شمارهٔ ۲۹
جستم همه ساله ای پسر کام تو من
خرسند همی بودم در دام تو من
سیر آمدم از بهانه خام تو من
بریخ اکنون نگاشتم نام تومن
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۳۰
گویند که معشوق تو زشتست و سیاه
گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه
من عاشقم و دلم بر او گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
شمارهٔ ۳۱
خط آوردی رواست بر روی چو ماه
خوشتر گشتی از آنچه بودی صد راه
در آرزوی خط تو خوبان سپاه
بر روی همی کشند خطهای سیاه
شمارهٔ ۳۲
با من چو گل شکفته باشی گه گه
گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه
روزی همه آری کنی و روزی نه
یک ره صنما بنه مرا بریک ره
شمارهٔ ۳۳
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
شمارهٔ ۳۴
ای دوست مرادید همی نتوانی
بیهوده چرا روی زمن گردانی
بیجرم و جنایتی که از من دانی
چون پیر خر از نیش، زمن ترسانی
شمارهٔ ۳۵
ای دوست تر، از دو دیده و بینایی
ای آنکه ز پیش چشم ناپیدایی
آن روز که آمدی مرا دربایی
گر تا به قیامت تو غذانی (؟) نایی
شمارهٔ ۳۶
از بهر خدای اگر تو یی سرو سرای
یکباره زمن باز مگیر ای بت پای
دیدار عزیز کردی ای بار خدای
سیمرغ نه ای روی رهی را بنمای