کین
در سخن چون شتر گسسته مهار
آنچه او گفته زان بتر کرده
درگذشته به صد درک ز ابلیس
تهی از آب مانده همچو سبوی
گر به چرخ این سگان برآیندی
از برون موسی از درون مارند
پرده در گشته آن که این فهمست
زورعوا خوانده آن که این سهمست
ای لت انبان کجاست دست اشنان
زان بمانده است خیره در پس در
زانکه از علم نام داری و بس
صبر و جودش به رغم مردم کوی
روز و شب دوستدار دشمن روی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شنبه 11 اردیبهشت 1395 9:34 PM
تشکرات از این پست