شمارهٔ ۳۶
از ره صورت باشد چون او
گونه عنبر دارد و لادن
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۲۲
میدانت حربگاهست خون عدوت آب
تیغ اسپر غم و شنه اسبان سماع خوش
شمارهٔ ۲۵
کاروانی بی سرا کم داد جمله بارکش
کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ
شمارهٔ ۳۸
تا مورد سبز باشد چون زمرد
تالا سرخ باشد چون مرجان
شمارهٔ ۴۲
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزمساز و گرد نستوه
شمارهٔ ۴۰
لیک نزدیک او چنان باشد
که سگ از دور می کند دوله
شمارهٔ ۴۵
نامه مانی با نامه تو ژاژست
شعر خوارزمی با شعر تو لامانی
شمارهٔ ۴۶
هر چون نگرم قصه من با کرم تو
چون قصه آن اشتر و ماه است و عرابی
شمارهٔ ۴۳
ای دیده ها چو دیده غوک آمده برون
گویی که کرده اند گلوی ترا خبه
شمارهٔ ۴۸
ناب است هر آن چیز که آلوده نباشد
زین روی ترا گویم کازاده نابی
شمارهٔ ۳۳
من پیرم و فالج شده ام اینک بنگر
تا نولم کژ بینی و کفته شده دندان
شمارهٔ ۴۱
د رتنور ویل بادا دشمنت
از بلسک چینور آویخته
شمارهٔ ۴۷
پسر آن ملکی تو که به مردی بگشاد
زعدن تا خزران و زخزران تا ککری
شمارهٔ ۳۵
پیاده سپه آرای او دویست هزار
چو پیل مست و پلنگ نژند و ببردمان
شمارهٔ ۲۸
خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم