0

غزلیات ابن حسام خوسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

ما وصال تو به زاری و دعا می طلبیم

دردمندیم و ز لعل تو دوا می طلبیم

همچو حجّاج به احرام درت بسته میان

کعبه ی کوی تو از راه صفا می طلبیم

هر کسی از پی مقصود خود اندر طلبی است

حاصل آنست که ما از تو ترا می طلبیم

دیده هر سو نگران و تو به خلوتگه دل

تو کجایی و ترا ما به کجا می طلبیم

در نسیمی که ز زلف تو دمد موجودست

آنچه از رایحه ی باد صبا می طلبیم

نفحه ی مشک خطا در شکن طرّه ی تست

ما ز چین سر زلفت به خطا می طلبیم

غرض ابن حسام از رخ زیبای تو چیست

غالب آنست که ما صنع خدا می طلبیم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

به وقت فصل بهار از چمن مکن اعراض

جهان ز لاله و گل بین به رنگ و بوی ریاض

میان حوضه ی چشمم ز خون برست گیاه

چنانکه لاله ی سیراب بر کنار حیاض

شمامه ی سر زلفت که شام رعناییست

چو باد صبح فرح بخش و داف الاَمراض

ز هر خیال و تصور که غیر دوست بود

ضمیر صافی ابن حسام شد مرتاض

مرا ز کعبه و بتخانه کوی اوست غرض

همین وسیله تمامم ز جملگی اعراض

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

ما نیاریم که وصف تو کماهی بکنیم

شکر الطاف تو ای لطف الهی بکنیم

عذر خواهی قدوم تو گر امکان باشد

به دعای سحر و ورد پگاهی بکنیم

خواهش ار جان عزیزست بفرمای که ما

به دل و دیده و جان آنچه تو خواهی بکنیم

دوش خوش گفت مرا سابقه ی روز ازل

کای بسا لطف که ما نامتناهی بکنیم

نامه ی ابن حسام از چه سیه شد به گناه

ما به آب کرمش محو سیاهی بکنیم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

ما نیاریم که سوی تو نگاهی بکنیم

تکیه بر لطف تو داریم که گاهی بکنیم

رویت آیینه ی روحست ز ما روی متاب

آه اگر در رخ آن آیینه آهی بکنیم

تکیه بر گردش دور قمری نتوان کرد

رخصتی ده که به روی تو نگاهی بکنیم

هر کجا راه روی روی به راهی دارند

ما هم اندر طلبت روی به راهی بکنیم

بنده وارم به گدایی در خودبپذیر

تا به جان بندگی همچو تو شاهی بکنیم

هاتف غیب چه خوش گفت مرا کابن حسام

عاقبت از کرمت عفو گناهی بکنیم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

گفتم از سلسله ی موی تو پرهیز کنم

چون کنم بسته ی آن حلقه ی مشکین رسنم

آتش چهر تو افروخته شد من چو سپند

جای آن هست اگر دیده بر آتش فکنم

جرعه ای یافتم از جام تو در روز ازل

من از آن دور سراسیمه و بی خویشتنم

زاهد از سیل سرشکم به سلامت مگذر

تا در این ورطه ی خوناب نیفتی که منم

ز آتش شوق تو هر جا برم نام لبت

نفس دود برآید به دماغ از دهنم

من که با داغ تو میرم چو سر از کنج لحد

بر کنم زآتش دل سوخته یابی کفنم

روز اول که مرا لطف تو با چندان عیب

بپذیرفت همانم به همان رد مکنم

دلم از غربت دیرین بگرفت ابن حسام

در سر افتاد ز سر باز هوای وطنم

طایر گلشن قدسم به نشیمنگه خاک

عاقبت زین قفس خاکی تن بر شکنم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

ما به گلزار عذارت همه در بستانیم

از خیال می لعلت همه سر مستانیم

نیم جانیست که در پای تو انداخته ایم

نیست لایق چه توان کرد تهیدستانیم

چهره بنما که چو صبحم نفسی بیش نماند

کان نفس را ز سر صدق بر آن افشانیم

گر به سودای تو در پای بگردد سر ما

تو مپندار که از پای تو سر گردانیم

ما به امید تو از راه دراز آمده ایم

سر مگردان که چو زلفت همه سرگردانیم

شعله ی آتش دل هستی ما پست کند

گر نه هرلحظه به آب مژه اش بنشانیم

پیشتر زان که فلک داد ز ما بستاند

ساقیا باده که ما داد ازو بستانیم

ما که پیمان وفا با سر زلفت بستیم

به وفای تو که هم بر سر آن پیمانیم

حالیا در صفت حسن تو چون ابن حسام

در کتب خانه ی عشقت ورقی می خوانیم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

 

روز الست جرعه عشقت چشیده ایم

قالو بلی به گوش ارادت شنیده ایم

ما شاهباز گلشن قدسیم و عمرهاست

با طایران عالم علوی پریده ایم

منزلگه خرابه نه ارامگاه ماست

اینجا مقیِّدیم از آن آرمیده ایم

هر دل هوای دانه و دامی دگر کنند

ما دام زلف و دانه خالت گزیده ایم

زآنجا که از کرام امید کرامت است

ما را عزیز دار که مهمان رسیده ایم

در پرده هوای تو بر کارگاه چشم

نقش خیال روی تو نیکو کشیده ایم

ما را ز دل چه جای شکایت که ما بلا

از دل ندیده ایم که از دیده دیده ایم

ابن حسام را به کمند بلای عشق

بر یاد زلف سرکشت اندر کشیده ایم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

در سر هوس غمزه جادوی تو دارم

پیوسته نظر بر خم ابروی تو دارم

هر موی تو زنجیر من شیفته شاید

کاشفتگی از سلسله موی تو دارم

در حلقه سودازدگان جوی دلم را

کان غمزده را در خم گیسوی تو دارم

مرغان چمن میل بگلزار نمایند

من میل گل خوش نطر روی تو دارم

کوته نظران در طلب حور و قصورند

من روی توجُّه بسر کوی تو دارم

عمریست که از بیم رقیبان تو خود را

مشغول دگر جای و نظر سوی تو دارم

گر طبع مرا شعر بلند ست عجب نیست

آری سخن از قامت دلجوی تو دارم

گر تبغ تو در قصد سر ابن حسام است

فرمای که سر بر خط یرغوی تو دارم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

 

بس که یاد آن لب و دندان چون دُر می کنم

دامن از اشک چو مروارید تر پُر می کنم

سالها سودای ابروی تو در سر داشتم

بار دیگر آن خیال کج تصور می کنم

از وجودم تا عدم مویی نماند در میان

در میانه چون بباریکی تفکُّر می کنم

باد را مگذار بر زلفت وزیدن زانکه گر

در سر زلف تو پیچد من تغیُّر می کنم

گر دهی فخرم به مقدار شگان کوی خویش

من بدین مقدار بسیاری تفاخُر می کنم

تا شود پروانه شمع رخت ابن حسام

روی سوی روشنایی چون سمندُر می کنم

جبرئیل از منتهای سدره آمین می کند

چون دعای شاه عادل بایسنقر می کنم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

آن کجا شد کز تو گه گه مرحبایی داشتم

در حریم کعبه ی کویت صفایی داشتم

دی گذشتی و نکردی التفاتی سوی من

خود نگفتی دردمند مبتلایی داشتم

دوش ز آب دیده و از آتش دل تا سحر

در میان آب و آتش ماجرایی داشتم

ناله ی شبگیر و آه سوزناکم نیم شب

این همه رنج و عنا آخر ز جایی داشتم

خوف گردابست و بیم موج و دریای عمیق

یار کشتیبان نگفتی کاشنایی داشتم

دست و پایی بایدم زد کابم از سر در گذشت

دست و پایی می زنم تا دست و پایی داشتم

ای طبیب دردمندان بر سر بالین من

یک قدم نه کز تو امید دوایی داشتم

معتکف در گوشه ی محراب ابروی تو دوش

تا سحر گه دست حاجت بر دعایی داشتم

بر گلستان جمالت دوش چون ابن حسام

همچو بلبل بر چمن برگ و نوایی داشتم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

مرا چه قرب که در انتظار روی تو باشم

همین تمام که بر رهگذار کوی تو باشم

مرا چه حدّ رسیدن بدان وصال همایون

همین بس است که دایم به جست و جوی تو باشم

کنون که جعد سر زلف تو به چنگ نیامد

روا بود که سراسیمه تر ز موی تو باشم

زبان مدام زیاد لب تو شهد نثارست

مگر به وقت شهادت به گفت و گوی تو باشم

در آن نفس که کند جان وداع قالب خاکی

هنوز با دل پر خون در آرزوی تو باشم

به آب دیده گلابی بریز بر کفن من

که تا به روز طهارت به شست و شوی تو باشم

چو چشم ابن حسام از نظر به مرگ ببندند

به چشم دل نگران همچنان به سوی تو باشم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

 

مقیم میکده و ساکن خراباتم

نه مرد صومعه و سمعه و مقاماتم

مرا به کعبه چه خوانی که طاق ابرویت

بس است روز دعا قبله ی مناجاتم

اگر نه بر سر کویت به طوع سجده کنیم

ملک گناه نویسد به جای طاعاتم

مقرّبان صوامع نشین لاهوتی

کنند ورد سحر نغمه ی مقالاتم

حدیث وجد من افسردگان کجا دانند

فلک به چرخ در آید ز شوق حالاتم

برفت عمر به زهد ریا و سالوسم

کجاست باده که ضایع گذشت اوقاتم

به باده خرقه ی ابن حسام رنگین کن

که دل ملول شد از رنگ زرق و طاماتم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

 

سرو دلجویست یا شمشاد یا بالاست آن

راست گویم هرچه من گویم از ان بالاست آن

ابرویت بر قامتت بالا نشینی می کند

راستی کج می نشیند ابرویت با راستان

گفتمش : رویت به زیبایی دل از ما می برد

گفت : هر چه روی زیبا می کند زیباست آن

گفت : بر خاک سر کویم چه ماوی کرده ای

گفتم : آری خاک کویت جنه المأواست آن

گفتمش : با عارضت زلفت تناسب از چه یافت

گفت :ماه روشن است این و شب یلداست آن

گفتمش : خواهم زدن در حلقه زلف تو چنگ

گفت : کوته کن سخن سر حلقه غوغاست آن

آنچه از عشق تو پنهان داشتی ابن حسام

این زمان بر چهره زردش همه پیداست آن

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

 

تَعالِ مَن بِکَ وجدی که من هوای تو دارم

انیس قلب حزینی و جان برای تو دارم

کَفی بِخَدَّک وَردی چه جای لاله ی سیراب

کَذا و ایَّهُ وَردٍ که من به جای تو دارم

وَلی مُنیَ و هَواء طواف کعبه ی کویت

فَجِئتُ یابَک سَعیاً که من صفای تو دارم

إن اِبتَغَیتُ وَفاتی سر از وفات نپیچم

وإن رَضیِتَ بِرَاسی سر رضای تو دارم

وَ اِطَّلَعتُ بِحالی به های های بگریی

کما بِعِشقِکَ اَبکی و های های تو دارم

فَما تَطاوَلَ قلبی حدیث زلف درازت

وَ ما جَری بِدمُوعی ز ماجرای تو دارم

فِداکَ ابنِ حُسامٍ نثار کوی تو جانش

و کَیف اَقصِر عَنها که جان فدای تو دارم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات ابن حسام خوسفی

چه افتادت ای ترک خرگاه من

که بر من نمی تابی ای ماه من

بدین سر بلندی که در سرو تست

بدو کی رسد دست کوتاه من

ز وجهی که نیکوست روی تو خواست

دل رو شناس نکو خواه من

ره صومعه دوش دیدم به خواب

بیا مطرب امشب بزن راه من

چو آیینه گر نیستی سخت دل

اثر کردی اندر دلت آه من

به جز تو نخواهم من اندر دو کون

گواه سخن حسبی الله من

تویی هم حجاب تو ابن حسام

چرا بر نمی خیزی از راه من

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  6:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها