0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
سری که هیچ سرآمدن نداشت، آمد
بلند بود ولیکن بدن نداشت آمد
بلند شد سر خود را به آسمان بخشید
سری که بر تن خود، خویشتن نداشت آمد
در آسمان خدا استحاله شد برگشت
ستاره قصد ستاره شدن نداشت آمد
و از خدای خودش گفت: بعد این همه حرف
ادامه داد خودش را سخن نداشت آمد
دل تراشه ی خون برق زد و چشمانش
سرد و تا مژه برهم زدن نداشت آمد
نشد که از من زخمی درآورد تیری
جنازه اش کف صحرا کفن نداشت آمد
نخواست روی زمین مرگ را ببیند، دید
که آفتاب دل شب وطن نداشت، آمد
پرنده شد به هوا رفت تا همین دیروز
سرو پلاک شهیدی که تن نداشت آمد
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
برگزيدم مـــن ز گل‌ها لاله را
برگرفتــم من ز دريــا ژاله را
چشم بستم بر همــه گل‌هاي باغ
تا نبينم غيـــــر روي لاله را
خواست تا آيينه تکثيــرم کند
آهم آمد بست راه نــــاله را
هجرتش بال رهـــايي، از قفس
مي‌رهانـــــد طوطي بنگاله را
ما که چون سنگيـم و پابست گليم
باد با خـود مي‌بــــرد آلاله را
غنچه‌سان هر لحظه پنهان مي‌کنم
در تبسم بغض چندين ســـاله را
مي‌برندش روي دوش کهکشـــان
دست کوکب‌ها مه در هالـــه را 
 
 
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
وقتي بغض آلود
از جنگ حرف مي‌زنم
مي‌خندي!
تو جنگ را مي‌شنوي
ما ديديم!
 
 
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
بگرييد، بگرييد، بر اين پيکر بي‌سر
بر اين يار شهيدي، که افتاده به سنگر
بناليد، بناليد، بر اين ياور اسلام
بموييد، بموييد، بر اين يار پيمبر
بگيريد، بگيريد، ز داغش همه ماتم
نشينيد، نشينيد، به سوگش همه مضطر
بدرّيد، بدرّيد، به تن کسوت شادي
بپوشيد، بپوشيد، سيه‌جامه سراسر
برآريد، برآريد، چوني نغمه‌ي جان‌سوز
که سردار رشيدي، به خون گشته‌ي شنارو
بباريد، بباريد،‌ بر او گوهر ديده
بپاشيد، بپاشيد، بر او لؤلؤ احمر
ببوييد، ببويد،‌ تنِ چون گل او را
که تا حشر بمانيد، چو گل‌هاي معطّر
بناليد، بناليد بر اين قمري بي بال
چو بلبل بسراييد، بر اين نوگلِ پرپر
بخوانيد، بخوانيد که اي سرو سرافراز
بگوييد، بگوييد که اي يار دلاور
نداريم، نداريم مگر عشق تو در دل
نياريم،‌ نياريم، مگر شور تو بر سر
برآنيم، برآنيم که راهت بسپاريم
به برنامه‌ي اسلام، به فرموده‌ي رهبر
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
به دوش می کشی ای خورشید، هزار قافله غربت را 
به زخم خاطره می کاری، بنفشه های صداقت را
اگرچه این شب طوفانی، به تازیانه اسیرت کرد
غرور بال و پرت اما، جواب کرده اسارت را
زلال جاری عطرآگین، بهار تشنه ی باران است
به شوره زار بلا یک بار، بریز شور طراوت را
به آسمان به غروب سرخ، برادرم به کجا رفتی
به عیش حادثه ها بردی، ستاره های شهادت را
کبوتری به اذان برخاست، قنوت من پر پرواز است
سلام بر تو که می خوانی صحیفه های شفاعت را
 
 
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
به: مدافعان دلیر «خونین شهر» و به همه شهرهای خونین وطنم 
بنویس! بنویس! بنویس! اسطوره ی پایداری
تاریخ، ای فصل روشن! زین روزگاران تاری
بنویس، ایثار جان بود، غوغای پیر و جوان بود
فرزند و زن، خانمان بود از بیش و کم، هرچه داری
بنویس! پرتاب سنگی، حتی ز طفلی به بازی
بنویس! زخم کلنگی، حتی ز پیری به یاری
بنویس : قنداق نوزاد، بر ریسمان تاب می خورد
با روز، با هفته، با ماه بر بام بی انتظاری
بنویس کز تن جدا بود، آن ترد، آن شاخه عاج
با دستبندش طلایی، با ناخنانش نگاری
بنویس کانجا عروسک، چون صاحبش غرق خون بود
این چشم هایش پر از خاک، آن شیشه هایش غباری
بنویس کانجا کبوتر، پرواز را خوش نمی داشت
از بس که در اوج می تاخت، روئینه باز شکاری
بنویس کان گربه در چشم، اندوه و وحشت به هم داشت
بیزار از جفتجویی، بی بهره از پخته خواری
نستوه، نستوه، مردا! این شیردل، این تکاور
بشکوه، بشکوه، مرگا! این از وطن پاسداری
بنویس از آنان که گفتند:«یا مرگ، یا سرافرازی
مردانه تا مرگ رفتند، بنویس! بنویس! آری ... 
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

بوی آسمان می داد، جبهه های جنگ آن روز 
نغمه ی رهایی داشت، ناله ی تفنگ آن روز
جبهه جبهه پیکار، جبهه جبهه، ایثار
راستی چه زیبا بود، جبهه های جنگ آن روز
تا وطن شود آزاد، یاوران جنگ آور
ره به دل نمی دادند، لحظه ای درنگ آن روز
عاشقانه می خواندند در میان موج خون
جملگی سرود عشق، با نوای چنگ آن روز
روزگار خوبی بود، آن زمان که بر کف داشت
پیر می فروش ما، جام سرخ رنگ آن روز
از نبرد گل رویان، دیده ها همه دیدند
پشت دشمنان بر خاک، فرقشان به سنگ آن روز
پیر ما چو فرمان داد، ختم جنگ با دشمن
جرعه جرعه نوشیدند، جام می، شرنگ آن روز

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

مانده در گردابی از خون بارها 
چشمها و حسرت دیدارها
سوختن در آتش تهدیدها 
زیستن در سایه ی آوارها
باز هم بوی شکستن می دهد
طاقها، آیینه ها، دیوارها
باز آغشته است با خون و جنون
پیرهنها، جامه ها، دستارها
همعنان طاقت ما کی شود
فتنه ها، تزویرها، تکرارها
طفل مظلومیت ما خفته است
در پناه دامن دیوارها
سوخت، اما طعمه ی طوفان نشد
جنگل روییده ی ایثارها

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

نوشت: آه برادر ! چقدر بد بودیم 
اگرچه آیه ایثار را بلد بودیم
زمانه عافیت اندیش مان نمود آری
و ترس عاقبت اندیش مان نمود آری
به فکر نان و زن و خانه و جهان گشتیم
و غافل از حتی رنگ آسمان گشتیم
زمین به عادت دیروزی اش قناعت داشت
پشت ما به غم تازیانه عادت داشت
دوباره مدعیان شور عشق را دیدند
فرشته ها هم از این عشق نکته برچیدند
و قاصدک غم خود را به آسمان پر داد
پرنده نغمه ی خود را دوباره از سر داد

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد 
غلغل زگل و لاله به یک باره برآمد
مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان
زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد
آب از گل رخساره ی او عکس پذیرفت
و آتش به سر غنچه ی گلنار برآمد
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه ی خمار برآمد
زاهد چو کرامات بت عارض او دید
از چلّه میان بسته به زنار، برآمد
بر خاک چو من بیدل و دیوانه نشاندش
اندر نظر هر که پریوار برآمد
من مفلس از آن روز شدم کز حرم غیب
دیبای جمال تو به بازار برآمد
کام دلم آن بود که جان بر تو فشانم
آن کام میسر شد و این کار برآمد
«سعدی» چمن آن روز به تاراج خزان داد
کز باغ دلش بوی گل یار برآمد

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

چشم‌ها را بگشاييد
کمانداران
عشق را به نيزه بسته‌‌اند
و اسبان بي‌سوار
در خون و آتش،
شيهه مي‌کشند
پنجره‌ها را بگشاييد
بوي ترانه‌هاي سوخته مي‌آيد
بوي آوازهاي پرپر
ياران نماز آخرين را،
با خون وضو گرفته‌اند
و اينک
سوار بر دوش آفتاب و ستاره
شروه خوانان،
از فتحي تازه برمي‌گردند

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

به خون گر کشي خاک من، دشمن من
بجوشد گل اندر گل از گلشن من
تنم گر بسوزي، به تيرم بدوزي
جداسازي اي خصم، سر از تن من
کجا مي‌تواني، ز قلبم ربايي
تو عشق ميان من و ميهن من
مسلمانم و آرمانم شهادت
تجلي هستي است، جان کندن من
مپندار اين شعله افسرده گردد
که بعد از من افروزد از مدفن من
نه تسليم و سازش، نه تکريم و خواهش
بتازد به نيرنگ تو، توسن من
کنون رود خلق است، درياي جوشان
همه خوشه‌ي خشم شد خرمن من
من آزاده، از خاک آزادگانم
گل صبر مي‌پرورد دامن من
جز از جام توحيد، هرگز ننوشم
زني گر به تيغ ستم گردن من
بلند اخترم، رهبرم، از ره آمد
بهار است و هنگام گل چيدن من

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

صدای نی صدای نی می آید
بهار دلشکسته کی می آید
بهار بی شکوفه و اقاقی 
بهار خنده های اتفاقی
چه بی شکوفه شد بهار امسال 
چه سرد شد هوای تار امسال 
چه رنگ تازه ای به عید دادند 
تمام کوچه ها شهید دادند
 
 
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

ای وطن ای مغفر من لطف حقّت یار باد 
لطف حقّت یار و دشمن خوار و خواری عار باد
ای وطن ای خاک پاکت توتیای چشم ما
توتیای چشم ما در پرده از اغیار باد
آنکه خوارت می شمرد از طبع خوار خویشتن
تا ابد چون آرزوی خواری ما خوار باد
وان که ما را از سفه می خواند موری در حساب
خود چو مرداری شد از ذلّت که طعمه بار باد
ضربه ی تیغ شما زد صدمه ای صدام را
کز نشانش تا ابد صدامیان را عار باد
بحر آبی خاک ما شد عرصه ی بیداد او
مرگ بر بیدادگر، اف بر جنایتکار باد
گرچه صد دام از خیانت بهر ما گسترده بود
خود به دام افتاد و دامش گوری از هر تار باد
ای جوانان غیور ای پاسداران وطن
مژده ی فتح شما با مژدگانی یار باد
مژدگانی چیست این فتح الفتوح قرن را
آنکه فتح قدستان پایان این مضمار باد
خصمتان را گر همه صدام ورصد همچو اوست
جان پر از آزار و دل پر بار و سر بردار باد
اینچنین فتح نمایان لشکر اسلام را
فخر تاریخ است و این تاریخ را تکرار باد
بر قفارِ خصم آن مُهری که می زد ذوالفقار
هم زبازوی شما بر فرق این کفار باد
کرّ و فّری اینچنین از حیدر کرّار بود
هم شما را کرّ و فرّاز حیدر کرّار باد
آنچه آمد از شما آموخت دل بذل نفوس
اهل بذل و مکرمت را درسی از ایثار باد
دشمن غدّار را آن گونه آتش در زدید
کانچنان آتش به جان دشمن غدّار باد
قدرت بازویتان را قوّت ایمانتان
داد نیرویی که فوق نیروی اشرار باد
این جلادت زاده ی دین است و پرورده ی یقین
اینچنین دین و یقین آوازاه ی اعصار باد
مغفر از سرکرده، تیر از مژه، شمشیر از دو دست
جنگ اینسان را به نصرت چنگتان در کار باد
آن همه نوباوه تان چون پهلونان مصاف
کشت بسیاری زمردان را و این بسیار باد
شد جوان از خون گلرنگ شما اسلام پیر
پیر اسلام کهن را فخر از این گلزار باد
سوی دشمن رفت مرگ از بیم تسلیم شما
هول مرگ از نوجوانان مفخر ادوار باد
در قتال دشمنان بر مرگ سبقت جسته اید
مرگ هم چون زندگانی محو آن هنجار باد
هیچ تاریخی ندارد این جلادت را به یاد
این جلادت تا ابد سرلوحه ی اخبار باد
مرگ را بر ما هم آسان کرد ایمان شما
همچو ایمانی جهان را شهره ی اقطار باد
خصم بی زنهار راهم از کرم دارید پاس
پاس یزدانی شما را سرخط زنهار باد
آن کرامتها که در حق اسیران کرده اید
درسی از دین خدا در خاطر کفّار باد
بالله این رفتارتان در یاد دنیا نیز هست
عالمی را این کرامت شیوه ی رفتار باد
عالمی درحیرت از ایمان و ایثار شماست
اسوه ی ایمان و ایثار اینچنین کردار باد
پیر هم در وجد جانبازی است از ذوق شما
یا رب از وجد شما هر طبع برخوردار باد
گر نشد آغشته با خون عزیزان خون ما
خجلت ما زین تغابن ذکر استغفار باد
ای وطن زینسان بهار پایداری در دوبار
از فلک خاک ثمرخیز تو را هر بار باد
وان بهار و این بهار از فتح و فیروزی زغیب
تهنیت را آیتی از گنبد دوّار باد
نصرتِ « کَمْ مِن فئه » گر لشکر اسلام را
پیش از اینها بود اکنون از شما آثار باد
ای شهیدان ای وقایه ی جان ما جان شما
خون بهایتان را زحق پاداش و هم مقدار باد
مرگتان را تسلیت با تهنیت آمیخته است
زندگی را خجلت از مرگی چنین هموار باد
هر بهاران کز نسیم گل برآید بویتان
رنگ هر گل یادگار از هر گل رخسار باد
گل نشان بویتان سنبل نشان مویتان
نقش روی و خویتان همواره در انظار باد
وزقبول هدیه تان در پیشگاه قرب حق
اجرتان جنّات تجری تحتها الانهار باد.

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

هلا رها شده در باد، پیر تنها گرد ! 
غریبواره ی شب های بی ستاره ی سرد
به شانه های ستبرت عقیق زخمِ که ماند
کدام حادثه ات بال و پر شکست ای مرد؟
کدام واقعه در خود خراب کرده تو را
کدام صاعقه آتش به خرمنت آورد؟
تو آن تناور سرسبز، آن حکایت سرخ
تو این شکسته ی دلتنگ، این ترانه ی زرد
سمند سرکشت آن سوی برکه های غرور
تفنگ کهنه ات آواز می دهد با درد
به پای خیز و به یاد تمام یارانت
که نیستند، زخاک ستم برآور گرد

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها