0

مقطعات مسعود سعد سلمان

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ای عجب ناچخ دو مهره او

بوالعجب شد به کینه دشمن

مهره بارد به رزمگاه آری

مهره پشت و مهره گردن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

افتخار زمین و فخر و زمن

خواجه سید رئیس ابن حسن

آن که مهریست در میانه صدر

وآنکه بحریست زیر پیراهن

آنکه چرخیست وقت باد افراه

وآنکه ابریست وقت پاداشن

آنکه هست او امام در هر باب

وآنکه هست او تمام در هر فن

آنکه مفتاح روزی خلقان

کلک او کرد ایزد ذوالمن

وعده ای داد مرمرا که کند

روزگار نشاط من روشن

چون بدان مجلس رفیع رسم

مگر او ابتدا کند به سخن

که ز بس حشمت و بزرگی او

زود گردد زبان من الکن

چون بود وقت من بفرماید

تا به هنگام خود بیابم من

دولتش باد و زندگانی و عز

او به لهو و مخالفش به حزن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ملک نو و شاه نو نوروز و بهار نو

هر ساعتی از دولت پیدا شده کار نو

آسوده جهانداری در سایه عیش خوش

پوشیده شهنشاهی از ملک و شعار نو

ای بر تو ثنا کرده تاج زر و تخت زر

پیدا شده در گیتی کار نو و بار نو

لشکر همه او نعمت چشم پرودست پر

و اقبال تو از دولت با دستگزار نو

تا بخت تو شاهی را پیدا شده نو عهدی

با جاه تو دولت را افتاده قرار نو

در باغ شرف رسته از ملک تو شاخ نو

چیده کف اقبالت از نصرت بار نو

رسم است به بار شه خاصه به چنین ملکی

از سعد فلک را هست پیوسته نثار نو

از دولت یار نو آمد به سرای نو

بستان قدح باده بر شادی یار نو

ای شاه جهان آمد با تهنیت ملکت

فرخنده بهار نو با نقش و نگار نو

از ملک و بهار نو گیتی همه خرم شد

خرم زی و رامش کن بر ملک و بهار نو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

دوشم جمازه به کف آمد کش

با بور خویش گفتم جولان کن

الحق معید بچه دیدم

گفتمش گفتگوی به پایان کن

ما را فروش جامه ها کنند

کار سپید چرخ به سامان کن

گفتا تو این ز من نخری دانم

گفتم خرم بهاش تو ارزان کن

ور دل نمی دهدت که بفروشی

اینک به دست سرخ گروگان کن

بشنو ز من گر هوای ما داری

این کن که منت گفتم فرمان کن

گر کارکرد او تو نپسندی

او را بدآنچه خواهی تاوان کن

بر پای جست سرخ بدو گفتم

کاین دردمند را درمان کن

قدش بدید و گفت بنامیزد

از چشم بد جمالش پنهان کن

گفتم که شبروست عسس پیشه

این را بگیر و زود به زندان کن

گفت این به دست من چه کنم این را

گفتم تنور داری بریان کن

چون نیمه ای به حیله درون کردم

گفت ای خدای بر من آسان کن

وقف است بر غریبان این خانه

کت گفت وقف خلق و پیران کن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ای به تو گشته دل خرم قوی

سخت قوی پشتی دارم به تو

تا به ضرورت نرسد کار من

والله کابرام نیارم به تو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

بوستان شد همچو روی دوستان

باز روی دوستان چون بوستان

بوستان با دوستان خوشتر کنون

ایخوشا در بوستان با دوستان

دوستان را خیز و دستانی سرای

ای به خوبی در زمانه داستان

باستانی باده ای ده چون عقیق

من به یاد خسرو گیتی ستان

شاه مسعود آنکه یاد او کند

دشتها را نو شکفته بوستان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو

کرده جوان جهان را بخت جوان تو

نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست

با سعد و با علوست همیشه قران تو

گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو

تابنده آفتابی و تخت آسمان تو

خنجر درخش گردد در کف دست تو

چون باره ابر گردد در زیر ران تو

بوسد چو بر نشینی دولت رکاب تو

گیرد چو حمله آری نصرت عنان تو

بر شخص بت پرستی و بر مغز کافری

زخم سبک گذارد گرز گران تو

از شخص جانفزای تو در شخص ملک جان

باد آفرین ایزد بر شخص و جان تو

تا بر میان جوزا بسته بود کمر

از ملک باد بسته کمر بر میان تو

تا بوستان بود گل دولت شکفته باد

از روی دوستان تو در بوستان تو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

رسید نامه فتح و ظفر ز شاهنشاه

به سیف دولت شاه بلند حشمت و جاه

که برد حاجب نعمان سپه سوی مکران

به بخت و دولت سلطان به فر و عون اله

به تیغ روز نکو خواه ملک کرد سپید

به گرز روز بداندیش شاه کرد سیاه

ببست کفر و ضلال و مخالفی را در

گشاد سنت و اسلام و ایمنی را راه

کنون که حاجب نعمان بکرد این خدمت

بیافت بی شک تصحیف نام خویش از شاه

ایا گداخته بد خواه را به تیغ گران

ایا گذاشته از اوج چرخ پر کلاه

ز حمله تو بلرزد به آب در ماهی

ز صولت تو به رزم اندرون بترسد ماه

فتوح خواهد بودن ازین سپس هر روز

به دولت تو و تأیید و فر شاهنشاه

همیشه باد ز فتح و ظفر سوی تو نفر

همیشه کار بادا به کام نیکو خواه

عماد ملک و شریعت همیشه بادا راست

همیشه پشت بداندیش ملک باد دو تاه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ملکا بنشین بر تخت به کام

می مشکین خور در زرین جام

هیبت سوزان خود خنجر توست

بر مکش خنجر زرین ز نیام

حشمت عدل علایی به جهان

قهرمان تو تمام است تمام

مر تو را چرخ مطیع است مطیع

مر تو را دهر غلام است غلام

مملکت بر تو حلال است حلال

بر همه جز تو حرام است حرام

وآنکه از شاهان جز چاکر توست

در همه عصر کدام است کدام

طالعی داری مسعود به قال

زآنکه تو شاهی مسعود بنام

تا بود تخت تو بر تخت نشین

تا بود ملک تو در ملک خرام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

ای خواجه بوالفرج نکنی یاد من

تا شاد گردد این دل ناشاد من

دانی که هست بنده آزاد تو

هر کس که هست بنده و آزاد من

نازم بدانکه هستم شاگرد تو

شادم بدانکه هستی استاد من

ای رونی ای که طرفه بغدادی

دارد نشستگاه تو بغداد من

مانا نه آگهی تو که باران اشگ

از تن همی بشوید بنیاد من

در کوره ای ز آتش غم یافته ست

نرم آهن است گویی پولاد من

نزدیک و دوربینی که خاص و عام

فریاد گر برفت ز فریاد من

پنجاه و پنج وعده درین سال شد

کز هیچ گونه ناگذرد داد من

بنشاد روزگار و اندر نشاند

در عاج سفته و سفته شمشاد من

ران هزبر لقمه کند رنگ من

مغز عقاب طعمه کند خاد من

چون باد و آب در که و دشت اوفتد

تیغ چو آب و آب چون باد من

با گیتی استوار کنم کار خویش

گر بخت استوار کند لاد من

از روزگار باز نخواهم شدن

تا روزگار می بدهد داد من

هیچم مکن فرامشم از یاد خویش

زیرا که نه فرامشی از یاد من

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

روزن سمج مرا ز گردش گردون

رنگ سپیده زنند و گونه دوده

آینه او چو رنگ زد ز شب ابر

گردد بی شک ز صبح روز زدوده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

بر آن افراخته کوهم که گویی

مرا فرمود گردون دیده بانی

شدی بی غم ز ظل و خط مقیاس

اگر جایی چنین دیدی بیانی

همانا باز نشناسی چو بینی

مرا روزی ز زاری و نوانی

کمانی گشته قد من ز سروی

زریری گشته چهر ارغوانی

زده را هم قضا و اوفتاده

زیان مالی و جاهی و نانی

ز بیم لشگر پیری به زندان

منقص گشته بر من زندگانی

اگر پیری بماندی جاودانه

چه انده بودی از هجر جوانی

کم آید حاصل رنجم تو گویی

ثوالث ضرب کردم در ثوانی

چرا بیکار خوانم خویشتن را

که دارم بر بلاها قهرمانی

گرم فانی نگشتی گوهر اشک

یکی گنجی شدستی شایگانی

مرا اینجا ز بس انده که خوردم

فرامش گشت رسم شادمانی

غم آمد سود من بر مایه عمر

که کردست این چنین بازارگانی

گرم شد این جهانی عمرضایع

نشد ضایع ثواب آن جهانی

تو ای از هر بدی چون جان منزه

بکن نیکی به هر کس تا توانی

نهاد نیک و بد دانی که دانم

نهاد بیش و کم دانم که دانی

ندارد سود درمان زمینی

کرا دریافت درد آسمانی

مرا زین حادثه بس هول نبود

که در دل بود ازین عالم گمانی

همی دیدم که کیوان روی دادست

به طالع بیش ازین باشد نشانی

درآمد بازگشت و اندر آمد

چه خواهی کرد این بار از زبانی

چرا نالم چرا باشم هراسان

ز محنت چون ز دزدان کاروانی

سزد گر فخر جویم آشکارا

بر آن کو مفخرت جوید نهانی

منم کاندر عجم و اندر عرب کس

نبیند چون من از چیره زبانی

گر افتد مشکلی در نظم و در نثر

ز من خواهد زمانه ترجمانی

بدین هر دو زبان در هر دو میدان

به گردونم رسیده کامرانی

سجود آرد به پیش خاطر من

روان رودکی و ابن هانی

معاذالله مرا چه افتاد زنهار

نباید کاین به طیبت بربخوانی

چنانم کرد محنت کانچه گویم

نمی دانم من از تیره روانی

چنان دارم امید از لطف یزدان

که زایل گردد از من ناتوانی

بیابم همت خویش ار به یکبار

نخواند بخت بر من لن ترانی

برون آیم ز بند و حبس روزی

چو در بحری و چون زرکانی

چو پیش آیم مرا خوشتر نوازی

چو بنشینم مرا بهتر نشانی

تو فرشی گستری تازه ز حرمت

چو بنوشتم بساط سوزیانی

چنین باشد چو دانستی که از من

نباشد جز به آمد شد گرانی

نبودم جز چنین الحمدالله

به حق حرمت سبع المثانی

منش دارم که گر گردد مجسم

تو در بالای او خیره بمانی

من از شادی روی فرخ تو

کنم چو لاله روی زعفرانی

تو اندر دولتی افزون زبوده

به گیتی بیش ازین مانده بمانی

شود قدرت چو گردون از بلندی

برد امرت چو جیحون از روانی

مروت کرده باشی گر بزودی

جواب این به نزد من رسانی

برین خوانم ز یزدان استعانت

فان الله اکرم مستعانی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

این دو شغل برید و عرض به تو

یافته خرمی و زیبایی

روی این را همه بیفروزی

صدر آن را همه بیارایی

چون پدید آمدی تو بر هر کس

چون که بر من پدید می نایی

در حق کار من کجا کردی

آن شگرفی و آن نکورایی

مهتر چرخ همتی ز چه رو

همت مهترانه ننمایی

چه گماری حسود را بر من

که شدم زین زحیر سودایی

خنده ها می زند به خوش منشی

طنزها می کند به رعنایی

زیبدت گر کنی چرا نکنی

داری اصل و جمال و برنایی

هر چه خواهی همی توانی کرد

دستگه داری و توانایی

تو مرا چون که شادمان نکنی

کاسمان جاه و مشتری رایی

خشک رودی چرا کنی بر من

چون تو را هست خوی دریایی

اصل فتحی بلی که بوالفتحی

کارک من چرا به نگشایی

آن رشیدی رشید را مطلق

آنچه می بایدم بفرمایی

از تنم بار رنج برداری

وز دلم زنگ ننگ بزدایی

دفتر نظم را که پیش منست

بابی از مدح خود درافزایی

من به اقبال تو برآسایم

تو ز گفتار من برآسایی

شکر من شکر یک جهان انگار

که منم یک جهان به تنهایی

دولت اهل فضل بر جایست

تا تو در دولتی و بر جایی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

ما به هر مجلسی ز تو زده ایم

همچو بلبل هزاردستانی

بسته کاری نکرده ای با ما

مردمی کرده ای فراوانی

زود در هر چه خواستیم از تو

داده ای خوب جزم فرمانی

آفت مردمی پشیمانیست

تا نگردی تو چون پشیمانی

بر فلک ایمنی مدار که او

شیر چنگیست مار دندانی

بسته مدتست هر شخصی

مانده غایتست هر جانی

نظم شکر و شکایتست از ما

خط حری و قسم کشخانی

وز چو ما مردمان سخن گویند

که فرو خواندش سخندانی

شکر منظوم را نخواهی یافت

تو چو مسعود سعد سلمانی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

 

تبارک الله ازین بخت و زندگانی من

که تا بمیرم زندان بود مرا خانه

اگر شنیدمی از دیگران حکایت خود

همه دروغ نمودی مرا چو افسانه

چو من مهندس دیدی که کردی از سمجی

بخاری و طنبی مستراح و کاشانه

ضعیف چشمم بی آفتاب چون خفاش

همی بسوزم بی شمع همچو پروانه

چو شانه شد جگرم شاخ شاخ ز انده آن

که موی دیدم شاخ سپید در شانه

ازین زمانه من از غبن پشت دست گزم

که بست پایم صد ره به دام بی دانه

چو شیر خایم دندان ز درد و روزی بود

که بود بر من دندان شیر دندانه

زمانه گر نکشد محنت مرا گیتی

که نه سپهر به پهلو فرو برد خانه

چو شادیم ز درمسنگ داده بود فلک

روا بود که کنون غم دهد به پیمانه

من از که دارم امروز امید مهر و وفا

که دوست دشمن گشته ست و خویش بیگانه

از آن عقیم شد این طبع نیک ره به ثنا

که هست مکرمت هر که بینم افسانه

درست و راست چو دیوانگان بر آن گویم

که در تو گیرم ازین روزگار دیوانه

تو خویشتن را مسعود سعد رنجه مدار

اگر نخواهی محنت مباش فرزانه

نکو نگفتی و هرگز نکو نداند گفت

رمیده دیوی ماند میان ویرانه

اگر چه کار به دولت مخنثان دارند

غلام مردان باش و بگوی مردانه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها