0

ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

با سلام و عرض ادب

 

در این تایپیک  ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی گرد آوری شده و در اختیار راسخونیهای عزیز قرار خواهد گرفت.

 

با ما همراه باشید

 

سید احمد حسینی متخلص به هاتف از شاعران قرن دوازدهم و دوران زندیه و افشاریه است. وی درنیمهٔ اول قرن دوازدهم هجری در شهر اصفهان متولد شد. اصلیت وی از اردوباد آذربایجان بوده است. وی در زادگاهش به کسب علوم متداول خاصه طب و حکمت پرداخت و با آذر بیگدلی و صباحی بیدگلی و رفیق اصفهانی معاصر و معاشر بود که همگی آنان از شاگردان میر سید علی مشتاق اصفهانی بوده‌اند. هاتف سرانجام در قم درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. بعضى از تذکره‏ها فوتش را در کاشان و مدفنش را در قم مى‏دانند. دیوان او مرکب از قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات است. ترجیع بند معروف وی که داراى پنج بند و در موضوع وحدت وجود است هاتف رابه حریم استادان بزرگ نزدیک می‌کند.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:00 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

در زمان خدیو دارا شان

آن کرم پیشهٔ کریم نهاد

سایه حق کریمخان که ز عدل

زینت دهر و زیب دوران داد

شهریار جهان که در گیتی

کرمش عقده‌های بسته گشاد

کامیابی که هر مراد که خواست

دادش از لطف کردگار عباد

کام‌بخشی که یافت از در او

هر که آمد به جستجوی مراد

خسرو معدلت نشان که بود

دولتش متصل به روز معاد

ریزه‌خوار نوالهٔ کرمش

ترک و تاجیک و بنده و آزاد

امر او را به جان ستاره مطیع

حکم او را به دل فلک منقاد

در دل اندیشهٔ مراد ازو

وز قضا سعی و از قدر امداد

حاجی آقا محمد آنکه چو او

در هنر مادر زمانه نزاد

دادگر داوری که در عهدش

کس نبیند ز گلرخان بیداد

معدلت گستری که از بیمش

صید ناید به خاطر صیاد

چون ز بخت بلند امارت یافت

در صفاهان که هست رشک بلاد

پی آبادیش به جان کوشید

که خدایش جزای خیر دهاد

صد هزاران بنای خیر آنجا

ز اقتضای نهاد نیک، نهاد

دلگشا کاروانسرایی ساخت

زینت افزای عالم ایجاد

که بنایی ندیده مانندش

چشم گردون در این خراب آباد

چون فلک سربلند و ذات بروج

چون ارم جان فزای و ذات عماد

همه وقتش هوای فروردین

گر همه بهمن است یا مرداد

حوض کوثر نشان آن گویی

نیل مصر است و دجلهٔ بغداد

هر که بر وضع آن نظر افکند

باغ فردوسش از نظر افتاد

هر غریبی که جا گرفت آنجا

هرگزش از وطن نیامد یاد

خان گلشن به نام خوانندش

در صفا چون نشان ز گلشن داد

داده استاد، جان به آب و گلش

کافرین بر روان آن استاد

سحر دستش کشیده بر خارا

شکل مانی ز تیشهٔ فرهاد

چون به معماری قضا و قدر

یافت اتمام این نکو بنیاد

بهر تاریخ زد رقم هاتف

جاودان داردش خدا آباد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:06 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

از محمدعلی آن گلبن بی‌خار افسوس

که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد

رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی

از جفای فلکش خار اجل برپا شد

شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش

خون دل دم بدم از دیدهٔ خون پالا شد

چرخ دوری زد و شد اختری از خاک بلند

ناگه از دور دگر باز سوی غبرا شد

موجی این بحر زد و گوهری آمد بیرون

ناگه از موج دگر باز سوی دریا شد

روحش آن سدره نشین طایر در تن محبوس

پرفشان زین قفس تنگ سوی طوبی شد

چون ازین غمکده آهنگ جنان کرد ز شوق

مرغ روحش سوی آن روضهٔ روح‌افزا شد

خامه بر لوح مزارش پی تاریخ نوشت

که محمدعلی افسوس که از دنیا شد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:06 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

خان والا گهر محمدخان

که ازو بود ملک و دین معمور

آن‌که چون او نزاد فرزندی

مادر دهر در مرور دهور

آن‌که در روزگار معدلتش

بود با باز بازی عصفور

قدرش چاکر و قضاش مطیع

فلکش بنده اخترش مزدور

چاکر آستان او قیصر

حاجب بارگاه او فغفور

مور با لطف او قوی چون پیل

پیل با قهر او ضعیف چو مور

سخنش مرهم دل خسته

کرمش داروی تن رنجور

در جهان چون به چشم عبرت دید

کامدن نیست جز برای عبور

زد سراپردهٔ جلال برون

سوی نزهت سرای دار سرور

صد هزاران دریغ و درد که شد

آفتابی ز دیده‌ها مستور

کز جدائیش روز روشن خلق

گشت تاریک چون شب دیجور

از ازل چون سعادت ابدیش

بود بر صفحهٔ جبین مسطور

شد شهید و سعادتی دریافت

بی زوال و فنا و نقص و قصور

از سعادت به او رسید از فیض

آنچه در خاطری نکرده خطور

زد به گوشش سروش عالم غیب

مژده ان ربنا لغفور

کرد از خون خضاب و آرامید

در قصور جنان به حجلهٔ حور

ساقی بزم جنت و فردوس

جرعه‌ای دادش از شراب طهور

مست خفت آنچنان ز بادهٔ وصل

که نخیزد مگر به نفخهٔ صور

خفت در خون که سرخ‌رو خیزد

با شهیدان صباح روز نشور

الغرض چون نشست با شهدا

شاد در باغ جنت آن مغفور

کلک هاتف که در مصیب او

داشت بر دل جراحتی ناسور

بهر تاریخ زد رقم بادا

با شهیدان کربلا محشور

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

دریغ از حاجی ابراهیم آن دانای روشندل

که زاد از مادر ایام با ایمان و دین توام

دریغ و درد از آن شمع سحر خیزان که بود او را

دلی پر آتش از ترس خدا و دیدهٔ پرنم

هزار افسوس از آن نخل برومند ثمرپرور

که در باغ جهانش قامت از باد اجل شد خم

گرفتش دل ازین تنگ آشیان و طایر روحش

به عزم گلشن فردوس بال شوق زد برهم

روان شد جانب گلزار جنت زین جهان و شد

روان از دیدهٔ احباب سیل خون ازین ماتم

چو بیرون رفت از غمخانهٔ دنیای دون و شد

به عشرتخانهٔ فردوس اعلی با دلی خرم

دبیر خامه هاتف پی تاریخ فوت او

رقم زد: شد به جنت حاجی ابراهیم از عالم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

شکرلله که جهان را ز قدوم

زیب نو داد محمد کاظم

روشن از مقدم خود گیتی را

ساخت چون زاد محمد کاظم

از رخ خود همهٔ یاران را

کرد دلشاد محمد کاظم

طعن‌ها از قد چون سرو روان

زد به شمشاد محمد کاظم

خلق و خویش همه چون آمد خوب

بد مبیناد محمد کاظم

هاتف از شوق چو در باغ جهان

گان بنهاد محمد کاظم

بهر تاریخ رقم زد: به جهان

جاودان باد محمد کاظم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

خان احمد دون کز ستم و ظلم پیاپی

بر خلق رساندی الم و رنج دمادم

آن فتنهٔ عالم که ز ظلم و ستمش بود

بس سینه پر از آتش و بس دیده پر از نم

نزدیک به آن شد که زهم ریزد و پاشد

از فتنهٔ او سلسلهٔ عالم و آدم

صد شکر که شد کشته به خواری و ز قتلش

پر گشت ز شادی دل خلقی، تهی از غم

چون بهر مکافات و سزای عمل خویش

بربست به آهنگ سقر رخت ز عالم

بودم پی تاریخ که پیر خردم گفت

بنویس که خان احمد دون شد به جهنم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

گرامی‌ترین یاری از دوستان

که روشن روان است و صاحب نظر

به تزویج محبوبه‌ای میل کرد

که سترش عفاف است و زیبش هنر

چو با یکدیگر خوش درآمیختند

دو دلبند مانند شیر و شکر

به هاتف خرد بهر تاریخ گفت

بگو خیر بینند از یکدیکر

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

در عهد خان دوران فرمانروای گیتی

یعنی کریمخان آن خان سپهر خرگاه

شیرافکنی که در رزم گر شیر بیند او را

از پیش او گریزد چون شیر دیده روباه

فرماندهی که بر چرخ روز و شب و مه و سال

در حکم او بود مهر فرمان او برد ماه

گردن‌کشی که هر صبح بر درگهش ز مژگان

گردنکشان عالم روبند خاک درگاه

فخر زمانه حاجی آقا محمد آمد

از خلق و خوی نیکو چون خلق را نکوخواه

در رفع فتنه و ظلم کوشید در صفاهان

تا پای فتنه را ساخت چون دست ظلم کوتاه

از بهر تشنگان ساخت حوضی پر آب و چاهی

کاب حیات از وی جاری است گاه و بیگاه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

چون ز بیداد چرخ بدرنسا

شد ز عالم به جنت الماوی

گفت هاتف برای تاریخش

از جهان رفت حیف بدرنسا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

آه که از جور چرخ، وز ستم روزگار

خسرو ملک وجود، شد به دیار عدم

آه که برچیده شد زود ز بزم جهان

مسند شهبازخان خان جمیل الشیم

رفت امیر زمان تاج اعاظم که بود

معدن عز و شرف منبع جود و کرم

نخل بلندش که بود سرو ریاض جهان

خم شد و از پا فتاد زین فلک پشت خم

دیدهٔ ایام ریخت از غم او سیل خون

بر سر عالم فشاند ماتم او خاک غم

چون ز غم آباد دهر یافت ملالت نهاد

در روضات جنان با دل خرم قدم

خامهٔ هاتف نوشت از پی تاریخ او

آه ز دنیا برفت صاحب سیف و قلم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

سپهر مجد و خورشید سماحت اختر عزت

نظام عالم و دستور گیتی آصف دوران

جناب صاحب اعظم خدیو افخم اکرم

ربیع گلشن عالم بهار عالم امکان

جهانگیر و جهانبخش و جهاندار و جهان داور

که گردونش نپیچد گردن از حکم و سر از فرمان

جوانمرد و جوانبخت و جوان طبع و جوان دولت

که در ایام او نو شد جهان و تازه شد کیهان

به دست و کلک او نازند ملک و دین بود آری

قوام دین و ملت این نظام ملک و دولت آن

گرش خلق جهان جان جهان گویند می‌شاید

که آمد عالم فرسوده را بر تن ز عدلش جان

کهن گلدستهٔ قم را که ویران بود بنیادش

مجدد شد به حکم او اساس و تازه شد بنیان

تعالی الله زهی گلدستهٔ زیبا که پنداری

به هم بر بسته از گل دستهٔ دهقان این بستان

بود مقری بر اوجش با سروش چرخ هم نغمه

مؤذن بر فرازش با خروش عرش همدستان

به گلبانگ بلند آوازهٔ انصاف و جود او

به شرق و غرب ازین گلدسته خواهد رفت جاویدان

غرض چون نو شد این گلدستهٔ زیبا و رفت از وی

سوی عرش برین بانگ مذن‌های خوش الحان

دبیر خامهٔ هاتف پی تاریخ اتمامش

رقم زد: شد ز حکم آصف این گلدسته آبادان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

هزار افسوس کز بیداد گردون

ز دنیا قدوهٔ اهل زمین رفت

امام و مقتدای اهل دین شد

سر و سر حلقهٔ اهل یقین رفت

فلک برد از جهان حاجی حسن را

رواج و رونق از شرع مبین رفت

درین غمخانه شد دلگیر جانش

به عشرت‌خانهٔ خلد برین رفت

به دارالخلد چون بشنید جانش

ندای فادخلوها خالدین رفت

به پاکی زاده شد در خاک و شد پاک

چنان آمد به دنیا و چنین رفت

غرض چون زین سرای پر دد و دام

سوی آرامگاه حورعین رفت

به تاریخش رقم زد کلک هاتف

ز دنیا پیشوای اهل دین رفت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

صدهزار افسوس کز جور سپهر واژگون

رفت از دار جهان فخر زمان شهبازخان

درة التاج امارت قرة العین کمال

خیمهٔ اجلال بیرون زد به صوب لامکان

آفتاب آسمان حشمت و جاه و جلال

در زمین ناگاه پنهان شد ز دور آسمان

سرو رعنای ریاض عزت و مجد و شرف

در بهار زندگی افتاد از باد خزان

نخل شیرین بار باغ همت و جود و کرم

سوخت برگش از سموم مرگ و شاخش ناگهان

حیف از آن بحر سخا و منبع احسان که بود

دست او پیوسته چون ابر بهاری در فشان

کار عالم را به دست خویشتن دادی نظام

گاهی از تیغ و سنان و گاهی از کلک و بنان

مهر سلطان نجف چون داشت در جان از نخست

رفت در خاک نجف و ز هر غمش آسوده جان

رحلت او خون دمادم ریخت از چشم فلک

ماتمش خاکستر غم ریخت بر فرق جهان

رفت سوی آسمان آه و فغان از شیخ و شاب

شد به کیوان ناله و فریاد از پیر و جوان

چون ازین وحشت سرای پر خطر پرواز کرد

مرغ روح لامکان سیرش به گلزار جنان

عقل با هاتف پی تاریخ سال رحلتش

گفت شد سوی جنان شهباز طوبی آشیان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:ماده تاریخ‌ها هاتف اصفهانی

به تایید دارای گردون سپهر

که لطفش بود آب این سبز کشت

شد از حاجی آقا محمد جهان

خصوص اصفهان رشک باغ بهشت

در آنجا ز سعیش که مشکور باد

شد آباد هم مسجد و هم کنشت

برافراخت بنیان افعال نیک

برانداخت بنیان اعمال زشت

در آن شهر دلکش یکی باغ ساخت

که مشک و عبیرش بود خاک و خشت

گل عشرت‌آمیز آن روضه را

تو گوئی که از آب حیوان سرشت

ز گیسوی عنبرفشان حورعین

پی استوای زمین رشته رشت

خزانش فرحبخش چون نوبهار

دیش جانفزا همچو اردیبهشت

از آن دلگشا نام کردش خرد

که در دل تماشای آن غم نهشت

چو آن باغ فردوس مانند را

نهادند بنیاد هاتف نوشت

به شوق از پی سال تاریخ آن

که دایم بود دلگشا چون بهشت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها