0

مقطعات مسعود سعد سلمان

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

مقطعات مسعود سعد سلمان

با سلام و عرض ادب

 

در این تایپیک  مقطعات مسعود سعد سلمان گرد آوری شده و در اختیار راسخونیهای عزیز قرار خواهد گرفت.

 

با ما همراه باشید

 

مسعود بن سعد بن سلمان شاعر نامی نیمهٔ دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری قمری است. اصل او از همدان بوده و بین سالهای ۴۳۸ تا ۴۴۰ در لاهور زاده شده است. منصوب بودن در مشاغل دیوانی موجب دو بار و مجموعاً ۱۸سال زندانی شدن وی شد. بعد از رهایی از دومین دورهٔ اسارت به سمت کتابداری سلطان مسعود و بعد از او عضدالدوله شیرزاد بن مسعود و ملک ارسلان بن مسعود و بهرامشاه بن مسعود مشغول شد و تا زمان وفاتش در سال ۵۱۵ هجری قمری نزد ایشان تقرب داشت. دیوان وی مکرر به طبع رسیده و حدود ۱۶۰۰۰ بیت دارد. به غیر از دیوان فارسی، دو دیوان تازی و هندی نیز به او نسبت داده‌اند. حبسیه‌های وی معروف است.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  10:12 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

به جمله ما که اسیران قلعه ناییم

نشسته ایم و زیان کرده بر بضاعتها

نه مالهایی کآنگاه بود فایده داشت

نه سود دارد اکنون همی براعتها

همان کفست و نخیزد ازو سخا و کرم

همان دلست نجنبد درو شجاعت ها

به روز تا بر ما اندر آید از روزن

کنیم روشنی و باد را شفاعت ها

ز بهر هستی ها نیست کردمی لیکن

به نیستی ها کردم بسی قناعت ها

دراز عمری دارم که اندرین زندان

بر من از غم دل سالهاست ساعتها

چه نازها کنم امروز من به برنایی

کنم ز پیری فردا بسی خلاعت ها

به کردگار که در راحتم ز تنهایی

که سیر گشت دل من از آن جماعت ها

من ار نکردم بذله مصون زیم چونان

چو نظم ما را افتد همی اشاعت ها

اگر جهان را چونین ندانمی مجبور

به شعرها زنمی بر جهان شناعت ها

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

شاعران بینوا خوانند شعر با نوا

وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا

طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته

عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا

اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن

پادشاهم بر سخن جایز نباشد پادشا

باطلی گر حق کنم عالم مرا گردد مقر

ور حقی باطل کنم منکر نگردد کس مرا

گوهر اردر زیر پا آرم کنم سنگ سیاه

خاک اگر در دست گیرم سازم از وی کیمیا

گر هجا گویم رمد از پیش من دیو سپید

ور غزل خوانم مرا منقاد گردد اژدها

کس مرا نشناسد و بیگانه رویم نزد خلق

زآنکه در گیتی ز بی جنسی ندارم آشنا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

آسان گذران کار جهان گذران را

زیرا که جهان خواند خردمند جهان را

پیراسته می دار به هر نیکی تن را

آراسته می خواه به هر پاکی جان را

میدان طمع جمله فرازست و نشیب است

ای مرکب پر حرص فرو گیر عنان را

جانست و زبانست زبان دشمن جانست

گر جانت بکارست نگهدار زبان را

دی رفت و جز امروز مدان عمر که امید

بسیار بفرساید و برساید جان را

پیش از تو جهان بودست آن کن که پس از تو

گویند نکو بود ره و رسم فلان را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

با تو نکال از هجاست زیراک

به جلوه است آن تن تو و ایضا

مست و خراب دوش بخفتی

شد پاره دامن تو و ایضا

واکنون دو رنگ بینم از هار

ریش ملون تو و ایضا

هرگز فر حج ندیدم جز تو

ای روسپی زن تو و ایضا

امروز از این حکایت عیشست

در کوی و برزن تو ایضا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

نه جای شخودن بماند از دو رخ

نه جای دریدن بماند از قبا

بگریم همی در فراقت چنانک

که داود بر تربت او ریا

که از بس سرشکم بروید همی

به یاقوت انگشتری بر گیا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

نه جای شخودن بماند از دو رخ

نه جای دریدن بماند از قبا

بگریم همی در فراقت چنانک

که داود بر تربت او ریا

که از بس سرشکم بروید همی

به یاقوت انگشتری بر گیا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ای مایه سعادت ای بوسعید

ای از سعود گشته مرکب

جاهت ز چرخ یافته میدان

رایت ز مهر ساخته مرکب

روحی ز عیب و نقص منزه

عقلی به ذات و عرض مهذب

چون صدر تو که یابد مقصد

از جود تو نشسته مرتب

بازم قضا فکند چو صرصر

ناکام در مسالک مسبب

چونانکه به بینم از دور

. . .

اندر مضا شهابم گویی

چون چرخ پوشد سلب مسلب

در کردهای او هم دارم

در زیر ران هیونی اشهب

آن کوه را چو ابر مهیا

وآن دشت را چو باد مجرب

پیچان به پس و پیش چو لبلاب

گردان به چپ و راست چو کوکب

پر نیش عقربم همه زنده

از انتظار . . . عقرب

ناگه بر این ستام مرصع

گردون کشد جلال مذهب

تا روز در دعای ملاقات

برداشته دو دست به یارب

تا طلعت تو باز ببینم

راضی نیم به بخت مراقب

ای از هنر به مدح معین

وی از خرد به شکر معاتب

چون دست تو نیارد گردون

چون رای تو نیارد کوکب

آنی که عز و دولت معجب

چون دیگران نکردت معجب

هم سیرت فرشته ای از آنک

گردت زمانه داد معرب

اقبالها بساز دمادم

زآن خورده جام های لبالب

شاهست میزبان تو فافخر

ملکست بوستان تو فاطرب

کان الشراب بعد زمان

مصباح بان عرب فاشرب

در صبح دولتی به صبوحی

می خور فداک عندی اصوب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ای بزرگی که پایه قدرت

همچو خورشید بر فلک سوده ست

مفلس از جود تو غنی گشته ست

رنجه از جاه تو برآسوده ست

صیقل عدل تو به تیغ هنر

از جهان زنگ جور بزدوده ست

هر که او تخم خدمتت کشته ست

جز بزرگی و جاه ندروده ست

نیست پوشیده حال بنده تو را

که تنش چون زغم بفرسوده ست

عمر شیرین به باد بر داده ست

دل مسکین به درد پیموده ست

به همه وقت بی گمان بر من

دلبر مهربان ببخشوده ست

تا بتازی و پارسی طبعم

بسزا هر زمانت بستوده ست

صلت و خلعت مرا هر بار

از همه کس تمامتر بوده ست

چون که این بار و بر و احسانت

مر مرا هیچ روی ننموده ست

یا ببرده ست از میان خازن

یا خداوند خود نفرموده ست

تا مرا دشمنست گشت فلک

کوششم در زمانه بیهوده ست

باد عمرت فزوده در دولت

که به تو عمرها بیفزوده ست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

خواجه ابوالقاسم ای بزرگ اصیل

غم معشوقه هیچ کمتر هست

هستی آگه ز حال کآن خاتون

جز تو آنجاش یار دیگر هست

در وفای تو گر خورد سوگند

که نخورده ست . . . باور هست

شادی وصل او که خواهی یافت

با غم هجر او برابر هست

راههایی که او زند بر چنگ

یاد داری و هیچت از بر هست

برد خواهیش هیچ راه آورد

زین معانیت هیچ در سر هست

آمدن در خورت نبود اینجا

بازگشتنت هیچ در خور هست

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

خواجه ناصر خدای داند و بس

کآروزی تو تا کجاست مرا

من چو رفتم تو هیچ کردی یاد

صحبت من بگوی راست مرا

کار چونست مر تو را کامروز

کار با برگ و بانواست مرا

نزد بونصر پارسی گویم

روز بازار تیز خاست مرا

همه کام و هوا به دولت او

از فلک رایج و رواست مرا

آنچنان داردم که پنداری

به دعا از خدای خواست مرا

سرفرازی که گرد موکب او

همه در چشم توتیاست مرا

نامداری که خاک درگه او

همه در دست کیمیاست مرا

لیکن اندر میان شغلی ام

که در او شدت و رخاست مرا

عملی می کنم که از بد و نیک

گاه خوفست و گه رجاست مرا

گاه اندر میان صدری ام

کز همه دوستان ثناست مرا

ز آفتاب سعادت تابانش

روز اقبال پرضیاست مرا

زین همه نیکویی مرا حظ است

با همه شادی التقاست مرا

باز گه بر کران دشتی ام

که درو بیم صد بلاست مرا

کمترین رهبری مرا غول است

بهترین همرهی صباست مرا

نرمتر بالشی مرا سنگ است

گرمتر بستری گیاست مرا

عز با دردسر که دارد من؟

جاه با رنج دل کراست مرا

در فروغ دل چنین مخدوم

آن همه رنج ها رواست مرا

ای رفیقان فراق روی شما

در دل و جان و غم و عناست مرا

دل و جانم همه شاد دارید

وین شگفتی بدین رضاست مرا

کس نگوید که زنده چون مانم

چون دل و جان ز تن جداست مرا

پس چو بیجان دو دل همی باشم

بی شما زیستن خطاست مرا

چه کنم قصه کآرزوی شما

داند ایزد که جان بکاست مرا

ورنه این دوستی ز جان و دلست

به شما این شغب چراست مرا

نکنم عشرتی به طبع و همه

هوس عشرت شماست مرا

خواجه با توام کزین گفتار

از سر سمعه و ریاست مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ای بزرگی که در همه احوال

ناصر تو خدای بیچونست

کمترین پایه ای ز همت تو

برترین موضعی ز گردونست

خلق تو جسم عنبر ساراست

لفظ تو رشک در مکنونست

روز تأیید تو در اقبال است

ماه اقبال تو بر افزونست

سفر تو چو عید فرخنده است

عید تو چون سفر همایونست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:39 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

مویم آخر جز از سپید نگشت

گر چه اول جز از سیاه نرست

رنگ آن سرخ هم نشد گر چند

مردم آن را به خون دیده بشست

مرد را چون سپید گردد موی

تن چو موی سپید گردد سست

نادرستی بودش رنگ دوم

چون درستیش بود رنگ نخست

تن بنه مرگ را حرص خلود

از دل خویشتن برون کن چست

موی چون نادرست گشت بدان

که نمانده است جای موی درست

دوزخ جاودانه جست آن کس

کز جهانی عمر جاودانی جست

پند این مستمند بشنو نیک

دل بر آن نه که آن سعادت توست

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:39 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

ای بزرگی که حسن رای تو را

هر زمان بر من اصطناعی نوست

ابر کف تو تند و پر گهرست

بحر فضل تو ژرف و پر لؤلؤست

دل شادت چو عقل بی زللست

کف رادت چو علم بی آهوست

جز تو از مهتران خطاب که کرد

بنده خویش را برادر و دوست

هم رگ و پوست خواندیم شاید

وین تمثل ز روی عقل نکوست

زآنکه چون خون و استخوان شد طبع

مر مرا خدمت تو در رگ و پوست

گر مرا جان و دل ز خدمت تو

سال و مه با صفا و با نیروست

چون تخلف کنم ز خدمت تو

که مرا اصل زندگانی اوست

یاد پشتم ز بار رنج دو تاه

گرنه در مهر تو دلم یکتوست

تربیت کردیم به نظم و تو را

تربیت کردن چو من کس خوست

آن قصیده به جنب این قطعه

راست گویی که نامه مانوست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:39 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان

دست بر زخم من فلک نگشاد

تا درین سمج بی درم نه ببافت

کس چو من گوهری به نظم نسفت

کس چو من حله ز نثر نبافت

از چنین کارهای بی ترتیب

دل من خون شد و جگر بشکافت

سخن خوب و نغز طوطی گفت

خلعت و طوق مشک فاخته یافت

دل به تیر عنا نباید خست

جان به تف بلا نباید تافت

نه سهی سرو گشت هر چه دمید

نه غنیمت گرفت هر که شتافت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها