0

ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

دریغ و درد که دور سپهر فاطمه را

به کام ریخت به ناکام شربت فرقت

هزار حیف ازین مایهٔ عفاف که بود

طراز قامت رعناش کسوت عصمت

دل از متاع جهان کند از آن به آسانی

که داشت دوش و برش زیب و زینت عفت

ازین سرای پرآشوب، جان آگاهش

ملول گشت و روان شد به خلوت جنت

چو سوی بزم جنان شد ز بزم هم‌نفسان

چه باکش از غم دوری و کربت و غربت

غرض چو کرد ازین گلستان پرخس و خار

به سوی گلشن جنت عزیمت و رحلت

رقم زد از پی تاریخ رحلتش هاتف

مکان فاطمه بادا به ساحت جنت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:08 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

محیط مروت که جوید نقاب

ز رشک ضمیرش رخ آفتاب

سپهر فتوت محمدحسین

جهان کرم‌خان والا جناب

امیری که گردنکشان را بود

ز طوق غلامیش زیب رقاب

دلیری که دارد ز سر پنجه‌اش

همه گر بود شیر چرخ اضطراب

سواری که زیبد ز چرخش سمند

ز خورشید زین و ز مه نو رکاب

جوادی که در خشک سال کرم

ز جودش خورد کشت آمال آب

کریمی که از لطفش آباد گشت

به هر جا دلی بود از غم خراب

ز چنگال شهباز نیروش چرخ

زبون چون کبوتر به چنگ عقاب

قضا خیمهٔ دولتش چون فراخت

به مسمار تایید بستش طناب

کند تا بدان در یکتا قرین

ثمین گوهری کرد بخت انتخاب

به سلکی یکی گوهر ناب بود

بدو باز پیوست دری خوشاب

به محجوبه‌ای یار شد کز عفاف

ز مهرند حجاب او در حجاب

کرامت شعار و سعادت دثار

طهارت جهان و خدارت نقاب

مکارم نهاد و اکابر نژاد

معلی نسب فاطمی انتساب

ز رشکش پری زادمی محتجب

ز شرمش ملک را ز خلق احتجاب

ز تاثیر این سور، گردون پیر

دگر باره آمد به عهد شباب

یکی محفل عیش آراست چرخ

که شب‌ها نشد چشم انجم به خواب

همی ریخت کیوان به رسم نثار

ز درج ثوابت گهرهای ناب

پی خطبه برجیس محفل طراز

همی خطبه خواندی به فصل‌الخطاب

کمربسته بهرام مجمر به دست

همی عود کردی بر آتش مذاب

فروزان ز می ساقی مهرچهر

به گردش در آورده جام شراب

نوازنده ناهید رقصان به کف

دف و بربط و چنگ و عود و رباب

ستاده سطرلاب در دست پیر

همی جست طالع پی فتح باب

مه آمیخت در جام شیر و شکر

بیاراست زان سفرهٔ ماهتاب

معنبر سحاب و معطر شمال

از آن گل فرو ریخت وز آن گلاب

پریزادگان در هوا از نشاط

رسن باز با ریسمان شهاب

به عشرت همه روز پیر و جوان

به عیش و طرب روز و شب شیخ و شاب

رخ دوستان لعلی از ناب می

دل دشمنانشان بر آتش کباب

زمین مانده از آسمان در شگفت

نعم ان هذالشیئی عجاب

همیشه بود تا به بزم جهان

زمین را درنگ و فلک را شتاب

شتابد به بزمش سرور و در آن

درنگ آورد تا به یوم‌الحساب

به کام دل دوستان جاودان

بماناد و باد این دعا مستجاب

غرض آن دو فرخنده اختر شدند

چو از وصل هم خرم و کامیاب

پی سال تاریخ هاتف ز شوق

رقم زد: به مه شد قرین آفتاب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

به حکم بندهٔ خلاق آن رزاق بی‌منت

که کردش کافل ارزاق لطف قادر منان

امیر بی‌نظیر مرحمت‌پرور که از دادش

شود بی‌باک آهوبره گرگ پیر را مهمان

دلیر شیرگیر معدلت‌پرور که از بیمش

کند در بیشه شیر شرزه چنگال خود از دندان

پس از تعمیر کاشان کز ازل می‌بود ویرانه

به یمن همت عالیش چون گردید آبادان

بنا شد خانهٔ دلکش روان شد جوی آبی خوش

به خوبی روضهٔ رضوان به صافی چشمهٔ حیوان

زلال حوض آن پیوسته روح‌افزار و جان‌پرور

نسیم صحن آن همواره عنبربیز و مشک‌افشان

ازین دلکش بنا کاشان به اصفاهان همی نازد

سزد هر چند بر گلزار جنت نازد اصفاهان

چو از معماری لطف خدا بر پا شد این خانه

که در وی با نیش خرم زید با عمر جاویدان

پی تاریخ سال آن رقم زد خامهٔ هاتف

همی نازد به اصفاهان ازین دلکش بنا کاشان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

حیف از حاجی محمد صادق روش ضمیر

شمع بزم افروز زیبای شبستان جهان

حیف از آن ماه جهان آرای بی‌نقصان که کرد

جای در زیر زمین آخر ز دور آسمان

حیف از آن مهر جهانتاب بلند اختر که شد

عالمی تاریک چون در زیر غبرا شد نهان

حیف از آن نخل برومند ثمرپرور که ریخت

برگ و بارش ناگه از دمسردی باد خزان

حیف از آن سرو سرافراز سهی قد کاو فتاد

عاقبت بر روی خاک تیره در این بوستان

حیف از آن در درخشان گران قیمت که شد

گنج‌سان جایش درون خاک در این خاکدان

آن که بودش نطق چون باد بهاری جان فزا

وان که بودش دست چون ابر بهاری درفشان

رفت و سیل اشک جاری شد ز چشم مرد و زن

رفت و جوی خون روان از دیدهٔ پیر و جوان

مرغ روحش زین قفس آمد به پرواز و نهاد

از گلستان جنان بر شاخ طوبی آشیان

آه از این ماتم که خلق دهر را خون کرد دل

آه از این اندوه که اهل عالمی را سوخت جان

چون ازین محنت سرای پرکدورت رفت و یافت

از غم ایام آسایش به گلزار جنان

خامهٔ هاتف رقم زد بهر تاریخش که آه

شد روان حاجی محمد صادق از جور زمان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

میرزا صادق که پیش قامتش

سرو باشد چون نهال کوتهی

آنکه از نورالهی روی اوست

آگهی بخش دل هر آگهی

کوکب بخت بلند بی‌زوال

پیش پا بگذاشتش روشن رهی

بست عقد ازدواج و اتصال

با درخشان مهری و تابان مهی

چون به شادی و نشاط آن هر دو یار

همنشین گشتند در خلوت‌گهی

عقل با هاتف پی تاریخ آن

گفت مهری مجتمع شد با مهی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

صدهزار افسوس از فخر زمان زینت که بود

زیور این بوستان و زینت این گلستان

صد هزاران حیف از آن سرو سهی قامت که بود

قامتش سرو سهی بالای بستان جهان

دری برج خدارت در درج احتجاب

شد دریغا در زمین پنهان ز جور آسمان

شمع خلوتخانهٔ آل پیمبر کز رخش

داشت نور آن خاندان و روشنی آن دودمان

الغرض چون آن بهشتی پیکر حوری سرشت

شد ازین غمخانه سوی قصر حورالعین روان

خامهٔ هاتف پی تاریخ فوت او نوشت

آه زینت رفت از دنیا به گلزار جنان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

چو عبدالباقی آن خان فلک قدر

که روی اوست چون گل زیب این باغ

جوان‌بختی که باغ دولت اوست

بود گر خوشتر از خلد برین باغ

به قمصر داد فرمان تا بسازند

یکی دلکش مقام دلنشین باغ

به فرمانش بنا کردند باغی

که چون آن نیست در روی زمین باغ

نه باغی بل بهشتی زیبد آری

چنان زیبا جوانی را چنین باغ

از آنش باغ عشرت جز همین باغ

که نبود جای عشرت جز همین باغ

غرض چون سبز و خرم گشت دادش

لقب دهقان گردون بهترین باغ

پی تاریخ سالش کلک هاتف

رقم زد (سبز بادا دایم این باغ)

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

حیف از فاطمه آن نخل جوان

که خم از باد اجل شد ناگاه

حیف از آن گوهر ارزنده که بود

در جهان خیل نکویان را شاه

حیف از آن شمع فروزنده که بود

پرتو آن طرب‌افزا غم‌گاه

بود از پاکی طینت تا بود

عفتش همدم و عصمت همراه

بود ذیل وی از آلایش دور

پاک دامان وی از لوث گناه

روز و شب تا به جهان داشت مقام

بود آن رشک خور و خجلت ماه

خرم از چهره‌اش این هفت اقلیم

روشن از عارضش این نه خرگاه

چون شد آن سرو قد لاله عذار

از سموم اجلش حال تباه

سرو ازین غصه به بر جامه درید

لاله زین غم ز سرافکنده کلاه

ریخت در فرقتش آن خاک بسر

کرد در ماتمش این جامه سیاه

چون شد از دار فنا سوی بهشت

جانش از شوق ملاقات الله

رخت بربست از این غمخانه

بار بگشاد در آن عشرتگاه

کلک هاتف پی تاریخ نوشت

رفت از دار فنا فاطمه آه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

محیط مروت که جوید نقاب

ز رشک ضمیرش رخ آفتاب

سپهر فتوت محمدحسین

جهان کرم‌خان والا جناب

امیری که گردنکشان را بود

ز طوق غلامیش زیب رقاب

دلیری که دارد ز سر پنجه‌اش

همه گر بود شیر چرخ اضطراب

سواری که زیبد ز چرخش سمند

ز خورشید زین و ز مه نو رکاب

جوادی که در خشک سال کرم

ز جودش خورد کشت آمال آب

کریمی که از لطفش آباد گشت

به هر جا دلی بود از غم خراب

ز چنگال شهباز نیروش چرخ

زبون چون کبوتر به چنگ عقاب

قضا خیمهٔ دولتش چون فراخت

به مسمار تایید بستش طناب

کند تا بدان در یکتا قرین

ثمین گوهری کرد بخت انتخاب

به سلکی یکی گوهر ناب بود

بدو باز پیوست دری خوشاب

به محجوبه‌ای یار شد کز عفاف

ز مهرند حجاب او در حجاب

کرامت شعار و سعادت دثار

طهارت جهان و خدارت نقاب

مکارم نهاد و اکابر نژاد

معلی نسب فاطمی انتساب

ز رشکش پری زادمی محتجب

ز شرمش ملک را ز خلق احتجاب

ز تاثیر این سور، گردون پیر

دگر باره آمد به عهد شباب

یکی محفل عیش آراست چرخ

که شب‌ها نشد چشم انجم به خواب

همی ریخت کیوان به رسم نثار

ز درج ثوابت گهرهای ناب

پی خطبه برجیس محفل طراز

همی خطبه خواندی به فصل‌الخطاب

کمربسته بهرام مجمر به دست

همی عود کردی بر آتش مذاب

فروزان ز می ساقی مهرچهر

به گردش در آورده جام شراب

نوازنده ناهید رقصان به کف

دف و بربط و چنگ و عود و رباب

ستاده سطرلاب در دست پیر

همی جست طالع پی فتح باب

مه آمیخت در جام شیر و شکر

بیاراست زان سفرهٔ ماهتاب

معنبر سحاب و معطر شمال

از آن گل فرو ریخت وز آن گلاب

پریزادگان در هوا از نشاط

رسن باز با ریسمان شهاب

به عشرت همه روز پیر و جوان

به عیش و طرب روز و شب شیخ و شاب

رخ دوستان لعلی از ناب می

دل دشمنانشان بر آتش کباب

زمین مانده از آسمان در شگفت

نعم ان هذالشیئی عجاب

همیشه بود تا به بزم جهان

زمین را درنگ و فلک را شتاب

شتابد به بزمش سرور و در آن

درنگ آورد تا به یوم‌الحساب

به کام دل دوستان جاودان

بماناد و باد این دعا مستجاب

غرض آن دو فرخنده اختر شدند

چو از وصل هم خرم و کامیاب

پی سال تاریخ هاتف ز شوق

رقم زد: به مه شد قرین آفتاب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

سپهر فضل و هنر آفتاب عز و شرف

سحاب جود و کرم میرزا شریف احمد

طراز مسند اجلال بد در این محفل

دریغ و درد که برچیدش آسمان مسند

زدند کوس رحیلش وزین سرای سپنج

به شوق گلشن فردوس خیمه بیرون زد

روان شد و به دل جان رسید یاران را

ز ماتمش الم بیکران غم بی‌حد

ز رنج و محنت دنیا برست و شد به جنان

قرین عشرت جاوید و دولت سرمد

غرض چو رفت ازین بزم و شد به دارالخلد

ز فیض فضل ازل همدم نعیم ابد

نوشت خامه به تاریخ او که از این بزم

نهاد پا به جهان میرزا شریف احمد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

فخر زمان میرزا صادق نیکو سرشت

معدن عز و شرف، منبع جود و سخا

آن که رسد روز و شب از کف فیاض او

جود به هر بی‌نصیب، فیض به هر بینوا

منتظر فیض حق بود شب و روز و گشت

عاقبت از لطف حق، کام دل او روا

از افق او دمید کوکب رخشنده‌ای

کرده مه و مهر از آن، کسب فروغ و ضیا

از صدفش شد پدید در گران قیمتی

هم ز صفا بی‌نظیر، هم ز شرف بی‌بها

از چمنش برکشید سرو سهی قامتی

تازه و تر چون خضر، بر لب آب بقا

در چمن او شکفت تازه گلی مشکبوی

نکهت او دلفریب، طلعت او جان فزا

آمد از او در وجود کودک فرخنده‌ای

سرو قد و گلعذار، مهر رخ و مه لقا

سرو ز قدش خجل گل ز رخش منفعل

غیرت گل رشک سرو، در شرف و در صفا

هر طرف از بوی اوست مشک‌فشان روز و شب

جیب نسیم سحر، دامن باد صبا

نام نکو خواستند بهر وی و عاقبت

کرد محمدرضا، نامزد او قضا

چون به سعادت گذاشت پا به جهان و گرفت

مهر رخش همچو جان، بر رخ احباب جا

هاتف عشرت نصیب از پی تاریخ او

کرد رقم کامیاب باد محمدرضا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

هزار حیف که از گلشن جهان آخر

چو گل به باد خزان رفت میرزامهدی

فروغ محفل آل رسول بود و دریغ

که شمع‌سان ز میان رفت میرزامهدی

ز الفت تن خاکی ملول شد جانش

به سوی عالم جان رفت میرزامهدی

هوای قصر جنان کرد از جهان خراب

به آن خجسته مکان رفت میرزامهدی

به حیرتم چه شنید از فسانهٔ ایام

که خوش به خواب گران رفت میرزامهدی

غرض چو جانب عشر تسرای خلدبرین

ز بزم همنفسان رفت میرزامهدی

رقم زد از پی تاریخ رحلتش هاتف

به بزمگاه جنان رفت میرزامهدی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

فخر سادات رفیع الدرجات

حضرت میر محمد صادق

آن ز عباد به تقوی در پیش

آن ز اعلام به دانش سابق

از اکارم به مکارم برتر

بر افاضل به فضایل فائق

جامهٔ علم و عمل کاو را بود

دل دانا و زبان صادق

رخت از دنیی فانی بربست

به ملاقات الهی شایق

رو سوی عالم باقی آورد

به عنایات الهی واثق

بود مشتاق جمال ازلی

بیشتر زان که به عذرا وامق

جان به کف شد بر جانان آری

جان برد تحفهٔ جانان عاشق

چون ز دنیا شد و در خلد برین

شد به اجداد گرامی لاحق

گفت هاتف پی تاریخ که خلد

بود از میر محمد صادق

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

چو حوری جهان آن پسندیده زن

از این عالم پرشر و شور شد

خرد بهر تاریخ فوتش نوشت

به جنات عدن از جهان حور شد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

شمع بزم اهل دل آقا علی‌اکبر که بود

همچو مهر از روی او روشن شبستان جهان

آنکه تا جا داشت جان آگهش در جسم پاک

یکدم از فرمان حق فارغ نبودش جسم و جان

صد هزار افسوس کز عالم جوان رفت و نهاد

داغ دوری بر دل مرد و زن و پیر و جوان

چون به آهنگ گلستان جنان پرواز کرد

مرغ روح لامکان سیرش ازین تنگ آشیان

خامهٔ هاتف پی تاریخ سال او نوشت

باد ماوای علی‌اکبر بهشت جاودان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها