پاسخ به:غزلیات عطار نیشابوری
تنم این همه بار میبرنتابد
دل من ز انبارها غم چنان شد
که این بار آن بار میبرنتابد
چو دانم که دیندار میبرنتابد
پس پردهٔ پندار میسوزم اکنون
که این پرده پندار میبرنتابد
دل چون گلم را منه خار چندین
گلی این همه خار میبرنتابد
چنان شد دل من که بار فراقت
نه اندک نه بسیار میبرنتابد
چنان زار میبینمش دور از تو
که یک نالهٔ زار میبرنتابد
سزد گر نهی مرهمی از وصالش
که زین بیش تیمار میبرنتابد
جهانی است عشقت چنان پر عجایب
که تسبیح و زنار میبرنتابد
نه در کفر میآید و نه در ایمان
که اقرار و انکار میبرنتابد
دلم مست اسرار عشقت چنان شد
که بویی ز اسرار میبرنتابد
مرا دیدهای بخش دیدار خود را
که این دیده دیدار میبرنتابد
چگونه جمال تو را چشم دارم
که این چشم اغیار میبرنتابد
خلاصی ده از من مرا این چه عار است
که عطار این عار میبرنتابد
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 4:26 PM
تشکرات از این پست