0

مختارنامه(رباعیات) عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

ای آن که دل زندهٔ تو مُرد از تو

ناخورده ز صافِ عشق یک دُرد از تو

عمری است که علمِ شمع میآموزی

چه سود که پروانه سبق بُرد از تو

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

شمعی که ز درد او کسی باز نگفت

جان داد که یک سخن به آواز نگفت

شاید که ببرّند زبانش که به قطع

تا در دهن گازنشد راز نگفت

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

امروز منم عهد مصیبت بسته

برخاسته دل میان خون بنشسته

چون شمع تنی سوخته جانی خسته

امید گسسته اشک در پیوسته

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

شمعی که ز سوز خویش بر خود بگریست

این خنده به سر بریدنش باری چیست

در عشق چو شمعِ مرده میباید زیست

پس در همه کس چو شمع روشن نگریست

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

چون گل به دل افروخته میباید بود

چون غنچه به لب دوخته میباید بود

چون هست وبالِ ما سخن گفتن ما

چون شمع زبان سوخته میباید بود

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

بس شب که چو شمع با سحر باید بُرد

در هر نفسی سوزِ دگر باید بُرد

عمری که بدو چو شمع امیدی نیست

هم بر سر پای می بسر باید بُرد

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

گر هست دلت سوختهٔ جان افروز

از شمع میانِ سوختن عشق آموز

شبهای دراز ماهتابی چون روز

چون شمع نخفت میگری و میسوز

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

تا هیچ چو شمعت سر و کار خویش است

گردن زدنی بهر سرت در پیش است

چه سود به یک پای ستاده چون شمع

زیرا که هزار سر چو شمعت بیش است

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

گر عیاری خشک و ترت سوختنی است

ور طیاری بال و پرت سوختنی است

سر در ره عشق باز زیرا که چو شمع

تا خواهد بود یک سرت سوختنی است

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

داری سرِ عشق کار از سردرگیر

گر مست نیی خمار از سر درگیر

ور نرم نشد چو موم این رمز تُرا

چون شمع هزار بار از سر درگیر

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

گفتم: شمعا! چند گدازی مگداز

گفتا: تو خبر نداری از پردهٔ راز

چون نگدازد کسی که او را همه شب

بر سر دو موکل بود از آتش و گاز

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

گفتم:‌شمعا! چون همه شب در کاری

از گرمی کار و بار برگی داری

گفتا که درین سوختن و دشواری

اشکم بارست و آتشم سرباری

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

میپرسیدم دوش ز شمع آهسته

کاخر به خوش آیدت بگو ای خسته!

گفت: آن که مرا به درد من بگذارند

تا میسوزم به دردِ خود پیوسته

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

شمعم که حریف آتشم میآید

وز اشک همه پیش کشم میآید

در سوز مصیبت فراقِ تو چو شمع

بر خویش گریستن خوشم میآید

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

شمع از در جمع چون درآمد حالی

گفتم که تُرا کار برآمد حالی

گر آتش سوزنده در افتاد به تو

شکر ایزد را کان به سرآمد حالی

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:35 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها