0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

من به کویت عاشق زار و دل غمگین و غریب

چون زید بیچاره عاشق؟ چون کند مسکین غریب؟

پرشس حال غریبان رسم و آیینست لیک

هست در شهر شما این رسم و این آیین غریب

وقت دشنامم به شکرخنده لب بگشا که هست

در میان تلخ گفتن خنده شیرین غریب

سر ز بالین غریبی بر ندارد تا به حشر

گر طبیبی چون تو یابد بر سر بالین غریب

بس که باشد شاد هر کس با رفیقان در وطن

رو به دیوار غم آرد خستهٔ غمگین غریب

بر سر کویت هلالی بس غریب و بی‌کسست

آخر ای شاه غریبان لزف کن بر این غریب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

ای باد صبح منزل جانان من کجاست؟

من مردم، از برای خدا، جان من کجاست؟

شب‌های هجر همچو منی کس غریب نیست

کس را تحمل شب هجران من کجاست؟

سر خاک شد بر آن سر میدان و او نگفت

گویی که بود در خم چوگان من کجاست؟

خوبان سمند ناز به میدان فگنده‌اند

چابک‌سوار عرصهٔ میدان من کجاست؟

تا کی رقیب دست و گریبان شود به من؟

شوخی که می‌گرفت گریبان من کجاست؟

خوش آن که چون به سینه ز پیکان نشان نیافت

تیر دگر کشید که پیکان من کجاست؟

از نه فلک گذشت، هلالی؟ فغان من

بنگر که من کجایم و افغان من کجاست؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

ز باغ عمر عجب سروقامتی برخاست

بگو که در همه عالم قیامتی برخاست

سمند عشق به هر منزلی که جولان کرد

غبار فتنه ز گرد ملامتی برخاست

مقیم کوی تو چون در حریم کعبه نشست

به آه حسرت و اشک ندامتی برخاست

دلم به راه ملامت افتاد و این عجب‌ست

عجب‌تر آن که ز کوی سلامتی برخاست

به راه عشق هلالی فتاده بود ز پا

سمند مقدم صاحب‌کرامتی برخاست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

رفتست عزیز من و مکتوب نوشتست

یوسف خبر خویش به یعقوب نوشتست

شد نامهٔ محبوب خط بندگی من

من بندهٔ آن نامه که محبوب نوشتست

گفتست بخواند سگ آن کوی سلامم

بنگر که سلامی به چه اسلوب نوشتست

باز این خط خوب و رقم تازه بلایی‌ست

این تازه رقم را چه بلا خوب نوشتست

بر نامه سیاهی طلبد آیت رحمت

ما طالب آنیم که مطلوب نوشتست

بر صفحهٔ رخسار تو آن خط دلاویز

یا رب! قلم صنع چه مرغوب نوشتست!

یاری که به من نامه نوشتست، هلالی

عیسی‌ست، شفانامه به ایوب نوشتست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

روز نوروزست سرو گل‌عذار من کجاست؟

در چمن یاران همه جمع‌ند یار من کجاست؟

مونسم جز آه و یا رب نیست شب‌ها تا به روز

آه و یا رب! مونس شب‌های تار من کجاست؟

گشته مردم، هر یکی امروز صید چابکی

چابک صیدافکن مردم‌شکار من کجاست؟

نیست یک ساعت قرار این جان بی‌آرام را

یا رب آن آرام جان بی‌قرار من کجاست؟

سوخت از درد جدایی دل به امید وصال

مرهم داغ دل امیدوار من کجاست؟

روزگاری شد که دور افتاده‌ام آخر بپرس

کان سیه‌روز پریشان‌روزگار من کجاست؟

بود عمری بر سر کویت هلالی خاک ره

رفت بر باد و نگفتی خاک‌سار من کجاست؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

عکس آن لب‌های میگون در شراب افتاده است

حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده است؟

ظاهرست از حلقه‌ای زلف و ماه عارضت

در میان سایه هر جا آفتاب افتاده است

چون طبیب عاشقانی گه گه این دل خسته را

پرسشی می‌کن که بیمار و خراب افتاده است

چون هلالی را به خاک آستانش دید گفت

این گدا را بین که بس عالیجناب افتاده است

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

شب هجرست و مرگ خویش خواهم از خدا امشب

اجل روزی چو سویم خواهد آمد گو بیا امشب

چنین دردی که من دارم نخواهم زیست تا فردا

بیا، بنشین، که جان خواهم سپرد امروز یا امشب

دل و جانی که بود آواره شد دوش از غم هجران

دگر یا رب غم هجران چه می‌خواهد ز ما امشب

نه سر شد خاک درگاهت نه پا فرسود در راهت

مرا چون شمع باید سوخت از سر تا به پا امشب

شب آمد باز دور افگند از وصلت هلالی را

دریغا شد هلال و آفتاب از هم جدا امشب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

من همچو گلزار ارم، گل گل ترا رخسارها

وز آرزوی هر گلی در سینه دارم خارها

گر بی تو بگشایم نظر بر جانب گلزارها

از خار در چشمم فتد گلها و از گل خارها

دی خوب بودی در نظر، امروز از آن هم خوب‌تر

خوبند خوبان دگر، اما نه این مقدارها

تو با فد افراخته، ره سوی باغ انداخته

سرو از خجالت ساخته جا در پس دیوارها

مصر ملاحت جای تو ، در چارسو غوغای تو

تو یوسف و سودای تو سود همه بازارها

سر در رهت بنهاده‌ام، دل در هوایت داده‌ام

من تازه کار افتاده‌ام، کار منست این کارها

هر دم به جستجوی تو صد بار آیم سوی تو

هر بار پیش روی تو خواهم که میرم بارها

من، همچو چنگ ار عربده، در سینه صد ناخن زده

صد نالهٔ زار آمده، از هر رگم چون تارها

می نوش بر طرف چمن، نظاره کن بر یاسمن

تا من به کام خویشتن بینم در آن رخسارها

ای محرم زار نهان، در پند من بگشا زبان

کز نام و ناموس جهان، دارد هلالی عارها

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

هر آتشین گلی که بر اطراف خاک ماست

از آتش دل و جگر چاک چاک ماست

دامن‌کشان ز خاک شهیدان گذشته‌ای

گردی که دامن تئو گرفته‌ست خاک ماست

ساقی برو که بادهٔ گل‌رنگ بی لبش

گر آب زندگی‌ست زهر هلاک ماست

پاک‌ست همچو دامن گل چشم ما ولی

دامان یار پاک‌تر از چشم پاک ماست

درمان دل مجوی هلالی که درد عشق

خاص از برای جان و دل دردناک ماست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

این همه لاله که سر برزده از خاک من‌ست

پاره‌های جگر سوختهٔ چاک من‌ست

درد عشاق ز درمان کسی به نشود

خاصه دردی که نصیب دل غمناک من‌ست

استخوان‌های من از خاک درش بردارید

باغ فردوس چه جای خس و خاشاک من‌ست؟

همه کس را به جمالش نظری هست ولی

لایق چهرهٔ پاکش نظر پاک من‌ست

باغبان، چند کند پیش من آزادی سرو؟

سرو آزاد غلام بت چالاک من‌ست

دی شنیدم که یکی خون مسلمان می‌ریخت

اگر این‌ست، همان کافر بی‌باک من‌ست

دوستان گر سر درمان هلالی دارید

شربت زهر بیارید، که تریاک من‌ست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

دارم شبی که دوزخ از آن علامت‌ست

از روز من مپرس که آن خود قیامت‌ست

یا رب! ترحمی که ز سنگ جفای چرخ

ما دل‌شکسته‌ایم و ز هر سو ملامت‌ست

بر آستان عشق سر ما بلند شد

وین سربلندی از قد آن سروقامت‌ست

رفتن ز کوی او کرمی بود از رقیب

این هم که رفت و باز نیامد کرامت‌ست

ثابت‌قدم فتاده هلالی به راه عشق

او را درین طریق عجب استقامت‌ست!

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

چیست پیراهن آن دلبر شیرین‌حرکات؟

همچو سرچشمهٔ خضرست و بدن آب حیات

این چه قدست و چه رفتار و چه شیرین حرکات؟

گوییا موج‌زنان می‌گذرد آب حیات

گر به یاد لب او زهر دهندم که بنوش

تلخی زهر ز هر در دهدم ذوق نبات

این چه ماهی‌ست که در کلبهٔ تاریک من‌ست؟

آب حیوان نتوان یافت چنین در ظلمات

بس که از ناله دلم دوش قیامت می‌کرد

عرصهٔ کوی تو را ساخت زمین عرصات

چند گویی ز سر ناله که جان ده به وفا؟

جان من، کار دگر نیست مرا غیر وفات

رحم بر عاشق درویش ندارند بتان

وه! که در مذهب این سنگ‌دلان نیست زکات

ماند بیچاره هلالی به کمند تو اسیر

این محال‌ست که بود او را امکان نجات

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

شیشهٔ می دور از آن لب‌های می‌گون می‌گریست

تا دل خود را دمی خالی کند خون می‌گریست

دوش بر سوز دل من گریه‌ها می‌کرد شمع

چشم من آن گریه را می‌دید و افزون می‌گریست

آن نه شب بود در ایام لیلی هر صباح

آسمان شب تا سحر بر حال مجنون می‌گریست

سیل در هامون، صدا در کوه، می‌دانی چه بود؟

از غم من کوه می‌نالید و هامون می‌گریست

چیست دامان سپهر امروز پرخون از شفق؟

غالباً امشب ز درد عشق گردون می‌گریست

بر رخ زردم ببین خط‌های اشک سرخ را

این نشانی‌هاست که امشب چشم من خون می‌گریست

شب که می‌خواندی هلالی را و می‌راندی به ناز

در درون پیش تو می‌خندید و بیرون می‌گریست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

این‌چنین بی‌رحم و سنگین‌دل که جانان من‌ست

کی دل او سوزد از داغی که بر جان من‌ست؟

ناصحا، بیهوده می‌گویی که دل بردار ازو

من به فرمان دلم کی دل به فرمان من‌ست؟

در علاج درد من کوشش مفرما، ای طبیب

زان‌که هر دردی که از عشقست درمان من‌ست

بی‌دلان را نیست غیر از جان سپردن مشکلی

آن‌چه ایشان راست مشکل، کار آسان من‌ست

من که باشم تا زنم لاف غلامی بر درش؟

بندهٔ آنم که دولت خواه سلطان من‌ست

آن که بر دامان چاکم طعنه می‌زد گو بزن

کین چنین صد چاک دیگر در گریبان من‌ست

هرچه می‌گوید هلالی در بیان زلف او

حسب حال تیرهٔ بخت پریشان من‌ست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی

جان من الله الله این چه تن‌ست؟

نه تن توست بلکه جان من‌ست

این که گل در عرق نشست و گداخت

همه از انفعال آن بدن‌ست

صد سخن گفتمت بگو سخنی

کین همه از برای یک سخن‌ست

هست دشنام تلخ تو شیرین

چون نباشد، کزان لب و دهن‌ست

یک شب از در در آ که ماه رخت

شمع بزم و چراغ انجمن‌ست

پیش روی تو شمع در فانوس

هست آن مرده‌ای که در کفن‌ست

کشتی و سوختی هلالی را

هرچه کردی به جای خویشتن‌ست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها