التمثیل فی صلابة طریقالاسلام
رفت زی روم و فدی از اسلام
چند کس زان میانه بسته شدند
کرد بر هر سه شخص حکم سدوم
ورنه مر هر سه را بسوزانیم
هر سه تن دست در دعای زدند
که چو بر کفر کرد خصم اجبار
نه به دل از زبان دهد اقرار
بعد از آن چون فرج فراز آید
نیک و بد هست پیش من یکسان
کُشته بهتر مرا به نام نکو
بر درِ عار و شک قعود نکرد
ای به مردی تو در زمانه مثل
تو که مردی چنین عمل بنمای
ورنه بیهوده بین فقع مگشای
هرچه جز کار اوست بازی دان
عقل و جان پردهدار فرمانند
عالم طبع و وهم و حس و خیال
همه بازیچهاند و ما اطفال
تیغ چوبین ازان دهند به دست
تا چو آن طفل مردِ کار شود
مادران پیش خویش از آن به مجاز
آن به کدبانوییش به کار آید
تا به دکان رسد چو گردد مرد
این همه نقش دانی از پی چیست
تا به معنی رسی بدانی زیست
این جهان صورتست و آن معنی
اندرین جان واندر آن جان نی
تا بر این و به آن به انبازی
تا چو شد مرد و چشم او شد باز
زان که خود نیست از درون سرای
خواجه را خود ادیب در خانهست
همه همتا و هم همه بر نیست
که ستور است و دیو در پایه
هم همه بار و هم همه بر نیست
هرکه نان با خرد نداند خورد
گرچه دارد دو دیده کور بُوَد
چند از این آسیا و آن گلخن
نام این باغ و وصف آن گلشن
تا کنی نان و آب کو و کمیز
تا کی از دور چرخ دون لئیم
خورد دونان بوی چو مال یتیم
سال و مه مانده در غم نانی
تو ز جان فوت و موت میدانی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شنبه 11 اردیبهشت 1395 9:22 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1