0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
عطر بال فرشتگان بر سپیدار مانده است
پرکشیدند سوی نور، آسمان تار مانده است
چشم هاشان ستاره بود، راز صبحی هماره بود
در عبور نگاهشان، دل گرفتار مانده است
روز و شب بوسه می زدند، بر لب دار التهاب
سرخ رفتند و سال هاست، بوسه بر دار مانده است
وای من! چشم مادری درهیاهوی شعله سوخت
وای من! قلب کودکی زیر آوار مانده است
درد را واژگون کنید، باز درد است، باز درد! 
سینه را شط خون کنید، فصل ایثار مانده است
باز هم داغ یک عبور، در دل بی شکیب رود
باز هم سوی دور دست، چشم جوبار مانده است
چه هیاهوی روشنی! یک نفس چشم واکنیم
باز در روح عاشقان شور تکرار مانده است 
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
شبی که چشم عقابم به آسمان افتاد 
چنان گداخت که آتش درآشیان افتاد 
پری نماند که با خود به آسمان ببرم 
به غیر از آنچه به سوی من از کمان افتاد 
تمام شب من و آن چشم، همسفر بودیم 
شبی که آتش رفتن به جانمان افتاد 
ولی برادر نابردبار و شعله ورم 
جنازه وار به دریای آسمان افتاد 
چرا گداز ه ی خورشید زاد من جانا 
چه شد که همسفر من در این گمان افتاد 
که با تو بیشتر از این نمی توان برخاست 
و بی تو بهتر از این جا نمی توان افتاد 
بیا سوار شو ای ناخدای خسته ی من 
صبور باش که کشتی به کهکشان افتاد 
صبور باش که تا بی کرانه راهی نیست 
ببین که لرزه بر اندام بادبان افتاد 
کسی پس از سفر ما سخن نخواهد گفت 
از آن خیال که در ذهن کرکسان افتاد 
به غیر از آن که بگوید عقاب سوخته ای 
چقدر حیف شد آن تیز پر جوان افتاد
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

بوی یاس کربلا را داشت چشمان ترت 
آسمان را غرق گل می کرد عطر پیکرت
داغ سرخ نینوا می ریخت از لب های تو
هم صدا با زخم عاشوراست زخم حنجرت
آسمان مهتاب را بر روی یک دستت نهاد
آفتاب آیینه دارد روی دست دیگرت
ای شهید عشق هر دم می برم نام تو را
لاله خونین دل رساند خویش را در محضرت
ای علمدار تمام تیزپروازان عشق
در کجای خاک افتاده کنون بال و پرت
کربلا و نام عباس و حسین بن علی
هر سه روشن کرده اند آیینه های باورت
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
قرار این بود عاشق باشی ای دل 
به دنبال حقایق باشی ای دل
چو فریاد از گلوی عشق برخاست
تو با یاران عاشق باشی ای دل
نمی خواهم که مثل حیله ورزان
مخالف یا موافق باشی ای دل
تو باید رمز باران را بدانی
ابر این خلایق باشی ای دل
برای بندگی در محضر عشق
مثال صبح، صادق باشی ای دل
نمی گویم به کار دیده و دل
تو سرگرم دقایق باشی ای دل
تو باید دامن زهرا بگیری
خلایق هر چه لایق باشی ای دل ؟!
به یاد لاله های خفته در خون
علمدار شقایق باشی ای دل
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
در این تکاپو، بغیر مردن، اگر ره دیگری نماند 
چنان سر از فرط سرفرازی، فتد که دیگر سری نماند
نسیم غربت نورد عاشق ! بگو به زاغان باغ غلفت
عقاب غیرت چو اوج گیرد به ابر، بال و پری نماند
چنین که ریزد، قدح قدح می، از این رحیق آید آن زمانی
که جز شهادت، برای رفتن، دلیل محکمتری نماند
گدازه ی شعله ریز ما خامشی نگیرد، مگر زمانی
که در بیابان کینه ورزی، چکاچک خنجری نماند
چنین که در آیه های آتش، تلاوت خون ماست جاری
برای مرگ طلایه داران، سزاست گر بستری نماند
نشستگان زمانه درسی، اگر نگیرند از شهیدان
برای برگشتن از تغافل، رسد که دیگر دردی نماند
به دیده گفتم، در این بیابان، پی مزار کسی نگردد
از آفتابی که شعله ور شد، بغیر خاکستری نماند
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
شهادت در شهادت سبز مرداني برين بودند
علمداران شيدايي که با توفان عجين بودند
غرور پاکشان، بوي گلاب و عطر مردم داشت
به پاس نيمه‌شب‌هاي جنوبي عنبرين بودند
براي صيد چشماني که دل مي‌برد و سر مي‌خواست
شکوهي در تماشا و غيوري در کمين بودند
دو همراه صميمي با دل آنان، گل و لبخند
اگرچه با نواي صادق دل‌ها حزين بودند
زبان زخم و دريا، از نگاه چاه و نخلستان
حضور آبي شب‌هاي پاک واپسين بودند
شکوفه مي‌زند از يادشان شب‌هاي شعر فتح
سواران رشيد دشت‌هاي آتشين بودند
کبوتر در کبوتر، آسمان‌ها را صفا دادند
پيام رهگشاي عشق از قلب زمين بودند
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تکیده، منتظر، کسی کنارم ایستاده بود 
کسی که مثل سایه ام عمیق بود و ساده بود
و مثل یک مترسک غریب در میان دشت
دو چشم یکنواختش به چشمم اوفتاده بود
کنارِ جوی نقره ای، نشست زیر آفتاب
غروب، خسته، بی رمق مسافری پیاده بود
سلام کرد، حرف زد، سکوت کرد، دور شد
نگاه کردم آن طرف ... غبار بود و جاده بود
صدا زدم کجا؟ شبح کمی ز جاده دورتر
به شانه های خسته ام، به باد تکیه داده بود ...
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تو، حجم غروب غربت بارانی
فریاد شکسته منی، توفانی
لب باز کن، ای سخاوت شعر عروج
راهی بگشای زین شب ظلمانی
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
عافیت را با خطر سنجیده بود 
لعل تیغ عشق را بوسیده بود 
آن نشسته سرخ در قاب شفق 
گوهری در خاک و خون غلتیده بود
از مسیر آفتاب آمد دلش 
وز کران صبحدم تابیده بود 
با غرور روشنی کز عشق داشت 
سد راه تیره گی گردیده بود
بود پیدا از تبسم های او 
لحظه ی گلگون شدن خندیده بود
سیزده سال انتظاری سبز داشت 
آنکه چشم از خویشتن پوشیده بود
در طواف زخم عاشورا نشست
کربلا را در بلا فهمیده بود
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
هلا پاسداران آیین سرخ 
سواران شوریده، برزین سرخ 
به شعر دلیری تصاویر سبز 
به دیوان مردی مضامین سرخ 
از این باغ زنگار زردی زدود 
وفاتان به آن عهد دیرین سرخ 
گذشتید چون از حصار خزان 
چه دیدید آن سوی پرچین سرخ 
پس از برگریزان و پرپر شدن 
مبارک شما را گل آذین سرخ 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه 
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون است به دل هامان
فریاد و فغان دارد، دردی کش میخانه
هر سوی نظر کردم هر کوی گذر کردم
خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه
افتاده سری سویی، گلگون شده گیسویی
دیگر نبود دستی، تا موی کند شانه
تا سر به بدن باشد، این جامه کفن باشد
فریاد اباذرها، ره بسته به بیگانه
لبخند سروری کو، سرمستی و شوری کو
هم کوزه نگون گشته، هم ریخته پیمانه
آتش شده در خرمن، وای من و وای من
از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
ای وای که یارانم، گل های بهارانم
رفتند از این خانه، رفتند غریبانه
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
شبی هم نفس با شهیدان شدم 
زداغ شهیدان، پریشان شدم
چنان نقش آشفته می زد قلم
که از زنده ماندن، پشیمان شدم
چرا زنده ام بی رفیقان چرا ؟
چرا من گرفتار هجران شدم
به یاد لب کرخه و هور و نی
به یاد شهیدان بستان شدم
به یاد بهار آوران نجیب
غزل ها نوشتم، غزل خوان شدم
خدایا دری را زحکمت گشای
که این باره بهتر مسلمان شدم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
آهسته از غبار گذشتند 
ياران بردبار گذشتند 
از مرزهاي روشن ديدار
روزي هزار بار گذشتند 
مثل نسيم بي‌خود و سرمشت
از سيم خاردار گذشتند
با يک بغل اشارت و لبخند
از مرز انتظار گذشتند
مثل ترنم شب يک رود
بر خواب کوهسار گذشتند 
بر صخره‌هاي ساحل خاموش
چون موج انفجار گذشتند
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
وخــتــي مـوتــي ديـمــه کـولـونه اينَم
بـخـالـي سـبـــزه گــيــلـونـــه ايِــنــم
پـــر کــشـــه مــي ديــــل، بـا تو هنهِ
حـظ کـونـم وخـتي تي را شونه ايـنـم
همه جور خوبي تو داني ولي حيف؟!
تـي مـره دوشـمـنـه مـي جـونـه اينم
تــو بـــهـاري، يـتـه نـه صـد تتـه بــهـار
چه بگوم وختي تي چشمـونـه ايـنـم
درد بــدارم مــويــه دنــيــا تــــه ايــنــم
خــو بــا بــونــم مــو مــي درمونه اينم
مَـه گــونـن هـر روز تو ايراکو شونـي؟
مـوگـونم ! شبنم مي يار جـونـه اينـم
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

مادر چه گریه می کنی امشب برای من
زنهار اشک غم مفشان در عزای من
من طایر بهشتی ام و راستی نبود
ویرانه ای چو عالم هستی سرای من
رفتم از این خراب و پریدم به اوج عشق
جایی که بود درخور بال همای من
بنگر چگونه پر به حریم خدا زدند
همسنگران همنفس خوشنوای من
من زنده ام شهید ره عشق مرده نیست
پیچید بگوش اهل حقیقت ندای من
زان شد نصیب فیض شهادت مرا که بود
عشق حسین (ع) همسفر کربلای من
من یک بسیجی ام که در آئین لشکری
فرمانده، عشق باشد و آمر خدای من
مادر مرا ببخش ولیکن روا نبود
انکار امر رهبر من، رهنمای من
جایی که پای دین و وطن بود در میان
مادر نبود بستر راحت سزای من
وقتی نشسته در بر سجاده ای مباش
غافل به پیشگاه خدا از دعای من
هر جا بدیده عاشق جانبازی آیدت
فرزند خود خطاب کن او را به جای من
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها