پوتین
پنجره
پلی از خاک
پلاک مانده
پلاک
پژواک عشق
پیغام روح الله
پیمان دوست
پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
ما از تبار شقایق، از نسل گل های پرپر خون واژه های حماسی، خونین نژادان بی سر سرهایمان سرو سرسبز، سبزینه پوشان فصلیم با جنگلی از سپیدار، با جنگلی از صنوبر ما سینه سرخان دشتیم، آوازمان سرخ و خونین از حنجره هایمان خون، می روید و زخم و خنجر ققنوس آتش نژادیم، ما، مرگ و پایان نداریم می روید از آتش ما یک آتشین بال دیگر پروازمان تا همیشه، پر می کند آسمان را ما از تبار قناری، ما از نژاد کبوتر
آی مرغک مهاجر این همه شتاب تا کجا رهسپار تا شبی دوباره یا سپیده ای دگر تا کجا چنین در نماز، بی نگاه آسمان از صدای مرغکان دیگری که در اذان بی قراری زمین تا همیشه سکوت مانده اند با کدام قافله، روانه تا سحر سالیان سال رد پای ناشناس می برد، تا ترانه ها، تو را سال هاست جای اینکه باوضو بر نماز، دل دهم از نگاه تو زلال می شوم آی مرغک پریده تا افق هر غروب رهسپار تا جنوب بال های تو همیشه در شتاب تا کجاست
باز کردم دفتری با نام عشق تا بنوشم جرعه ای از جام عشق آمدم تا عاشق را، معنا کنم با شهیدان، عقده ها را وا کنم عشق یعنی فکه و حور و بلا عشق یعنی نخل های سرجدا عشق یعنی خون سرخ جبهه ها عشق یعنی کربلا تا کربلا ای شهید ! ای بی قرار سینه چاک ای بهار این زمین، در زیر خاک ای سراسر عشق، ای ایثار و نور ای به گاه جنگ، مفهوم عبور ما چگونه با شما نجواکنان تا کجا این عشق را انشا کنیم