0

مستدرکات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

مستدرکات مولوی

با سلام و عرض ادب

 

در این تایپیک  مستدرکات مولوی گرد آوری شده و در اختیار راسخونیهای عزیز قرار خواهد گرفت.

 

با ما همراه باشید

 

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر وی بهاءالدین که از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون آمد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت. مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهان‌الدین محقق ترمذی قرار گرفت. ملاقات وی با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. وی در سال ۶۷۲ هجری قمری در قونیه وفات یافت. از آثار او می‌توان به مثنوی، دیوان غزلیات یا کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

تکه ۱

کدیهٔ می‌کنم سبک بشنو

خبر عشق می‌دهم بگرو

نفسی با خودم قرینی ده

که به میزان نهند با زر جو

تو نوی بخش و بندهٔ تو کهن

کهنم را به یک نظر کن نو

پیشهٔ کیمیا خود این باشد

که مس تیره را ببخشد ضو

کرمت را بگوی تا بدهد

درخور شام بنده روغن عو

ای دل آن شاه سوی بی‌سویی است

خلق هرسو دند تو کم دو

فکر مردم به هر سوی گرواست

تو بلاحول فکر را کن خو

بی‌سوی عالمی است بس عالی

شش جهت وادییست بس درگو

کار امروز را مگو فردا

تا نه حسرت خوری نه گویی لو

چشمکت می‌زند رقیب غیور

چشم ازو بر مگیر لاتطغو

شمس تبریز! خضر عین یقین

وارهان خلق را ز عین‌السو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

تکه ۲

قصابی سوی گولی گوشت انداخت

چو دیدش زفت گوشت گاو پنداشت

یکی ران دگر سوی وی افکند

بگفتا گاو مرده‌ست این زهی گند

خدا بخشید آنچ اسباب کامست

تو گفتی چیست این؟ خود داد عامست

کنون شد عام کان با تو بپیوست

نجس شد چونک در کردی درو دست

نسازد گول را بخل و سخاوت

که گردد هر دوش مایهٔ عداوت

گریز از گول اندر سور و ماتم

چو عیسی ای پدر والله اعلم

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها