پاسخ به:شاهنامه فردوسی
چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت
ورا پندها داد ز اندازه بیش
همی زرد خواهد شدن سبز برگ
بدو گفت کاین عهد من یاددار
جهان راست کردم به شمشیر داد
چو کار جهان مر مرا گشت راست
فزون شد زمین زندگانی بکاست
ازان پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج
شما را همان رنج پیشست و ناز
چنین است کردار گردان سپهر
گهی بخت گردد چو اسپی شموس
به نعم اندرون زفتی آردت و بوس
بدان ای پسر کاین سرای فریب
چو خواهی که روزت به بد نگذرد
چو بر دین کند شهریار آفرین
نه بیتخت شاهیست دینی به پای
نه بیدین بود شهریاری به جای
دو دیباست یک در دگر بافته
نه از پادشا بینیازست دین
نه بیدین بود شاه را آفرین
تو گویی که در زیر یک چادرند
نه آن زین نه این زان بود بینیاز
دو انباز دیدیمشان نیکساز
چو دین را بود پادشا پاسبان
تو این هر دو را جز برادر مخوان
چو دیندار کین دارد از پادشا
هرانکس که بر دادگر شهریار
چه گفت آن سخنگوی با آفرین
که چون بنگری مغز دادست دین
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند
به بخشندگی یاز و دین و خرد
دروغ ایچ تا با تو برنگذرد
که مردم ز دینار یازد به رنج
کجا گنج دهقان بود گنج اوست
وگر چند بر کوشش و رنج اوست
بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم
چو خشم آوری هم پشیمان شوی
چو بر شاه زشتست بد خواستن
وگر بیم داری به دل یک زمان
شود خیره رای از بد بدگمان
ز بخشش منه بر دل اندوه نیز
بدان تا توان ای پسر ارج چیز
چنان دان که شاهی بدان پادشاست
که دور فلک را ببخشید راست
بپرسد هم از کار بیداد و داد
کند این سخن بر دل شاه یاد
می و بزم و نخچیر و بیرون شدن
که تن گردد از جستن می گران
نگه داشتند این سخن مهتران
وگر دشمن آید به جایی پدید
به فردا ممان کار امروز را
تو مشنو ز بدگوی و انده مخور
نه خسروپرست و نه یزدانپرست
اگر پای گیری سر آید به دست
چنین باشد اندازهٔ عام شهر
ترا جاودان از خرد باد بهر
که بر بدنهان تنگ گردد جهان
که او را بود نیز انباز و یار
چو رازت به شهر آشکارا شود
تو عیب کسان هیچگونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیبجوی
کجا هرکسی را بود نیکخواه
مبادا که گیرد به نزد تو جای
چو خواهی که بستایدت پارسا
بنه خشم و کین چون شوی پادشا
هوا چونک بر تخت حشمت نشست
نباشی خردمند و یزدانپرست
سخن پیش فرهنگیان سخته گوی
مکن خوار خواهنده درویش را
هرانکس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه
همه داده ده باش و پروردگار
تو لشکر بیارای و بربند کوس
به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ
بپرهیزد و سست گردد به ننگ
نبینی به دلش اندرون کاستی
ازو باژ بستان و کینه مجوی
بیارای دل را به دانش که ارز
به دانش بود تا توانی بورز
به فرزندمان همچنین یادگار
شما هم ازین عهد من مگذرید
نفس داستان را به بد مشمرید
به نیکی گرای و بدی باد دار
به بد کردن خویش و آزار کس
مجوی ای پسر درد و تیمار کس
بزرگی شما را به پایان رسد
همانکس که باشد ز پیوند تو
ز رای و ز دانش به یکسو شوند
به بیداد یازند و جور و جفا
بر ایشان شود خوار یزدانپرست
گشاده شود هرچ ما بستهایم
ببالاید آن دین که ما شستهایم
تبه گردد این پند و اندرز من
به ویرانی آرد رخ این مرز من
که باشد ز هر بد نگهدارتان
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
برآمد چهل سال و بر سر دو ماه
که تا برنهادم به شاهی کلاه
هوا خوشگوار و به زیر آب خوش
که گردد زبادش جوان مرد پیر
پر از مردم و آب و سود و زیان
که موبد ازان شهر شد شادکام
پر از چشمه و چارپای و نبات
پر از باغ و پر گلشن و آبگیر
دگر شارستان اورمزد اردشیر
هوا مشک بوی و به جوی آب شیر
که پیروز بادی تو بر تخت شاد
چه بر آشکار و چه اندر نهان
کنون دخمه را برنهادیم رخت
تو بسپار تابوت و پرداز تخت
بگفت این و تاریک شد بخت اوی
دریغ آن سر و افسر و تخت اوی
نه مردم نه آن چیز ماند به نیز
دو رخ را به چادر بباید نهفت
جهان جهان را به بد نسپرسم
خنک آنک جامی بگیرد به دست
خورد یاد شاهان یزدانپرست
زبان برگشای از می و سور گوی
هم آرام ازویست و هم کار ازوی
هم انجام ازویست و فرجام ازوی
سپهر و زمان و زمین کرده است
کم و بیش گیتی برآورده است
ز خاشاک ناچیز تا عرش راست
سراسر به هستی یزدان گواست
جز او را مخوان کردگار جهان
که تختش درفشان کند ماه را
خداوند با فر و با بخش و داد
زمانه به فرمان او گشت شاد
خداوند گوپال و شمشیر و گنج
جهاندار با فر و نیکیشناس
که از تاج دارد به یزدان سپاس
همی مشتری بارد از ابر اوی
به رزم آسمان را خروشان کند
چو بزم آیدش گوهرافشان کند
چو خشم آورد کوه ریزان شود
پدر بر پدر شهریارست و شاه
ازو دیدم اندر جهان نام نیک
همانکس که شد بر زمین پادشا
هوا روشن از بارور بخت اوی
به رزم اندرون ژنده پیل بلاست
به بزم اندرون آسمان وفاست
چو در رزم رخشان شود رای اوی
به نخچیر شیران شکار ویاند
دد و دام در زینهار ویاند
سرش سبز باد و دلش پر ز داد
جهان بیسر و افسر او مباد
یک شنبه 12 اردیبهشت 1395 4:08 PM
تشکرات از این پست