اندر صفت خوب رویان و شاهدان گوید
او دل از تو برد تو درد بری
دایگان زلف او چو تاب دهند
چینیان نقش خود به آب دهند
ز ایچ عاشقان نهان نداند شد
روی او مرگ را کند پسِ دست
روی و مویش به از شب و روزست
شادی افزای و مجلس افروزست
خط و خالش چو خط و عجم نُبی
شب و روز این که دوست چارستی
مرد برهم فتد چو دانهٔ نار
لب او جز به خنده باز نیافت
نه ز غنچه دو دیده باز کند
جزع او لعل پاش و مرجان ریز
راست چون خال بی بسماللّٰه
باشد از روی خوب فایده دور
استخوان در تنش چو خون از پوست
هم سُرین بر میان او لزران
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شنبه 11 اردیبهشت 1395 8:36 PM
تشکرات از این پست