در مجموعه مقالات خلیج فارس را بهتر بشناسیم، تاریخ، فرهنگ و جاذبههای این نلیگون جنوبی گاهواره تمدن ایران را زیر ذرهبینقرار میدهیم. در این مقاله تاریخ حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را مرور می کنیم تا بیپایه بودن ادعای کشورهای عربی بر حاکمیت شارجه بر این جزایر بیشتر نمایان شود.
حاکمیت ایران باستان بر جزایر سه گانه
گزارشهای تاریخی یونانیان و رومیها و سفرنامههای آن دوران بر فارسی بودن ساکنان تمام سواحل و جزایر خلیج فارس دلالت دارند. اسناد و سنگنبشتههای هخامنشی که در جزیره خارک کشف شد، نمونهای از این موارد است. کتیبه خط میخی خارک با اندازه ۲۰ در ۳۰ سانتیمتر روی سنگ مرجانی بومی جزیره نوشته شده و تاجی که بر آن حک شده نشانگر حاکمیت و حضور مؤثر امپراتوری پارس در جزایر است. این کتیبه بینظیر در سال ۱۳۸۶ هنگام ساخت جادهای در جزیره خارک بهطور تصادفی پیدا شد.
در کنار کتیبه، آثاری از محل گردآوری آب شیرین و بازماندههای پلکان دسترسی به آن دیده میشود که امروزه خشک شدها ست. همچنین کتیبه در سایه یک درخت بزرگ «لیل» یا انجیر معابد قرار دارد. کتیبه از شش سطر تشکیل شده که دربردارنده شش واژه به خط و زبان فارسی باستان متداول در عصر هخامنشی است. در پیرامون صخره، نشانهای میخی دیگری دیده میشود که گاه بسیار محو و ناخوانا هستند. این سنگ نوشته خط میخی منحصربهفرد در اثر رها شدن آن بدون حفاظت توسط عوامل مرموزی تخریب شد، ولی با استفاده از تصاویر گرفته شده از آن چند خط بازخوانی شده که مربوط به حفر قنات و چاه آب در دوران ایران باستان است.
نقل علمای اسلامی از حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه
بسیاری از دانشمندان، محققان و علمای اسلامی توصیفاتی از خلیج فارس، سواحل و جزایر پارسی داشتهاند که در همگی چون امری واضح، به حاکمیت ایران بر این جزایر تأکید دارند. به طور مشخص ابن حوقل، ابن فقیه و استخری عبارتهای مشابهی دارند.
این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه، مهروبان، سیراف و عبادان (آبادان) ختم میشود، در میان همه سرزمینها با نام فارس خوانده میشود، زیرا مملکت فارس (ایران) از همه کشورها آبادتر، پیشرفتهتر بوده و پادشاهان آن همه کرانههای دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود دارند. به روزگار گذشته، پادشاهان فارس بزرگتر و قویتر بودهاند و هم در این روزگار مردمان پارس بر همه سواحل و کرانههای این دریا مستولیاند.
باز پسگیری جزایر سهگانه از استعمار پرتغالیها
آلبوکرک (پرتغالی) اعتقاد داشت هر کشوری که سه نقطه مالاگا، عدن و هرمز را در اختیار داشته باشد بر تجارت دنیا حاکم خواهد بود. اهمیت هرمز و جزایر خلیج فارس آنقدر بود که استعمارگران انگلیسی را نیز به طمع انداخته بود. سرانجام ۲۱ آوریل ۱۶۲۲ با تدبیر شاه عباس، سپاه ایران جزیره هرمز را از بزرگترین امپراتور قرن باز پس گرفت و جایگاه خود را در جهان در فهرست ابرقدرتهای قرن شانزدهم ثبت کرد. انگلیسیها نیز ۴ کشتی خود را با خدمه فنی در اختیار ارتش امامقلی خان گذاشتند. سپاه ایران به دلیل شکایتهای ایرانیان گمرون قصد تنبیه پرتغالیها را در خلیج فارس داشت. از این روی نه تنها جزیره هرمز را آزاد ساخت، بلکه پرتغالیها را تا مومباسا در کنیا مجبور به عقبنشینی کرد. این امر مقدمهای بر شکستهای پی در پی پرتغال در شرق آفریقا شد. با حمایت شاه ایران، امام مسقط موفق شد قلعه عظیم ممباسا را در جنگ خونینی که به جنگ صلیبی ممباسا معروف است تصرف کند. ایران تا سال ۱۸۲۰ پرچمدار تمام خلیج فارس، دریای عمان و بحر فارس شد. بریتانیا که از شکست پرتغال خرسند بود، در عهدنامه مجمل ۱۸۰۸ و مفصل ۱۸۱۲ حاکمیت ایران را بر کل خلیج فارس به رسمیت شناخت.
در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی، شرح این پیروزیها با نثری دلنشین چنین روایت شده است:
از فتوحات (پیروزیهایی) که درین سنه مبارکه مطابق احدی و ثلثین و الف (۱۰۳۱ قمری) به نیروی اقبال قرین حال اولیاء دولت بیزوال گردید، فتح و تسخیر بلده هرموز است که به سعی امامقلی خان امیرالامرا فارس به وقوع پیوست... و در سال گذشته اشعاری شد (آن پیروزی به شعر درآورده شد) که بنابر ظهور بیادبیهای فرنگیه پرتکالیه مقیم آنجا... امیرالامرا مذکور لشکر بتادیب (مجازات) ایشان فرستده خود نیز متعاقب رفت... در این وقت که فرنگیه پای از دایره ادب بیرون نهاده به اموری که به تحریر پیوست اقدام نمودند... جماعت انگلیسی را اخبار نموده، ایشان نیز بر حسب وعده آماده خدمت شدند. القصه امامقلی خان شجاعت شعار با جنود قاهره فارس متوجه آن صوب (سوی) گشته خود در بندر گمبرون که الیوم به بندر عباسی موسوم است اقامت کردند و افواج قاهره (سپاهیان پیروزمند) از دریا با کشتیها و سفاین عبور نموده داخل جزیره هرمز شدند... القصه بعد از دو ماه و چند روز امتداد ایام محاصره و جنگ و جدال به نیروی دولت و اقبال که همواره قرین حال این دودمان والاست، قلعه رفیع بنیان هرموز که در متانت و حصانت شهره جهان و از کارنامههای نادره فرنگیان است، مسخر اولیای دولت ابد پیوند گردید... چون خبر فتح هرموز رسید، جناب خانی (امامقلی خان) مورد تحسین و آفرین شاه (عباس) و سپاه گردید و آن خبر بهجت اثر بر مبارزان قلعهگشای رکاب همایون مبارک و میمون آمده در همان روز قلعه قندهار نیز به توفیق کردگار مفتوح گشت...
از هر طرف که چشمگشایی نشان فتح... وز هر طرف که گوش نهی مژده ظفر
خروج انگلیسیها از خلیج فارس و حاکمیت دوباره ایران بر جزایر سهگانه
با گذر زمان و ضعف پادشاهان پس از دوران صفوی و نبود قدرت مرکزی مقتدر انگلیسی ها به مرور بر جزایر خلیج فارس سایه افکندند. سرانجام در سال ۱۹۶۸ انگلیس که بر اثر جنگ دوم جهانی ضعیف شده بود و تحت فشار افکار عمومی قرار داشت، تصمیم گرفت نیروهایش را از شرق کانال سوئز و خلیج فارس خارج کند. در همین زمان انگلیس در اندیشه ایجاد فدراسیونی از شیوخ تحتالحمایه خود در خلیج فارس بود. نخستین اقدام در این راستا حل مسئله حاکمیت بر بحرین بود. دو دولت ایران و انگلیس پس از مذکرات طولانی به توافق رسیدند که ایران در ازای اعاده حاکمیت خود بر جزایر تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی استقلال بحرین را به رسمیت بشناسد. در سال ۱۹۷۰ بحرین از ایران مستقل میشود، ولی مذاکرات مربوط به حل و فصل مسئله جزایر سهگانه علیرغم حسن نیت دولت ایران درباره بحرین به کندی پیش میرفت. انگلیس که در صدد خروج نیروهای خود از خلیج فارس بود، تمایلی در اینباره از خود نشان نمیداد و ترجیح میداد، حال که از منطقه خارج میشود، دور جدیدی از خصومتها و اختلافات را بین ایران و اعراب آغاز کند. اما دولت ایران اصرار داشت تا قبل از تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۷۱، یعنی تاریخ خروج نیروهای انگلیسی از منطقه، مسئله جزایر را حل کند، چون پس از این تاریخ مسئولیت حقوقی و حمایت رسمی انگلیس از شیخنشینها پایان مییافت، در نتیجه هر گونه اقدام نظامی ایران اقدامی علیه دولتهای عربی تلقی میشد.
ایران که انگلیس را در حل و فصل مسئله جزایر جدی نمیدید، از سال ۱۹۷۰ شروع به اعمال فشار بر انگلیس کرد. در مه ۱۹۷۰ تهدید دولت ایران به مداخله مسلحانه منجر شد، انگلیس فعالیت شرکتهای نفتی آمریکایی «اکسیدنتال» در هفت مایلی آبهای ساحلی جزیره ابوموسی را متوقف کرد و در اکتبر ۱۹۷۰ دولت ایران اعلام کرد تا زمانی که مسئله حاکمیت جزایر حل نشود، فدراسیون امارات متحده عربی را به رسمیت نخواهد شناخت و از آن حمایت نخواهد کرد.
در فوریه ۱۹۷۱ نیز حکومت ایران آشکارا اعلام کرد که برای اعاده حاکمیت خود بر جزایر سه گانهاش در صورت لزوم به زور متوسل خواهد شد. ایران گام بعدی برای اعمال فشار بر انگلیس را در مه ۱۹۷۱ برداشت و آن زمانی بود که به نیروهای مسلح خود دستور داد، به سوی هواپیماهای انگلیسی آتش بگشایند که بر فراز ناوگان دریایی ایران به ویژه در اطراف جزایر سه گانه پرواز میکردند.
توافق ۱۹۷۱ بر سر جزایر سه گانه
دولت ایران با حسن نیتی که در مورد حل و فصل مسئله بحرین از خود نشان داده بود، انتظار متقابل از طرف انگلیس و اعراب درباره جزایر سهگانه را داشت، اما دولت انگلیس سعی داشت، با پیشنهادانی نظیر «ایجاد پادگان مشترک ایرانی، شارجهای در جزیره ابوموسی، غیرنظامی کردن جزیره بهطور دائم، اجاره نود ونه ساله آن یا اکتفا به تصرف و فراموش کردن حاکمیت بر جزایر از سوی ایران» دستیابی به توافق را به تعویق انداخته و مسئله جزایر را به صورت استخوان لای زخم در منطقه باقی گذارد. امتناع انگلیس از حل و فصل سریع مسئله که مورد خواست ایران بود، به طولانی شدن مذاکرات انجامید تا اینکه پس از سه سال وقتگذرانی لندن و پیشنهاد راهحلهای نامعقول در مذاکره با دولت ایران، این توافق حاصل شد که دو جزیره تنب بزرگ و کوچک به حاکمیت مستقیم ایران بازگردانده شود، درباره جزیره ابوموسی دولت انگلستان در ادامه همان استراتژی ایجاد اختلاف بین ایران و اعراب، با این بهانه که تعدادی از اتباع دولت شارجه در این جزیره زندگی میکنند، به «اصل رفع استعمار» منشور سازمان ملل متوسل و قرار شد، توافق نظر دولت شارجه نیز جلب شود. در نتیجه تفاهمنامهای با شیخ شارجه در یک مقدمه و شش ماده تنظیم و در روز ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ رسما از سوی شیخ شارجه اعلام شد. متن این تفاهمنامه که حاکمیت مستقیم ایران بر بخش شمالی جزیره ابوموسی را تجدید کرد، اما حل و فصل قطعی مسئله این جزیره را مسکوت گذاشت، به قرار ذیل است:
... دو طرف ایران و شارجه، نه ادعای خود را بر سراسر جزیره ابوموسی دنبال خواهند کرد و نه ادعای طرف مقابل را به رسمیت خواهند شناخت. در عین حال دو همسایه مسلمان بر سر مقررات زیر توافق کردهاند و این مقررات را به اجرا درخواهند آورد:
-
۱- نیروهای ایرانی به ابوموسی وارد خواهند شد و در بخشهایی مستقر خواهند شد که حدود آن در نقشه پیوست تفاهمنامه مشخص شده است.
-
۲- الف: در بخشهای توافق شده در اختیار نیروهای ایرانی، ایران از حقوق حاکمیت کامل برخوردار خواهد بود و پرچم ایران بر فراز تأسیسات نظامی ایران برافراشته خواهد بود.
-
ب- شارجه در مابقی جزیره حاکمیت کامل خواهد داشت و پرچم شارجه بر فراز اداره پلیس شارجه در دهکده ابوموسی بر همان اساس افراشتن پرچم ایران بر فراز تأسیسات نظامی برافراشته خواهد شد.
-
۳- ایران و شارجه گستره آبهای کرانههای ابوموسی را در ۱۲ مایل (بر اساس موازین دریایی ایران) به رسمیت خواهند شناخت.
-
۴- استخراج منابع نفت و ذخایر زیرزمینی در زیر گستره آبهای کرانههای ابوموسی که در چارچوب قرارداد موجود میان شارجه و شرکت نفت و گاز «بیوتی» صورت میگیرد، باید از سوی ایران به رسمیت شناخته شود، نیمی از درآمد نفتی دولتی از استخراج این منابع مستقیما از سوی شرکت یاد شده به دولت ایران پرداخت شود و نیم دیگر به شارجه تعلق گیرد.
-
۵- اتباع ایران و شارجه در ماهیگیری در آبهای ابوموسی از حقوق برابر برخوردار خواهند شد.
-
۶- یک توافق کمک مالی میان ایران و شارجه امضاء خواهد شد.
بدین ترتیب، نیروهای ایران صبح روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ (۹ آذر ۱۳۵۰) یعنی یک روز پیش از خروج رسمی نیروهای انگلیسی از خلیج فارس وارد جزایر تنب و ابوموسی شدند و این جزایر را پس از ۶۸ سال تلاش و اعتراض پیگیر به خاک ایران باز گرداندند. این اقدام ایران اگر چه با مخالفت شدید رژیمهای عربی همچون لیبی، مصر، عراق مواجه شد و آنها به سازمان ملل شکایت بردند، اما روند اعمال حاکمیت ایران بر جزایر تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر شرایط بینالمللی و منطقهای همچنان ادامه یافت و با اعتراض قابل توجهی مواجه نشد تا آنکه صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق، برای توجیه اقدام تجاوزکارانه خود به جمهوری اسلامی ایران و آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰ (شهریور ۱۳۵۹) و ایجاد جبهه عربی در مقابل ایران «استرداد جزایر خلیج فارس» را بهانه قرار داد.
امارات متحده در تمام سالهای پس از امضای توافقنامه سال ۱۹۷۱ و حتی تا سال ۱۹۹۲ هیچ اعتراضی به وضع موجود جزایر نداشت و تنها در این سال بود که از سوی امارات به همراه کشورهای مصر و عربستان سعودی (که درصدد تقویت موقعیت خود در منطقه بودند) ادعاهای جدیدی درباره این جزایر مطرح شد. آنها ادعا کردند اقدام ایران در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ در پس گرفتن جزایر تنب و ابوموسی از انگلیس اقدامی ناگهانی بوده و جنبه توسعه طلبانهداشته است و آنان از پیش چگونگی مذاکرات ۱۹۷۱ ایران و انگلیس در زمینه تجدید حاکمیت ایران بر جزایر یاد شده آگاهی نداشتهاند.
ادعاهای واهی انگلیس و امارات بر حاکمیت جزایر سهگانه
-
از نخستین مواردی که انگلیس برای توجیه اقدام خود در سال ۱۹۰۳ در زمینه دادن جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک و جزیره ابوموسی به شیوخ شارجه و رأسالخیمه مطرح کرد، ادعای تقدم شیوخ در تصرف این جزایر بود. در این ادعا که از سوی امارات متحده نیز هر از چند گاهی پیگیری میشود، انگلیس استدلال میکرد: «کاری که شیخ شارجه کرده، فقط این بوده که بیرق خود را در جزایری که هنوز رسما در تصرف هیچ یک از دول نبوده، نصب کرده است».
-
هم انگلیس و هم امارات به گونهای عربیالاصل بودن ساکنان بومی تنب و ابوموسی را دلیلی بر عرب بودن این جزایر دانستهاند.
-
در دوره ویژهای انگلیس موقعیت ابوموسی در پایین خط منصف خلیج فارس را دلیل بر تعلق آن به شارجه میدانست. امروزه امارات به این استدلال متوسل نمیشود، زیرا ادعای آنان را نسبت به دو جزیره تنب بزرگ و کوچک باطل میکند.
-
امارات شماری از نامههای رد و بدل شده در نیمه دوم قرن نوزدهم میان شیوخ شارجه و رأسالخیمه از یک سو و شیوخ دوبی و فرمانداران ایرانی قاسمی بندر لنگه و نمایندگان و کارگزارن انگلیسی در خلیج فارس از سوی دیگر را بهعنوان دلیل تعلق جزایر تنب و ابوموسی به امارات مطرح میکند.
-
اصل مرور زمان: یکی دیگر از مبانی حقوقی دعاوی امارات این است که چون تاریخ تصرف جزایر تنب و ابوموسی از سوی شارجه و رأسالخیمه در سال ۱۹۰۳ تا تاریخ پس گرفتن این جزایر در سال ۱۹۷۱ شصت و هشت سال گذشته است و در این مدت حاکمان امارات یادشده بناها و ساختمانهایی تأسیس کرده و مأموران و نمایندگانی در این جزایر داشتهاند، اصل مرور زمان را باید در مورد دعاوی حقوقی ایران نسبت به این جزایر جاری دانست.
-
تحمیل تفاهمنامه نوامبر ۱۹۷۱: از دیگر دلایلی که امارات مطرح کرده ادعای تحمیل تفاهمنامه ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ به شارجه با فشار از سوی ایران است. امارات در نامهای که در ۲۷ اکتبر ۱۹۹۲ به سازمان ملل داد، مدعی شد که تفاهمنامه یاد شده در نتیجه فشار ایران نیرومند به شارجه ضعیف امضاء شده است.
دلایل ایران در مورد حاکمیت بر جزایر
جمهوری اسلامی ایران با استناد به شواهد تاریخی و منابع حقوقی همواره ادعاهای امارات را رد کرده است. از جمله این شواهد عبارتند از:
-
پیش از حضور نیروی دریایی پرتغال و انگلیس، به جز دو دولت عمان و عربستان هیچ دولت عربی دیگری در منطقه خلیج فارس وجود قانونی و رسمی نداشته و شارجه و رأسالخیمه تنها بهعنوان راهزنان دریایی معروف بودهاند، لذا اکثر جزایر خلیج فارس در تملک و حاکمیت ایران قرار داشته و استناد شارجه مبنی بر اینکه ساکنین ابوموسی از طایفه قاس (طایفه حاکم بر شارجه) بودهاند، نمیتواند دلیلی بر تابعیت سیاسی دولتی باشد که سالها بعد تأسیس شده است.
-
در تاریخ ثبت است که قاسمیان دو گروه ایرانی و عرب بودهاند. قاسمیهای عرب در عمان و قاسمیان ایرانی در بندر لنگه و ابوموسی سکونت داشته و تابعیت ایرانی داشتند و جزایر مذکور زیر نظر حاکم بندر لنگه اداره میشد، حاکم قاسمی بندر لنگه مأمور دولت ایران بود.
-
کشورهای غربی، به ویژه انگلستان، در سالهای ۱۷۷۰ تا ۱۸۹۸ در نقشههای رسمی خود جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را تحت حاکمیت ایران ذکر کردهاند.
-
شارجه اظهار میکند که «این جزایر به خاک آنها نزدیکتر است تا جمهوری اسلامی ایران»، اما موقعیت جغرافیایی این جزایر کاملاً مشخص میکند که دو جزیره تنب کوچک و بزرگ به ساحل جمهوری اسلامی ایران بسیار نزدیکتر است و ابوموسی در نزدیکی جزیره ایرانی سیری واقع شده و نسبت به بندر لنگه و شارجه فاصله یکسانی دارد. دو جزیره تنب در شمال خط طولی منصف خلیج فارس و در جانب بخش ایرانی قرار گرفتهاند. فاصله تنب بزرگ تا بندر لنگه حدود ۴۴ کیلومتر و تا رأسالخیمه حدود ۶۹ کیلومتر است.
-
شارجه و رأسالخیمه ادعا میکنند که ایران سه جزیره را اشغال کرده و اشغال با گذشت زمان نمیتواند دلیل حاکمیت باشد. جمهوری اسلامی ایران به همین دلیل مدت زمان اشغال جزایر توسط شارجه و رأسالخیمه را مردود میشمارد، زیرا اولین کسانی که در این جزایر سکنی گزیدهاند، تابعیت ایرانی داشتند. در زمان کریم خان زند، وی حکومت لنگه را به شاخهای از طایفه قاسمی حاکم شارجه اجاره داد و آنها بهعنوان والی ایران به حکومت و اداره جزایر مذکور پرداختند تا اینکه در سال ۱۸۸۷ «امین السلطان»، حاکم شیراز و والی ایالات جنوبی، حکومت آنها را منحل کرد و لنگه را که جزایر تنب، ابوموسی، سیری، کیش و قشم را در برمیگرفت، مستقیما تحت حکومت شیراز درآورد.
-
در سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱ میلادی) به دنبال مذاکرات انگلستان، بهعنوان حامی امیرنشین رأسالخیمه و شارجه با دولت وقت ایران درباره جزایر خلیج فارس، انگلستان با عودت سه جزیره به ایران مشروط بر اینکه حق ساکنان عرب جزایر محترم شمرده شود، موافقت کرد و در مقابل استرداد این جزایر، ایران پذیرفت از حقوق خود بر بحرین صرفنظر کند. درباره دو جزیره تنب مشکلی برای استرداد ایجاد نکردند. اما برای عودت جزیره ابوموسی دخالت کرده و طبق طرح «سر ویلیام لوس»، نماینده انگلیس، نوعی اداره محلی در منطقه شارجه نشین ابوموسی در نظر گرفته شد. در پی این قرارداد، شیخ شارجه برادرش را برای استقبال ارتش ایران به ابوموسی فرستاد.
-
برخی از صاحبنظران و پژوهشگران حقوق بینالملل اعتقاد دارند، آنچه بهعنوان اعلامیه ۱۹۷۱ تحت عنوان «توافقنامه بین ایران و شارجه درباره جزیره ابوموسی» به آن اشاره شده، در واقع بین ایران و شیخنشین شارجه نبوده، زیرا شارجه در آن روز موجودیت رسمی نداشت و هنوز بر اساس پیمان تحتالحمایگی سال ۱۸۹۲ انگلیس بود و این تحتالحمایگی تا دهم آذرماه ۱۳۵۱ (۳۰ نوامبر ۱۹۷۱) رسما باقی بود و بر اساس قرارداد تحتالحمایگی، شارجه حق امضای هیچ قراردادی با هیچ دولتی نداشته است؛ بنابراین ایران نمیتوانسته با شارجه قرارداد داشته باشد و توافق مذکور یک تفاهم لفظی بوده که در نتیجه میانجیگری انگلستان میان ایران و شارجه به وجود آمد و از سوی امیر شارجه اعلام شده است.
طی چند دههای که از توافق مذکور میگذرد، بین ایران و امارات هیچگونه برخورد و مشاجرهای بر سر حاکمیت و مالکیت جزایر سه گانه تنب و ابوموسی رخ نداده، لذا انگیزه طرح مجدد این مسائل را نه در مسئله حاکمیت و اختلاف مرزی و سرزمینی، بلکه باید در جای دیگر جستجو کرد.