0

مختارنامه(رباعیات) عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

آن شب که بود وصال جان افروزم

من جملهٔ شب حیلهگری آموزم

از هر مژه سوزنی کنم تا شب را

بر صبحدم روز قیامت دوزم

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

امشب اگر از تو بی قراری نرود

از روز دگر سفیدکاری نرود

من زلف دراز تو به شب پیوندم

کز روی تو صبح را به یاری نرود

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

ای صبح! جهان فروز عالم تو نیی

در خنده زدن شکرفشان هم تو نیی

چون نیست تُرا یک صفت همدم من

دم درکش و دم مده که همدم تو نیی

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

جانم به مرادِ دل رسیدست امشب

بر سیم بری سری کشیدست امشب

ای صبح! مکن مرا مگریان و مخند

کآرام دل من آرمیدست امشب

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

بس آب که بگذشته ز سر از تو مراست

بس آتش و خون که در جگر از تو مراست

در عشق تو یکتا صفتم لیک چو شمع

در هر تویی سوز دگر از تو مراست

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

با عشق تو جان خویش در خواهم باخت

با گریه بهم خون جگر خواهم باخت

گر میگریم چو شمع زیبنده مراست

کز هر اشکی سری دگر خواهم باخت

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

ای در سر ذرّه ذرّه سودا از تو

چون ذرّه هزار بی سر و پا از تو

مردی باید چو شمع دل پُر آتش

وآنگاه چو شمع پای بر جا ازتو

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

تا چند ز سودای تو در سوز و گداز

چون شمع آرم به روز شبهای دراز

تا کی ز تو بازمانم ای شمع طراز

مانندهٔ طفل تشنه از پستان باز

ای در سر ذرّه ذرّه سودا از تو

چون ذرّه هزار بی سر و پا از تو

مردی باید چو شمع دل پُر آتش

وآنگاه چو شمع پای بر جا ازتو

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

جان پیش رخت نثار خواهم آورد

دل در غمت استوار خواهم آورد

چون شمع سری هزار خواهم آورد

پیشت همه در کنار خواهم آورد

خونی که ز تو درجگرم میگردد

میجوشد و گردِ نظرم میگردد

چون شمع هزار اشک سرگردانی

بر رخ ریزم که بر سرم میگردد

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

گه عشق توام چو شمع گرینده کند

گه چون صبحم با لب پُر خنده کند

چون صبح اگرم زنده کنی زنده شوم

گردن زدنم پیش رخت زنده کند

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

گه عشق توام چو شمع گرینده کند

گه چون صبحم با لب پُر خنده کند

در عشق تو از نفع و ضرر نندیشم

چون شمع ز سوزِ پا و سر نندیشم

چون هیچ دگر نیست مرا جز غم تو

تا هست غمت چیزِ دگر نندیشم

چون صبح اگرم زنده کنی زنده شوم

گردن زدنم پیش رخت زنده کند

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

خونی که ز تو درجگرم میگردد

میجوشد و گردِ نظرم میگردد

چون شمع هزار اشک سرگردانی

بر رخ ریزم که بر سرم میگردد

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

جان روی دل افروزِ تُرا باید داشت

دل ناوک دلدوزِ تُرا باید داشت

چون شمعم اگر هزار سر خواهد بود

آن چندان سرسوزِ تُرا باید داشت

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

دل شمع تو شد به یک نفس مرده شود

ور زنده شود جان به لب آورده شود

اشکی که ز سوز میفشانم چون شمع

باز از دم سرد بر رخ افسرده شود

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

تن جز به هوای تو قدم مینزند

جان جز به ثنای تو قلم مینزند

بیچاره دلم که همچو شمعی همه شب

میسوزد و میگرید ودم مینزند

 
 
 
جمعه 10 اردیبهشت 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها