شمارهٔ ۳۰
تیز بودیم و کند گونه شدیم
راست بودیم و باشگونه شدیم
سرو بودیم چندگاه بلند
گوژ گشتیم و چون درونه شدیم
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۳۱
نسوز نامرده ، ای شگفتی کار
راست با مردگان بگونه شدیم
خوب گر سوی ما نگه نکند
گو مکن ، شو که ما نمونه شدیم
شمارهٔ ۳۲
عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از بادخَن
سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن
بسته کف دست و کف پای شوغ
پشت فرو خفته چو پشت شمن
بار ولایت بنه از گاو خویش
بیش بدین شغل میاز و مدن
شمارهٔ ۳۳
هول تاختن و کینه آختنْش مرا
همی گداخته همچون کناغ و تافته تن
شمارهٔ ۳۴
کسی که سامهٔ جبار آسمان شکند
چگونه باشد در روز محشرش سامان
شمارهٔ ۳۵
چنان مگوی ، ولیکن چنان نمای به خلق
که مای از تو بترسد به سند و هند و یمان
شمارهٔ ۳۶
این گنبد گردان که برآورد بدینسان
...
ای منظره و کاخ برآورده به خورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان
شمارهٔ ۳۷
آسمان آسیای گردان است
آسمان آس مان کند هزمان
شمارهٔ ۳۸
خراس و آخر و خُنبه ببردند
نبود از چنگشان بس چیز پنهان
شمارهٔ ۳۹
می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون
باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
شمارهٔ ۴۰
کوهسار خشینه را به بهار
که فرستد لباس حورالعین
شمارهٔ ۴۱
آراسته کردند به پروین دو شب من
کاندر شب تاریک نکو تابد پروین
شمارهٔ ۴۲
سزد که بگسلم از یار سیم دندان طمع
سزد که او نکند طمع ِ پیردندان کَرو
سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز
کنون کزین دو شب من شعاع برزد پَرو
غریب نایدَش از من غریو گر شب و روز
به ناله رعد ِ غریوانم و به صورت غَرو
شمارهٔ ۴۳
نان سیاه و خوردی بی چَربو
و آنگاه مَه به مَه بود این هر دو
شمارهٔ ۴۴
بیمارم از نهیب عقب رنجه
درد ِ دلم گرفته و تبْ باده
بهتر شوم چو پیر به نام من
تعویذکی نویسد آزاده