پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان
آن غرابی که اهل دام نه ای
تو بدین نکته خود تمام نه ای
کهنه پوشی و مرد لام نه ای
نیز چون یار بوالکلام نه ای
بد کنند این دو به تو نکنی
زانکه با حقد و انتقام نه ای
ور چو ایشان نه ای لئیم ظفر
شکر این کن که از لئام نه ای
کدیه را بس فراخ کام نه ای
در خور خود تو را حلالی هست
دوستان را تو نیک واسطه ای
گر چه خواهان رود و جام نه ای
پاره فحش را که بر تو کنند
نیز نوزین و بد لگام نه ای
که تو در هیچ کار خام نه ای
غول شبهی چو شد نه ای الحق
برده زنگی چو شد غلام نه ای
پس چرا هیچ پی به کام نه ای
که تو جز تیره چهرشام نه ای
که چو صابون سپید فام نه ای
نیست غیبی که زشت نام نه ای
که چو لاله سیاه کام نه ای
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 12:53 PM
تشکرات از این پست