0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
با خیالی که از خاطره ی باغچه پر است 
از بوی باران و سبزه
می شنوم که تو می آیی
سال هاست بی تو
صبوری ام معجزه کرده است
نشان تو را
به باد گفتم
تا شاید صبحدمی
کنار ظهور گل سرخی
تبسم صمیمی تو را
به پشت دروازه ی صبح
به نگاه منتظرم برساند
می دانم خواهی آمد
و با انگشتان سحرآمیز خود
نور و آب و آیینه
را در روزگار تلخ تنهایی
به خانه بی نور من
خواهی آورد
ای طنین آوای جادویی
که در من پیچیده ای
مثل یک رود
در همه ی زمان ها
در من جاری
ای شهید 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
من فرزندی از خاکم
من باور کردم
در سفیر گلوله های سریع
در شکوفه تکبیرهای سخت
من تلاش را دیده ام
من آیه های شهادت را تفسیر کرده ام
در گذشت کند زمان
در انبوه آدم های آمیخته با آهن
من عطر گل های به شبنم نشسته محمدی را
من شوق را 
من اشک را 
من ایثار را
در نگاه های نیمه شب
در امیدهای سپیده دم
و در درخشش گلوله های سربی
که مرگ زنده می کنند
به ستایش نشسته ام
من فریاد سالیان را
از فراز قله قرن ها
در لحظه های کوتاه معنوی
معنی داده ام
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
می روم در جبهه تا زیبا بمیرم
می روم سرمست تا از باده صهبا بمیرم
ماهی ام من زین لجن زار کثیف 
می روم تا اندرون آبی دریا بمیرم
می روم تا جان جانانان وانهم
تا که تنها فارغ از دنیا بمیرم
می روم تا جمله انسان های عالم
درس انسانی دهم آنگا بمیرم
می روم تا ره به سوی حق برم
در ره دین مبین خالق یکتا بمیرم
می روم با عزم راسخ در هوایش
هم چو بلبل با دلی شیدا بمیرم
می روم تا عشق را گرمی دهم
هم چو مجنون در ره لیلی بمیرم
می روم تا اوج گیرم چون عقاب
تیزتک در اوج لذت اندر آن بالا بمیرم
می روم تا مرگ را رامش نمایم
می روم در جبهه تا آن جا بمیرم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
هیچکس
تا این اندازه 
مرگ را به بازی نگرفته
که تو
ناگهان سکوت
ناگهان حضور پروانه وار گرد کلمات
گاهی جهان
اینگونه معنا پیدا می کند
مثل طلوع تو بر شانه ها 
و شیونی که از شعر بلند می شود
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
آهسته از غبار گذشتند 
یاران بردبار گذشتند
از مرزهای روشن دیدار
روزی هزار بار گذشتند
مثل نسیم بی خود و سرمست
از سیم خاردار گذشتند
با یک بغل بشارت و لبخند
از مرز انتظار گذشتند
مثل ترنم شب یک رود
برخواب کوهسار گذشتند
از صخره های ساحل خاموش
چون موج انفجار گذشتند
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
نگاهی چون بهاران کرد و بگذشت 
دلم را غرق باران کرد و بگذشت
نشد همسایه ی تنهایی من
مرا سهم زمستان کرد و بگذشت
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
عمري در انتظار حضورش بود
شهري که پشت چشم صبورش بود
اين آسمان ساده‌ي آبي‌پوش 
يک تکه از تمام غرورش بود 
آري شفق که هر نفسش خون است
ردي از امتداد عبورش بود
ندبه، دعا، زيارت عاشورا
قوتي که در خلاصه‌ي سورش بود
مي‌سوخت از شرار کدامين درد
از آتشي که بر تن هورش بود?
اين شهر خسته، اين شب خون‌آلود
شرمنده از نگاه صبورش بود
روشن شبيه چشم شب افروزش
شمعي هميشه بر سر گورش بود
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
در سوگ سیدمرتضی آوینی 
از هرکجا که بتابی
آنجا
کانون کائنات قلم می شود
آبشخور سیاره ها و پرستوها
ای سیب سرخ مینوی! 
کر و بی زلال
که بال هات
سر دوشی کویر و کوه و کمر شد
آیا
آن رنج های هوشیار
که انگشت هات را 
سمت غریزه های بی خواب برده است
از بیعت سپیده-نیز- با تو خبر شد؟
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
شب است و من و بوی عشق و خدا 
شب است و من و یک تبسّم دعا
شب است و بساط جنون رو به راه 
من و یک نیستان غم و اشک و آه
شب است و من و مثنوی های سرخ 
شب است و من و یک معمّای سرخ
شب است و کران تا کران حادثه 
شب است و هزار آسمان حادثه
شب است و نسیم جنون می وزد 
زسمت خطر، بوی خون می وزد
شب و بوی تکبیر و خون، بوی تیغ 
شب است و من و بوی آه و دریغ ..
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

به لبخندی آئینه ای تشنه ام 
به آغوش بی کینه ای تشنه ام 
و عادت ندارم تکلف کنم 
چرا با دل خود تعارف کنم 
اگر واژه ها این چنین ساده اند 
برای ظهور من آماده اند 
همین واژه ها جان شعر منند 
که همواره مهمان شعر منند 
به لبخند آئینه ای تشنه ام 
به آغوش بی کینه ای تشنه ام 
به دستی که با من مدارا کند 
گره از جبین دلم وا کند 
سلامی صمیمانه آیا کجاست؟ 
سرآغاز الفت، خدایا کجاست؟ 
کجا دشمنی را به هم می زنند 
کجا زندگی را رقم می زنند 
خدایا سرای محبت کجاست 
من آواره ام شهر الفت کجاست 
کجایید، ای لاله ها، لاله ها؟ 
کجایید، ای چارده ساله ها؟ 
که در باغ آئینه راهم دهید 
و در سایه هاتان پناهم دهید 
هر آن کس شما را فراموش کرد 
خدا را، خدا را فراموش کرد 
شقایق، فراموش هرگز مباد 
و این شعله خاموش هرگز مباد 
کسانی که از عشق دم می زنند 
چرا بین ما را بهم می زنند 
خدایا نسیم نوازش کجاست؟ 
کویرم، سرآغاز بارش کجاست؟ 
مبادا که از عشق منعم کنند 
از احساس بارانی ام کم کنند
من و عشق همزاد یکدیگریم 
شب و روز در یاد یکدیگریم.... 
به لبخند آئینه ای تشنه ام 
به آغوش بی کینه ای تشنه ام 
بیا تا به لبخند عادت کنیم 
به این راز پیوند عادت کنیم 
بیا عشق را پاسداری کنیم
بیا در دل آئینه کاری کنیم
بیا سبز باشیم، مثل امید 
بیا صبح باشیم، صبح سپید 
بیا پاک باشیم، مثل نسیم 
بیا ابر باشیم، ابر کریم 
بیا ساده مثل چکاوک شویم 
بیا بازگردیم کودک شویم 
بیا تا خدایی، خدایی شویم
بیا باعث آشنایی شویم
بیا تا به شهر سحر پل شویم 
در آواز باران بیا گل شویم 
چرا دور ماندیم از اصل خویش 
بیا بازگردیم تا وصل خویش

 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
یک نفر بود که از پنجره صحبت می کرد 
مثل باران به گل سرخ محبت می کرد
یک نفر بود که در قحطی آزادی و نور
از دل خسته خورشید، عیادت می کرد
یک نفر بود برای من و تنهایی من
آیه ی روشن پرواز تلاوت می کرد
ناگهان رفت به مهمانی دریا، یک شب
او که بی تاب تر از موج حکایت می کرد
مهربان بودی و در سفره ی من، برکت عشق
دل من داشت به لبخند تو عادت می کرد
کاش این دل، دل تاریک تر از تنهایی
با تو تا آن طرف آئینه حرکت می کرد
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
آری، انگار آسمان، تنهای تنها مانده است 
غصه هایت، صادقانه، در دلم جا مانده است
عاشقان رفتند، مفهوم صفا، کم رنگ شد
زندگی با عاشقی، در حد رویا مانده است
رفتی اما در دلم جاوید ماندی تا ابد ...
کم نگشتی، عشق تو، پیدای پیدا مانده است
برنمی گردی، همان جا بهترین مآوای توست
چشم من در انتظار و خستگی وامانده است
ای پرنده، پر بکش، پرواز کن، اوج تو را
آسمان با هیبتش، غرق تماشا مانده است
استخوانت همدم خاک و هم آوای زمین
نقش تو در قاب اما، خوب و زیبا مانده است
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
آنان که بـــــهر سيم و زر ايمان فــروختند
حــسرت خورند اين گــهر ارزان فروختند
آزادگي و غيرت و نامـــوس خــــويش را
همراه با عقيده و وجــــدان فــــروختند
بيچاره مردمــــي که خرافات و جهـــل را
از خصــــو دون گرفته و قرآن فــــروختند
دادند دين و دانش خــــود را به اجنبـــي
بر دشمنان نگــين سليمان فــــروختند
حق جلـــوه کرده بود ولـــي در پناه شب
از روح حـــق گذشته و ايمان فروختــــند
افسوس و صد دريغ که در «من يزيد حسن»
بر غيــر دوست يوسف کنعان فــروختند
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

الا شهر خرم، الا شهر خون
که شد از ستم خاک تو لاله‌گون
الا خطه‌ي نغز و پدرام و پاک
درخشنده چون گوهر تابناک
الا نامور شهر ايران زمين
قوي پايه چون باروي آهنين
سرافراز و ستوار چونان سپهر
ز سختي به هم در نياورده چهر
تو بر تارک اين وطن افسري
تو جاني، نه کز جان ما برتري
تو فرزند دلبند اين ميهني
که امروز در پنجه‌ي دشمني
از اين پيش بوم تو آباد بود
روان تو خرم دلت شاد بود
مقيمان تو جملگي شادخوار
همه سخت‌کوش و همه مرد کار
به هر برزنت بود شور دگر
نشاطي دگرگون سروري دگر
به خاک تو بوزينگان تاختند
دريغا که قدر تو نشناختند
به بام درت آتش افروختند
که از شعله‌اش جان ما سوختند
شکستند آن حرمت و قدر تو
بخستند آن روي چون بدر تو
همه طاق و ايوان تو شد خراب
وزين جور شد چشم گردون پر آب
همه نخل‌هاي تو از پا فتاد
از اين غصه خون در دل ما فتاد
همه خاکت اي شهر دلدادگان
عجين گشت با خون آزادگان
همه برزن و کوي و بازارها
کنام ددان گشت و کفتارها
برو بومت از جور ويرانه شد
به ويرانه‌ات بوم را خانه شد
کنون اي دلارام من شاد باش
ز بند غم و رنج آزاد باش
که اينک دليران ايران زمين
سرافراز گردان با داد و دين
هژبران نستوه دشمن شکار
چو شير ژيان در صف کازار
همان قهرمانان گردن‌فراز
به پيکار خصم دغل پيشتاز
همان سخت‌کوشان عزم آهنين
به ميدان پيکار شورآفرين
سپاه خميني امام عزيز
سرافراز گردان دشمن ستيز
دليران ارتش يلان سپاه
برآرنده‌ي گرد آوردگاه
بسيج عشاير که گاه نبرد
برآرد ز جان بدانديش گرد
بسوزند بنياد بيداد را
بکوبند فرعون بغداد را
تو اي مرز فرخنده‌ي دلگشاي
دمي باش آرام و لختي بپاي
تو را باد اي شهر غمگين نويد
که اينک سپاه خميني رسيد

 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
مانند نخل سوخته، بي‌سر برآمــــــــدي
روييدي و دوباره صنوبــــــر برآمدي
دريا از آن زمان شـــدي اي قطره‌ي زلال!
کز چشـــــــــــــم‌هاي ابري مادر برآمدي
شايد تو امتحان شگفتي که قرن‌هاست
از قلب پاره‌ پاره‌ي هاجر برآمـــدي
چيزي شبيه معجزه در دست آسمـــان
پلکي به هم زدي و کبوتر برآمــدي
از پاره‌هاي سوخته، من مي‌شناسمـت
از خاک اگر به هيبــت ديگر برآمدي
بر خاکريز خاطره خونت شکفتـه باد!
گل بوده‌اي و از دل سنگــر برآمدي
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها