0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
ای خدا، امشب دلم توفانی است 
باز شمشیر قلم توفانی است 
ای خدا امشب گرفتار تبم 
غرق مهتابم، شکسته در شبم 
شب رسید و چشم هایم خسته اند 
بند و زنجیری به پایم بسته اند 
باز کن، زنجیر غم را ای خدا! 
محو کن، تصویر غم را ای خدا! 
کوله باری دارم از عرفان و بغض 
چفیه و سجاده و قرآن و بعض 
کوله باری دارم از آلاله ها 
یک سبد شیون، صفی از لاله ها 
ای خدا، این ناامیدی را ببخش 
روسیاه موسپیدی را ببخش 
روسپیدان از کنارم رفته اند لاله رویان از بهارم رفته اند 
ای خدا بی تو دلم پژمرده است 
بی نگاهت لاله ی دل مرده است 
ای خدا ما جنگ را فهمیده ایم 
زخم تیغ و سنگ را فهمیده ایم 
بر چکادجنگ، بی سر مانده ایم 
لاله آسا، سرخ و پرپر مانده ایم 
خط شکن ها اهل گردان تواند 
ماشه ها، تسلیم فرمان تواند 
جنگ بود و این چنین می گفت خون 
«لم تقولون ما لا تفعلون»
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
رو سپیدم می کند چون مهر و ماه 
رادمردی های مردان سپاه 
نزد مردان خدا بالنده ام 
با خدا مردان، خدا را بنده ام 
جوشش سبز سپیداران عشق 
باشد از توفانی باران عشق 
در کنار جوشش این نهر آب 
ذره ای هستم کنار آفتاب 
ژاله ی خردم از این گل ها خجل 
جویبار اما به دریا متصل 
هم صدا با بحر توفان زا شدم 
شور باران داشتم دریا شدم 
شوق رفتن سوی بستانم کشید 
سوی گلزار شهیدانم کشید
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
رفیقان دست مارا هم بگیرید 
دل بیمار ما، مرهم بگیرید
غم هجران تان، دیوانه ام کرد
موانع از سر راهم بگیرید
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
مردان حق نگر به مي‌ناب رو کنند
در هر قنوت، لاله‌ي دستان سبو کنند
ياقوت اشک ديده بريزند تا سحر
وقتي که بر کرامت سجاده رو کنند
روزي به شام نايد اگر زان ميان دمي
با دشمنان ساحت آئينه خو کنند
زر باوران شب زده تا جان به در برند
ويرانه ها براي گريز آرزو کنند
تا رنگ عشق جلوه دهد بر رخ شفق
گلبرگ جامه، سرخ به خون گلو کنند
يک رنگ‌تر ز پاکي آئينه مي‌شوند
وقتي که دل به اشک سحر شستشو کننند
با پاي صدق سالک عشق و وفا شوند
با قطره‌هاي صادق شبنم وضو کنند
يک لحظه تا طلوع شقايق سفر کنند
راهي به سوي معبد دل جستجو کنند
کاخي اگر به ظلم و جفا گشت متکي
ويران به قهر بر سر خيل عدو کنند
يا جان خويشتن به بقاي وطن دهند
يا مملو از شرر، دهن ياوه‌گو کنند
اي کاش مردمان سيه پوي قصه‌ساز
اين پند را به گوش دل و جان نکو کنند
مردان شب‌ستيز به خورشيد مي‌رسند
وقتي ز خون خود طلب آبرو کنند
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
هرچند هم‌چون سايه آراميم، هرچند هم‌چون سايه خاموشيم
ما از نژاد سربدارانيم، ما مردماني دار بر دوشيم
ما عافبت‌ها را نمي‌فهميم، آري هميشه رسم ما اين است
با پوششي از زخم‌هاي سرخ، در اعتلاي عشق مي‌کوشيم
با ترکش و خون آشنا هستند، اين جسم‌هاي وصله‌دار ما
از هر طرف شمشير گربارد، حتي زره بر تن نمي‌پوشيم
ما را بميرانيد حرفي نيست، ما را بسوزانيد طوري نيست
خاکستر ما هم اگر باشد، چون چشمه‌ها از خاک مي‌جوشيم
اسنجا کسي بيگانه با دل نيست، اينجا کسي بيهوده مجنون نيست
از کربلا جامي به ما دادند، کاين گونه چون مي‌خورده مدهوشيم
يک دل نه، صد دل، عاشق مرگيم، ما را مترسانيد از مردن
ما از نژاد سربدارانيم، ما مردماني دار بر دوشيم
 

ت
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تقديم به شهيدان گمنام
کسي که سال‌ها مشق شهادت کرد
خدا آخر دعايش را اجابت کرد
دلم اين طفل بازيگوش بعد از تو
به اندوه عتيق عشق عادت کرد
همان روزي که بي‌نام و نشان رفتي
مرا داغ تو سرگردان غربت کرد
همان روزي که مي‌رفتي، دل تنگم
در اين ماندن، نيستاني شکايت کرد
به شوق گريه کردن، کاشکي مي‌شد
مزار بي‌ضريحت را زيارت کرد
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
آیینه های روشن پاکی 
تصویر ماندگاری
بر ذهن آسمان
خونین پرندگان سبک بال
پرواز کرده اند
تا قله ی سپید سحر
تا اوج
چونان مسافری
با کوله باری از ترنم رفتن
در جاده های سبز شکفتن
تا سرزمین روشن یک دست
کوچیده اند با پر خورشید
رفتند تا طلیعه صبحی دگر شدند
صبحی که دلنشین
در پیش روی ماست
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
کبوتران افق با ستاره همسفرند
وراي وادي عرفان، ز عالم دگرند
نه از تبار سپيده، که در کشاکش نور
طلايه‌دار اميد و منادي ظفرند
مناديان ظفر را به آفتاب سحر
صلا زنيد که چونان شهاب شعله ورند
فروغ چشمه‌ي ايثار در طنين سپهر
چنان نمود که از جان و روح بي‌خبرند
ز گرد باد حوادث غبارها شستند
به غنچه‌هاي صبوري چو شبنم سحرند
اگر به مدحت حق روزها غزل‌‌خوانند
ز زخم‌هاي شبانه هميشه خون جگرند
صبوري است بر اين زخم خوردگان، در عشق
که چون بهار شقايق به زخم تشنه‌ترند
به دشت خرم باور هزار غنچه شکفت
ز باغ سبز يقين اين بنفشه‌ها ثمرند
زبان خامه‌ به توصيف در کمال قصور
بگفت‌: جان بسپارند و عاشقي بخرند
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

به دنبال کدام واحد گمشده 
می گشتی 
احد! 
در نیزارهای هویزه 
که باژگونه و آسیمه 
می آیی 
تو قامت بلند رنجی 
بی گمان چشمان غم آلودت 
سیاه تر است 
شکسته باد دست سیاه سرمایه! 
دستمالی از جلبک های سبز 
بر پیشانی 
چلچراغی از قطره های خون 
در دست 
رگ های بگشوده تو 
ساقه های همیشه شکوفای صنوبر است 
هزار چلچله رنج 
بر شانه هایت 
آشیانه کرده است 
هزار زخم 
در دست هایت 
و در سینه ات 
هزار غم 
نشسته است 
شکسته باد دست سیاه سرمایه 
خوشه های پربار گندمزارت 
آبستن بسیاری است 
و دست توانای عشق 
خرمن هایت را در باد 
افشان خواهد کرد 
رؤیای سبزت 
در مرداب ها 
می تابد 
در نیزارها 
و باد 
در نیزارها 
می خواند 
باد 
در سر نیزه ها 
می خواند 
کدام داس کینه 
بافه های سیاه کاکلت را 
سوزاند 
«احد» 
شکسته باد دست سیاه سرمایه! 
اکنون 
رنجبران 
غریو سر داده اند 
و مرگ 
آوازه خوان 
می گذرد 
صدای پای تو 
دیگر 
ترانه خستگی را 
در گوش کوچه های محله علیا 
تکرار نخواهد کرد 
انسان بار زمان را بر دوش می کشد 
و مسلسل خونین خود را 
تا سرزمین خود را 
تا بستیزد 
خویشتن را 
بستیزد آه! 
باری 
در جبهه های جنوب 
جهنم در صبح آغاز می شود 
و مرگ 
بال هایش را 
می گشاید 
رد هزار واحه گمشده 
بر چهره خوزستان مجروح 
چرک و زشت 
چون تبخاله 
افتاده است 
هزار کبوتر شیدا 
در شعله زار جنگ 
پر سوخته اند 
در نخلستان خاکستری 
گرگان و روبهکان 
زوزه می کشند 
و کفتار جنگ 
لاشخورها را 
شبانه می خواند 
آه! 
باتلاق های هویزه 
حفره های آلوده ستم و سیاهی 
چه اندازه در خود دارید 
پیکرهای سیمین سرخ جامگان را 
شکسته باد دست سیاه سرمایه! 
کفتار جنگ 
زوزه کشد 
و ابر 
دانه های درشت خون و سرب 
و زهر 
می بارد 
و من 
به تماشای مردم ایستاده ام 
که مرگ 
او را 
در بازوان گرفته 
و در مخملی از خون و باروت 
فرو پوشیده است 
مردی از تبار سینه چاکان 
که بر هفت دریای عشق می رانند 
و دشت های ظفر را 
به زیر گام می کشند 
و با سینه های شکافته 
و دهانه پر آتش 
سرودخوان 
می گذرند 
و زندگانی را 
چون عشق 
زیبا می خواهند در جبهه های جنوبی 
تمامی مرگ بود 
و دشمن 
که خاک تو را 
آلوده کرده بود 
با گاز خردل 
با باروت 
و با عفونت حضورش 
در جبهه های جنوبی 
میقات مرگ بود 
یا حج اکبر 
«احد!» 
بریده باد دست سیاه سرمایه!

 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
باز امشب با زبان لاله، من 
از هوای جبهه می گویم سخن
باز امشب جبهه های آشنا
خاطرات عشق بازی با خدا
من همانم، من، همان سنگرنشین
عاشق خورشیدداران زمین
خاطرات جبهه دارم در سرم
یاد یاران، یاد هر همسنگرم
جبهه بود و ساقی و جام بلا
جبهه بود و شور و شوق کربلا
من، سر خونین یاران دیده ام
سر، بدنی، از سربداران دیده ام
دیده ام گل ها، که پرپر می شدند
یک به یک، یاران، کبوتر می شدند
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
ای بی قرارترین لحظه، ای آیه های روشن شیدایی 
لختی بمان در این گذر شرجی، در لحظه های ناب اهورایی
چشمان جاده نمی بیند، دیگر خروش گرم تغزل را
در کوچه های خالی ما جاری است، فریادهای خسته ی دنیایی
وقتی عبور کردی از این کوچه، با خود هزار چلچله را بردی
تا منتهای دشت اقاقی ها، تا بی کرانه های تماشایی
ماییم و اشک چشم و دلی پردرد، با غربتی غریب و سکوتی زرد
در چاه های حادثه باید دید، فریادهای غیرت مولایی
یادش به خیر بوی گل و ریحان، یادش به خیر آیینه و قرآن
یادش به خیر گریه مادر با « عکس امام »، مونس تنهایی
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

زمین در التهاب خویش می سوخت 
دلم در سوره ی تشویش می سوخت
غروب از راه رفته باز می گشت
و شب از روبه رو آغاز می گشت
من و شب از ازل همزاد هستیم
دوباره آمد و با هم، نشستیم
دو آیه مولوی در جام من ریخت
شرر از کوه خاموشم برانگیخت
دوباره شعله شد در من شرر زد
دوباره کاروان زنگ سفر زد
مرا به شانه های خویش بردند
به من آئینه ای آبی سپردند
درون آینه عکس شما بود
کنار عکستان، عکس خدا بود
کبوتر در کبوتر بال بودید
همه زخمی ولی خوشحال بودید
مرا بردید و خود را هم ندادید
مرا راهی به درگاهم ندادید
پس از آن قسمتم یک روح دلسرد
دلی پیچیده در شولایی از درد
پَرِ گل بارِن قله قل بِکه
اِ باخ زرد وخْتَ گل بکه
هرچه کوتِر و ویرا رد بونه
اگر بزانی کر مردن چونه
مِنه و وختِ تینی مردن
جنازه خود و کول خود بردن
الان چن ساله چَوِرِ مرگم
پیوتار و هِشک و بی بار و برگم
جو و دوزخ آگر چولَ هناصم کی
لیْ شو سید سینی تقاصم
ولی ای ایل از پا مانده ی من
غرور از نفس وامانده ی من
ببین ای سرزمین زخم خورده
شکوه زخم های ناشمرده
هنوز این سرزمین مشتاق خون است
به دست عقل ما جام جنون است
هنوز این خاک تشنه داغ دارد
شقایق از عطش جان می سپارد
به لبهایم دو حافظ می بریزید
دو سعدی عشق پی در پی بریزید
که می خواهم سماعی تازه تر را
پر از ترکش کنند این خیره سر را
که شاید سرزمینم جان بگیرد
شب همزاد من پایان بگیرد
شما که خنجری در پشت دارید
و جان را هدیه ای در پشت دارید
شما که خودخوریها پیرتان کرد
غم نامردمی، جان سیرتان کرد
امید سرزمین من شمایید
دلم می گیرد از اینان کجایید؟



ترجمه ابیات کردی:
برگ گلی بیاورید که در شور و جوشش و غلیان باشد
این باغ زرد هنگام به بار نشستن گل های آن است
کبوترهای شهید ما همه از اینجا رد شده اند
راستی تو می دانی که پسر مردن چه رنجی دارد؟
به واقع از تشنگی مردن می ماند به وقتیکه جنازه خود را بر دوش خود حمل کنی
من سالهاست که چشم به راه مرگم و بعد از شما مانند درختی خشک
بی برگ و پوکم مثل گرمای دوزخ و جهنم آتش از نفس هایم بر می خیزد
دیگر کی از این شب تاریک و سیاه تقاص و انتقام مرا می گیری

 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
در زمزمه لطیف باران رفتی
رفتی به نجابت بهاران رفتی
از قالب خاک تا به معراج حضور
با جامه ی سبز پاسداران رفتی
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
پیچیده در آوندهای تشنه نخل های خرمشهر
شهری آزاد شده با دستان خداوند
خاطرات سیال فوجی از دریاهای بخار شده در هرم سرب مذاب
دریاهایی بال گشوده تا آسمان
تا میلادی دوباره بر خاک در هیأت باران
تا حضوری جاودانه در تاریخ شکوفیدن از ژرفای تموز
یارای آن نیست طوفان شن و ماسه را
که بر باد دهد عطر هزاران سنبله درو شده با ترکش های تفتیده را
در گستره افق های دشت دوجیل
که رویای شرجی فانوس های نم دار سید عبود
چشم انتظار رجعت خورشید گونه هایی ست
که از هیبت بی کجایی شان
ظلام یلدا کمر خم می کند به احترام
خاکستر حتی نه بر جای نهاده اند از خویش
مرکب سواران شعله های دامن گشاده تا حریق استخوان
پلاکی شاید تنها که نه نامی
بل نشانی باشد از راه
راهی میان انسان و خدای
راهی از میان نخلستان های خرمشهر
پیچیده در آوندهایی تشنه
نامی نه خشکیده
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
دشمن ملک و وطن را خوار و مضطر مي‌کنم
کشور اسلام را پاک و مطهر مي‌کنم
پاسدار عفت و تقوا و دين کشورم
اقتدا بر زينب (س) آن پاکيزه خواهر مي‌کنم
پشتبان جبهه‌ي اسلام را سنگر منم
هم‌چو زهرا (س) جان به راه حفظ سنگر مي‌کنم
گرچه از جان طالب صلحيم و عشقيم و صفا
من دفاعي خوش مقدس ز امر داور مي‌کنم
بانگ حرّيّت ز ناي مرد و زن باشد بلند
پيروي از مکتب و قرآن و رهبر مي‌کنم
چون زنان پشت سنگر با شقايق‌هاي سرخ
باغ سر سبز شهادت را معطر مي‌کنم
عاقبت هم‌چو «پريسا» با برادرهاي نور
خصم را مدفون به مرز خاک کشور مي‌کنم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها