شمارهٔ ۱۸
بهانه جوید بر حال خویش و همت خویش
کزان مزاج ذخیره ست و زین مزاج سپار
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۱۵
آشکو خد برزمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
شمارهٔ ۲۱
ای کرده مرا خنده خریش همه کس
مارا ز تو بس جانا مارا ز تو بس
شمارهٔ ۱۶
بخت شماو عز شما هر دو بر فزون
وان مخالفان و بد اندیش در نهار
شمارهٔ ۲۳
بدانسان که هستی چنان می نمای
زن هرزه لاف و ختنبر مباش
شمارهٔ ۱۹
هوازی مرا گوید آن شکرین لب
که ای شاعر اندر سخن ژرف بنگر
شمارهٔ ۲۷
کوس تو کرده ست بر هر دامن کوهی غریو
اسب تو کرده ست بر هر خامه ریگی صهیل
شمارهٔ ۲۶
زسر ببرد شاخ و ز تن بدرد پوست
بصید گاه ز بهر زه کمان تو رنگ
شمارهٔ ۲۹
بر شاد گونه تکیه زده شاد و شاد کام
دولت رهی و بخت مطیع و فلک غلام
شمارهٔ ۱۱
تا نبود چون همای فرخ کرگس
همچو نباشد به شبه باز خشین پند
شمارهٔ ۳۰
به مهمان هوازی شاد گردم
ز دست رنج و غم آزاد گردم
شمارهٔ ۳۲
بفروز و بسوز پیش خویش امشب
چندان که توان زعود و از چندن
شمارهٔ ۳۴
یکی شادمانی بد اندر جهان
خنیده میان کهان و مهان
شمارهٔ ۳۱
روز رزم از بیم او در دست و در پای عدو
کنده ها گردد رکاب و اژدها گردد عنان
شمارهٔ ۳۷
تا زر نباشد به قدر سرمه
تا لاد نباشد به شبه لادن