0

مختارنامه(رباعیات) عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

یک چیز که آن نه یک و چیز است آن چیز

کلّی همه آنست و عزیز است آن چیز

هر چیز که جان حکم کند کاین آنست

آنست و ورای حکم نیز است آن چیز

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

این عین مکان همان مکان است که بود

وین عین زمان همان زمان است که بود

صد جامه اگر به ذرهای در پوشند

انگشت بر او نه که همان است که بود

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

در دریایی که نه سر و نه پا داشت

هر قطره از او تشنگییی پیدا داشت

هر قطره اگر چه جای در دریا داشت

اما هر یک هزار استسقا داشت

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

تا نفس پرستی تو را غم بیش است

ور دل داری ملک تو هر دم بیش است

چه جای دو عالم است کانجا که دل است

هر ذرّه ز صد هزار عالم بیش است

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

هر دل که به بحرِ بینشانی افتاد

در روغنِ مغزِ زندگانی افتاد

زان کون که جای غایبان بود گذشت

در عینِ حضورِ جاودانی افتاد

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

 

هر جان که به بحر رهنمون آید زود

بیرون رود از خویش و درون آید زود

یک ذرّه شود دو کون در دید‌هٔ او

و آن ذرّه ز ذرّگی برون آید زود

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

آن روز که آفتاب انجم میریخت

صد عالم پر قطره ز قلزم میریخت

ناگه به کلوخ آدم اندر نگریست

زان وقت ازان کلوخ مردم میریخت

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

گاهی ز نو و گه ز کهن میگویند

گاهی ز کن و گه ز مکن میگویند

هر چند فراغتیست لیک از سرِ لطف

با ما به زبان ما سخن میگویند

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

 

در عالم جان نه مرد پیداست نه زن

چه عالم جان نه جان هویداست نه تن

تا کی گویی ز ما و من شرمت باد

تا چند ز ما و من که نه ماست نه من

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

آن سر عجب نه توبدانی ونه من

حل کردن آن نه تو توانی و نه من

یک ذرّه گر آشکار گردد آن سر

یک ذرّه نه تو نیز بخوانی و نه من

آن سیل که از قوّت خود جوشان بود

با هر چه که پیش آمدش کوشان بود

چون عاقبت کار به دریا برسید

گویی که همه عمر ز خاموشان بود

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

آن سیل که از قوّت خود جوشان بود

با هر چه که پیش آمدش کوشان بود

چون عاقبت کار به دریا برسید

گویی که همه عمر ز خاموشان بود

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

حل کردن آن نه تو توانی و نه من

تدبیر به جز غصه فرو خوردن نیست

یک ذرّه نه تو نیز بخوانی و نه من

یک ذرّه مجال سر برآوردن نیست

آن سر عجب نه توبدانی ونه من

حل کردن آن نه تو توانی و نه من

یک ذرّه گر آشکار گردد آن سر

یک ذرّه نه تو نیز بخوانی و نه من

آن سیل که از قوّت خود جوشان بود

با هر چه که پیش آمدش کوشان بود

چون عاقبت کار به دریا برسید

گویی که همه عمر ز خاموشان بود

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

در بادیهای که پا ز سر باید کرد

هر روز سفر نوع دگر باید کرد

ایمان برود اگر بخواهی استاد

جان گم گردد اگر سفر باید کرد

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

جانی که درو تیره و روشن تو بوَد

آنجا به یقین جان تو بوَد تن تو بوَد

اینجاست که تو تویی ومن من امروز

لیکن آنجا تو تو بوَد من تو بوَد

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مختارنامه(رباعیات) عطار

آن قوم که دروحدت کل آن دارند

ملک دو جهان، به قطع، ایشان دارند

گرچه به عدد نظر فراوان دارند

انگار که یک تنند و صد جان دارند

 
 
 
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها