شمارهٔ ۴۴
تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج
تا زردبود چون رخ مهجوران آبی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۳۹
تا خوید نباشد به رنگ لاله
تا خار نباشد به بوی خیرو
برفضل او گوا گذراند دل
گرچه گوا نخواهند از خستو
اندر میزد با خرد و دانش
اندر نبرد با هنر و بازو
از راستی چنانکه ره او را
گویی زده ست مسطره و سازو
ای زایران زبر تو آکنده
هم کیسه های لاغر و هم کندو
دست و زبان بدو نرسد کس را
آری به ماه بر نرسد لا تو
شمارهٔ ۲۴
مرا گریستن اندر غم تو آیین گشت
چنانکه هیچ نیاسایم از غریو و غرنگ
شمارهٔ ۲۰
من چون چنان بدیدم جستم زجای خواب
با هو به دست کرده بر اشتر شدم فراز