0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
قسم به غيرت مردان مرد، نامرديم
اگر که نصف شب از نيمه راه برگرديم
به روح درد قسم، از قبيله‌ي زخميم
به جان زخم قسم، از عشيره‌ي درديم
بهار از نفس سرخ خون ما سبز است
اگرچه از تب پاييز خسته و زرديم
اگر چراغ ولايت نبود در شب ما
ميان ظلمت گمراهه‌ها چه مي‌کرديم؟!
غلاف پاره کن اي تيغ آفتاب و بتاب
! که بي‌تو سخت گرفتار غربتي سرديم
به ناخدايي آن پير _ يادمان باشد
شکسته کشتي خود را به «ساحل» آورديم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
من از تبار شهیدان و برخی در دم 
من از سلاله ی آزادگانم و مردم
من آن عقاب بلند آشیان امیدم
که از حضیض گذشتم به اوج رو کردم
مراست از ازل این عهد جاودانه و نیک
قسم به عشق که از عشق برنمی گردم
بگو صبا زمن آن دشمن سیه او را
که گر سرش نستانم به تیغ، نامردم
چه بیم فتنه مرا باشد از جفای عدو
به خونم ار بشود سرخ چهره ی زردم؟
نهادم از شرف و غیرت و جوانمردی است
که سر زپا نشناسم به عاشقی فردم
اگرچه بهره ندارم ز مکنت ایام
به نزد دون صفتان سر فرود ناوردم
هزار لشکر جرّار را به گاه نبرد
به نام نامی پاک علی (ع) هماوردم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
آن سان که ریخت حادثه آوار بر سرم 
باید که بر عروج غم ایمان بیاورم
عمری دراز می شود این جا که هر سحر 
شعر و غزل به دوش دل خسته می برم
یاری نکرد اشک دو چشمم دل مرا
وقتی شکست آینه های برابرم
تنها جنون – که عمر نگاهش دراز باد –
دستی کشید بر دل در خون شناورم
دیدم که شنیدن داغ پسر، شبی
در هم شکست قامت سرسبز مادرم
اما نشد شکسته بخواند نماز را
حتی شب شهادت تنها برادرم
قسمت مبادم آن که به فتوای نام و نان
مشغول آب و دانه بگردد کبوترم
ای آسمانیان ! که زمین جایتان نبود
مانده ست خاطرات شما لای دفترم
باشد حرام، شیر حلالی که خورده ام
روزی اگر زخون شما ساده بگذرم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو 
دلم دوباره گرفته زبی خیالی تو
تو التماس نگاه کدام پنجره ای
که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو
شکوفه های نگاهم همیشه پژمرده است
بدون عشق و صمیمیت شمالی تو
به بام شهر، من امشب ستاره می کارم
برای چشم گریزنده ی غزالی تو
همیشه مثل ستاره، بیا کنارم باش
دوباره قصه رفتن و جای خالی تو
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

بــود فــطــرس از بـــزرگـان مــلــک
او عــــزت داشــت در بــرج فــلـــک
چون‌که نافرمان شد از دستور حق
نــاســـپـاسـي کرد از رب فــــلـــق
گــشـت مـغـضـوب خــداونــد کـريم
جـايـگاه او بــشــد انــدر جــحــيــم
در هـميـن دنـيـا پــذيـرا شـد عـقاب
در زمـيـن او شد گــرفــتــار عــذات
از قــضـا يـک شب بـديـد او در زمين
سـيــر کــردنــدي مــلايــک بر زمين
حــضـرت جـبـريــل را در جمــع ديــد
جـمــع را پــروانــه او را شـمــع ديـد
گــفـت از بــهـر چــه مـطـلـب آمديد
کـايــن چنـين در نيمه‌ي شب آمديد
داد جــبــرايــــيــــل او را ايــــن نـــدا
هــديــه‌اي داده مــحـمـد(ص)را خـدا
گــوهـــري افــضــل ز ديـگر گـوهـران
ارجــع و افـــضــل از افـــراد جــهــان
نـــور چــشــم فـاطـمـه خيــر النـسا
افـــضـــل الانـــوار در ارض و ســـمــا
نـام او بـاشد حسين بــن علــي (ع) 
نـــور حــق درصــورت وي مـنــجـلــي
گــفــت بـــا امــــّيــد جــبــرايـــيــل را
يــــا رســــول‌الله گــــو احـــــوال مــــا
گــو کـه ايــن‌جــا مــن گرفــتارم ولـي
چـشـم امــيدم تو باشي يانــبـي (ع)
يـــا رســـول الله (ص) دردم را بــگــــو
تـــا کـنـد حل مـشـکلـم را مـو به مــو
جــبــريـــيــل صـــادق روح الامــــيـــن
بـهـر فـطـرس داد پــاســخ اين چنيــن
مــي‌رســانـــم مـن پـــيـامــت را به او
صـــبـــر بــنـــمــا تــا جــــواب آرم از او
جـــمـــع پـــرنــــور مـــلايـــک آمــدنـــد
رو بــه سـوي بـيـت زهرا (س) پر زدنـد
جـمـلـگــي بــا عــزت شـــورآفـــريـــن
يــا رسـول‌الله (ص) گفـتند ايـن چـنيـن
يـــا امـــــيـــن‌الله يـــــا خـــيـــرالامــــم
اي مــقـــامــت بـــرتـــر از روح و قــلـم
تــهـنـيـت فـــرمــود رب الــعــالــمــيــن
بــر تــو شـاهـا، صـاحـب دنــيـا و ديــن
جـبريــيل آنـگـه کـه پـيـغـامـش رسـاند
خواهش فطرس سوي حضرت‌بخواند...
داد او را ايـــن چــنــيـن پـاســخ رسـول
حــاجــتـــش را حـل کـنـد ابــن بــتــول
گــــر کـــه آيــــد نــزد آن ســردار ديـــن
لــمـــس بــنــمــايــد تــن سـالار ديـــن
عــفــو بــنــمــايــد گــنــاهــش را خــدا
بــاز عــزت بــخــشــدش انـــدر ســمــا
قــاصــد آمــــد داد فــطــرس را جـــواب
او زشـــادي لــحــظــه‌اي نـــاورد تـــاب
فــطــرس مــغــمــوم از جـايــش پــريـد
چــون کــه گــفـتــار از زبــان او شنــيد
ســوي بـيـت مــصـطـفـي (ع)پرواز کرد
نــالـه‌ي خــود را چــنـــيـــن آغــاز کــرد
الـــســلام اي مــنـــبـــع وحـــي خــدا
درد مـــن را شــــد حــســـيــن تــو دوا
آمــدم غــمــگــيـن و ســرگـــردان تـــو
دســت امـــيــــد مــــن ودامــــان تــــو
داد رخـصت بـهر فـطرس آن نــبـي (ع) 
تــا تــوســل جـويـد از طــفل علي (ع)
حـضرت حق چـون که احـوالش بـديــد
خـواهــش پـيـغـمـبـرش را هـم شـنيد
رحــم فــرمــودش ز لـطـف و مرحـمت
بـاز بـخـشـيـدش کـمـال و مـرحــمـت 
رفــت فـطرس بـا کمال شـور و شـيـن
با دلي سرشار از عشـق حسين (ع)
ســـوي آن مـــيـــعـادگاه عــاشــقــان
در جـــوار صـــاحـــب کــون و مــــکــان
گشت فطرس غرق قاب و شين وعين
قــاصــد مـا بــيـن عــشـاق و حــسين
چــون دهـي بـر فـطرس عاشق سلام
مــي‌رسـانــد او بــه درگـــاه امـــام! ...

 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
باز می خواند کسی در شیهه ی اسبان مرا 
منتظر استاده در خون، چشم این میدان مرا
رنگ آرامش ندارد این دل دریایی ام
می برد سیلابها تا شورش توفان مرا
خون خورشید است یا زخم جبین عاشقان
می نشاند این چنین در آتش سوزان مرا
بسته بودم در ازل عهدی و اینک شوقِ دار
می کشد تا آخرین منزلگه پیمان مرا
غرق خون بسیار دیدی، عاشقان را صف به صف
هان ! ببین اینک به خون خویشتن رقصان مرا
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

به مناسبت فتح محرم براي عزيزان پاســدار
اي شده سرو چمن، پست، ز بالاي شمــــا
جرعه‌نوشان ازل، مست ز صهبـــــاي شمـــا
به کدامين صفت امروز، به ميـــدان شده‌ايــد
که قضا و قدر آمد، به تمــــــــــــاشاي شمــا
شعله در خصم نهاديد و ستايش شنــــــويــد
راز موسي است مگر در يد بيضـــــــاي شمـا
آن‌که خوبان همه سر در قدمـــــش مي‌بازنـد
بوسه زد بوسه به بازوي تـــــــــــــواناي شمـا
«وانکه سوگند خـــــورم جز به سر او نخـورم»
مي‌کشد دســــــــت عنايت به سراپاي شمـا
اين شجاعت ز که داريد که در‌مي‌شکنـــــــــد
لشکر خصم ز تکبيــــــــر دلاراي شـمــــــــــــا
وين صلابت ز که داريـــــــد که در مي‌فـکنــــــد
لرزه بر کاخ ستــــــــــم، تندر آواي شـمـــــــــا
وقت آن است کله گوشه ز خورشيـــــــد بريـد
زين صلابت که عيان است ز سيمـاي شـــــما
«در جهان فتنه بسي بود و بسي خواهد بود»
فتنه زين ملک برافتاد، به ايمان شـــــــــــــــمـا
پاسداران امانيــــــــــد و نگـهبان اميـــــــــــــــد
که اميد است و امان اســــــت به فرداي شما
سرخ روييد که سرسبزي عـالـــــــــــــم طلبيد
آفرين بر نظر و همــــــــت والاي شـمــــــــــــــا
کسوت سرخ، به هــــــــر بي‌سرو پـا نفروشند
اين قباييست برازنده‌ي بـــــــالاي شـمــــــــــــا
روشن از روي شما چشم امام است و عجــب
که جهاني نگران اســــــــــــت به مولاي شـمـا
چه شکرخا شده در وصف شما کلک «حميـد»
طوطئي نيست که آن نيست شکرخاي شمـــا

 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

هله‌اي هم‌سفر تو مي‌داني
از کجا تا کجا سفر کرديم
از دل دره‌هاي ظلمت‌خيز
رو سوي قله‌ي سحر کرديم
رسته از متن جنگل شمشير
تکيه بر نيره‌ي شحر زده‌ايم
لطف باران خون مدد کرده
کاين چنين سبز و سرخ سر زده‌ايم
هان مبادا که زير پلک نيام
چشم شمشير تو بماند خواب
تا شود ذوب، انجماد قرون
از پس ابر تن برآ و بتاب
با تو در هر سپيده مي‌گويند 
رهنوردان جاده‌ي خورشيد:
زين نما اسب جان که تا نشود
خلوت و بي‌عبور راه شهيد
ما زخيل کبوتران حرم
درس صبر و ثبات مي‌گيريم
بال شکسته، زخمي و خونين
تا حرم مي‌رسيم و مي‌ميريم
خيل فتنه اگر هجوم آرند
ابر باراني ابابيليم
تا که شوييم از جهان فتنه
رود جاري خون هابيليم
اهتزاز شکوه گل‌هاييم
در نسيم و نوازش باران
در هجوم سياه حادثه‌ها
راست قامت به سان کهساران
هان مترسان مرا که در اين راه
زخم خار است و دار و صد مصلوب
هيچ ديدي کسي بترساند
عاشقي را ز ديدن محبوب
تير جان مي‌نهم به چله خشم
هم چو آرش برافکنم تا دور
گسترم مرز نور و آزادي
چشم تورانيان کافرکور
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
بیا پرنده ی دریایی، که تا سپیده نمی پایم 
اگرچه بال و پرم سنگی ست، ولی مسافر دریایم 
دلم به یمن کبوترها، به مرز عشق رسید اما 
هنوز خواهش یک پرواز، نشسته در رگ پرهایم 
اگر در آتش و توفانم، دلم به عشق گره خورده است 
که بین آتش و خاکستر، هنوز سبز و شکوفایم 
تمام وسعت بالم را، به آسمان تو می بخشم 
به سمت با تو گره خوردن- به سمت حادثه- می آیم 
تو از کرامت بارانی و من – اگرچه تو می دانی 
به زیر بارشی از زخمم و تا سپیده نمی پایم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
به آتش مي‌کشم از شوق امشب پيکر خود را
که تا ريزم به پايت صبحدم خاکستر خود را
براي روز موعودي که با خورشيد مي‌آيي
پر از گل کرده‌ام اوراق سبز دفتر خود را
کليد آسمان در دست‌هاي مهربان توست
بيا تا پر کنم از عشق امشب باور خود را 
به ساحل آمدي افسوس مثل موج برگشتي
به زانو داشتم وقتي سر هم‌سنگر خود را 
ببار اي آفتابي‌تر در اين تکرار تاريکي
که برگيرم زچشمانت نگاه آخر خود را
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
سرسبزتر از فصل بهارانی تو 
لبریزتر از نگاه بارانی تو
دریا، نمی از وجود توفانی توست
کوثر که خدا خوانده به قرآنی تو
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
کوه مي‌بايد بود
ايستادن به غرور
پايمردي به سرور
پوزخندي به سقوط
قله مي‌بايد بود
جلوه برتري و اوج و عروج
صخره مي‌بايد بود
سخت و سنگين و صبور
سخت و سنگين و صبور
مرد مي‌بايد بود
از هواي و هوس و وسوسه دور
مثل بي‌رنگي آب
بود در حال عبور
بايد آن سوي شعور
ديد در کعبه نور
عشق را وقت ظهور
عشق را وقت ظهور 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
از کوچه‌ي خورشيد تا ياران گذشتند
در صبحِ رويش از بهارِ جان گذشتند
آيينه‌دارانِ فروغِ مهرباني
چون مهرِ تابان، زين بلند ايوان گذشتند
گوهر شناسانِ محبّت، موج آسا
تا ساحلِ بحرِ صفا آسان گذشتند
در داغدشتِ آرزوها لاله‌پوشان
مانندِ باران از دلِ طوفان گذشتند
ما عهد بشکستيم و از پيمان گذشتيم
آنان وفا کردند و از سامان گذشتند
صائم صفا ورزانِ شهرِ آشنايي
از جان به شوقِ جلوه‌ي جانان گذشتند
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
ای صمیمی ! ای همه معنای عشق 
ای نگاهت، دفتر زیبای عشق
دست من گیر از میان همهمه
تا رها گردیم از هر واهمه
من چو برگی خشک از باغ امید
تو چو عطر نازک گل های سپید
مظهر عشقی تو خود عاشق تری
گفته بودم تو زعالم، بهتری
موج زلفانت به دریا می رسد
چشم شهلایت به شب ها می رسد
بودنت با من همانند خیال
با تو بودن آرزوهای محال
کاش هر شب نور ماهم می شدی
چلچراغ کوره راهم می شدی
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
کجا را زدند؟! 
صدا آن چنان زلزله وار بود
که انگار دل های ما را زدند
نه! شیطان ترین بچه های جهان
هدف رفته و شیشه ها را زدند
هوا زیر آوار له گشته است
نترسید! آری، هوا را زدند! 
کمی نیز زخمی شد آواز من
کلاغان که مرغ صدا را زدند
تماشا کن! این سفره ی شام ماست
ز جمعش فقط اشتها را زدند! 
چرا خون به گهواره ماسیده است؟
چه می دانم! اینجا چرا را زدند
مکن پرس و جو ماجرا را ببین،
چگونه رگ ماجرا را زدند! 
چراغی در این خانه بیدار بود
که خفاشیان روشنا را زدند!
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها