پاسخ به:ماده تاریخها هاتف اصفهانی
دلیری که دارد ز سر پنجهاش
همه گر بود شیر چرخ اضطراب
سواری که زیبد ز چرخش سمند
ز خورشید زین و ز مه نو رکاب
کریمی که از لطفش آباد گشت
به هر جا دلی بود از غم خراب
زبون چون کبوتر به چنگ عقاب
قضا خیمهٔ دولتش چون فراخت
ثمین گوهری کرد بخت انتخاب
به محجوبهای یار شد کز عفاف
ز شرمش ملک را ز خلق احتجاب
ز تاثیر این سور، گردون پیر
که شبها نشد چشم انجم به خواب
همی ریخت کیوان به رسم نثار
همی خطبه خواندی به فصلالخطاب
کمربسته بهرام مجمر به دست
به گردش در آورده جام شراب
نوازنده ناهید رقصان به کف
دف و بربط و چنگ و عود و رباب
مه آمیخت در جام شیر و شکر
از آن گل فرو ریخت وز آن گلاب
به عشرت همه روز پیر و جوان
به عیش و طرب روز و شب شیخ و شاب
زمین مانده از آسمان در شگفت
زمین را درنگ و فلک را شتاب
شتابد به بزمش سرور و در آن
درنگ آورد تا به یومالحساب
بماناد و باد این دعا مستجاب
غرض آن دو فرخنده اختر شدند
چو از وصل هم خرم و کامیاب
رقم زد: به مه شد قرین آفتاب
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 9:09 PM
تشکرات از این پست