حضرت صادق آل محمّد عليهم السلام حكايت فرمايد:
روزى رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، در جمع اصحاب خود، سر به سمت آسمان بلند نمود و تبسّمى كرد.
يكى از افرادى كه در آن جمع حضور داشت ، از آن حضرت سؤ ال كرد: يا رسول اللّه ! امروز شما را ديدم كه سر خود را به سوى آسمان بلند كردى و تبسّم نمودى ؟!
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بله ، درست است چون كه متعجّب شدم از دو فرشته و ماءمور الهى كه از آسمان بر زمين وارد شدند تا اعمال يكى از بندگان خدا را - كه هر روز نماز خود را به موقع انجام مى داد - در نامه عملش بنويسند.
ليكن چون آن شخص را در محلّ عبادت خود نيافتند، هر دو فرشته به آسمان بازگشتند و به محضر ربوبى پروردگار عرضه داشتند: پروردگارا! بنده مؤ من تو را در محلّ عبادتش نيافتيم ؛ بلكه او در بستر بيمارى افتاده بود.
در اين هنگام خداوند متعال فرمود: بنويسيد، اعمال و عبادات بنده ام را تا زمانى كه او در پناه من ، مريض و ناتوان از عبادت و ديگر كارها است ، همانطورى كه در حال سلامتى ، او عبادت مرا انجام مى داد و شما اعمال و حسنات او را مى نوشتيد.
سپس در پايان فرمايش خود افزود: همانا بر من لازم است ، پاداش بنده ام را در حال مريضى نيز بپردازم ؛ همچنان كه در حالِ سلامتى او چنين مى كرده ام .(1)
1- بحارالا نوار: ج 22، ص 83، ح 32.
دو خاطره آموزنده مهمّ
مرحوم كلينى به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمايد:
روزى سه نفر زن حضور پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند.
اوّلين نفر از ايشان اظهار داشت : يا رسول اللّه ! شوهر من گوشت نمى خورد، ديگرى گفت : شوهرم بوى خوش عطر استفاده نمى كند، سوّمى عرض كرد: يا رسول اللّه ! شوهرم با من نزديكى نمى كند.
حضرت رسول از شنيدن چنين سخنانى ناراحت شد و به سمت مسجد حركت نمود، پس از وارد شدن به مسجد در جمع اءصحاب ، بالاى منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى چنين فرمود:
چه شده است ! شنيده ام كه بعضى از دوستان من گوشت نمى خورند و عدّه اى بوى خوش استعمال نمى كنند و بعضى ديگر با زنان خود هم بستر نمى گردند.
همه بدانيد كه مَنِ رسول اللّه گوشت مى خورم و بوى خوش استفاده مى كنم و با زنان خود هم بستر مى شوم .
پس هركس از روش من در تمام جهات زندگى روى گردان باشد، من از او بيزار خواهم بود.(1)
همچنين مرحوم شيخ صدوق آورده است :
عبداللّه بن عبّاس پسر عموى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، حكايت كند:
روزى عقيل نزد رسول خدا حضور داشت و حضرت بسيار نسبت به ايشان اظهار علاقه و محبّت مى نمود، علىّ بن ابى طالب عليه السلام وارد شد و اظهار نمود: يا رسول اللّه ! آيا عقيل مورد علاقه و اطمينان شما است ؟
حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: آرى ، به خدا سوگند! من او را به دو جهت دوست دارم : يكى به جهت خودش و دوّم به جهت دوستيش با ابوطالب .
و سپس افزود: همانا فرزندش مسلم در محبّت و دفاع از فرزندت حسين عليه السلام كشته خواهد شد و مؤ منين براى او گريان خواهند گشت و ملائكه ها بر او درود خواهند فرستاد.
ابن عبّاس مى افزايد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، پس از اين سخنان گريان شد و اشكِ چشم هايش ، بر صورت مباركش جارى گشت و سپس فرمود: من شكايت غاصبين و ظالمين بر اهل بيتم را به خداى سبحان مى كنم .(2)
1- فروع كافى : ج 5، ص 496، ح 5.
2- بحار الا نوار: ج 22، ص 288، ح 58 به نقل از امالى صدوق .