0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
برای حماسه آزادسازی خرمشهر
سرما گذشت و باغچه آخر شکوفه کرد
بندر به گل نشست و سراسر شکوفه کرد
گل داد کوه با همه‌ي صخره‌واري‌اش
وقتي که شانه‌هاي برادر شکوفه کرد
پيچيده بوي سيب به هفت آسمان عشق
وقتي که بال‌هاي کبوتر شکوفه کرد
اروند، باز زمزمه‌ي خاطرات توست
امسال هم به ياد تو بندر شکوفه کرد
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
کاشکي ما هم صفاي آب و باران داشتيم
جام دل سرشار از عطر بهاران داشتيم
تا دل از ظلمات بي‌دردي نميرد کاشکي
پرتوي از عشق را در جام چشمان داشتيم
تا سپهر ديدگان گل‌هاي اختر پرورد
کاش جان را شعله‌ور از داغ هجران داشتيم
دسته دسته لاله مي‌رويد ز خاک سرخ عشق
کاشکي ما هم به باغ لاله سامان داشتيم
سر خوش و سر مست مي‌خوانند بلبل‌هاي باغ
کاشکي ما نيز جايي بين آنان داشتيم
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
مردی که از صلابت توفان نشانه داشت 
با درد، هر زمان سخنی عاشقانه داشت
آن قلب بی قرار که مستانه می تپید
هر دم برای درک شهادت بهانه داشت
با هرچه قید و بند تعلق، غریب بود
در اوج قله های شرف، آشیانه داشت
دریاصفت در اوج خطرهای پیش رو
توفنده مثل موج، دلی بی کرانه داشت
او در میان آتش و خون بر زبان خویش
از فرط اشتیاق ز هجرت ترانه داشت
آری فضای تنگ زمین جای او نبود
گنجایش حماسه ی او، این زمانه داشت!؟
از رزمگاه مردی و ایمان، عروج کرد
مردی که مرگ را، عطشی عارفانه داشت
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
خوشا با عاشقان همخانه بودن
به گرد شمع جان پروانه بودن
به زیر تیغ حق گردن نهادن
شهید عشق آن جانانه بودن
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
دلِ مرا به ضريح شما گرده زده‌اند
به آن هميشگي روشنا گره زده‌اند
پس از شما که پرنده شديد در باران
به ميله‌ها، پر و بال مرا گرده زده‌اند
شما به آبي دريا رسيده‌ايد، اما
مرا به اين عطش مرگ‌زا گره زده‌اند
شبانه‌هاي مرا شانه‌هاي الفت نيست
و باز حنجره را بغض‌ها گره زده‌اند
تمام زمزمه‌ها، نان شد و غرورم را
به اين حقارت بي‌انتها گره زده‌اند
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
زمين آهسته مي‌گريد، زمان جز آه و شيون نيست
جنون مي‌رويد از صحرا، نشان از ياس و سوسن نيست
تمام لحظه‌ها گريه، سکوتِ کوچه‌ها غمگين
هوا دلگير و طوفاني، کسي در کوي و برزن نيست
صداي عابري، تنها شده فرياد اين دنيا
کجاييد اي شقايق‌ها، چراغ قريه روشن نيست
براي زخم‌هاي تو، در آن صحراي بي‌پايان
دلم فرياد مي‌خواهد، صداي غير شيون نيست
دوباره از تو مي‌گويم، شهيد، اي اسوه‌ي جاويد! 
بر آتش باد هر شعري، که با نامت مزيّن نيست
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
بـيـدل و خسـته در اين شهـرم و دلـداري نـيست
غـم دل بـا کـه تـوان گفــت که غـم‌خـواري نيست
شـب بـه بــالـيـن من خسته بـغـير از غم دوست
زآشــنــايــان کــهــن يــار و پــرســتــاري نيســت
يا رب اين شهر چه شهريست که صد يوسف دل
بــه کـلاغــي بــفــروشـنـد و خـريــداري نـيــست
فــکـر بـهــبــود خــود اي دل بــکـن از جــاي دگــر
کانــدريــن شــهـر طبـيــب دل بـيـمـاري نـيـسـت
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
کسی که همسفر این طلایه دار شود 
گل شکفته به دیوان روزگار شود
غرور و باور شب رفتنی ست، ای یاران
دمی که طلعت خورشید آشکار شود
ز ره رسید خبر، کای نشسته منتظران
گه آن گه است که شب کور شب، شکار شود
فضای حادثه ها خون ناب می طلبد
کجاست آن که در این راه سر به دار شود؟
اگر ز خون شهیدان پاره پیکرمان
کرانه تا به کران دشت لاله زار شود
حرامیان خطر را حصار می بندیم
چنان که باورشان محو احتضار شود
هلا که رونق گلشن اسیر بوی شماست
ز عطر باورتان یک جهان بهار شود
در این طلیعه ی میلاد صبح روحانی
خوشا کسی که غزل خوان چون تو یار شود
هزار منزل ره را به نیم گام رود
کسی که همسفر این طلایه دار شود
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
خوشم به بانگ موذن به آفتاب قسم
به شاخه های مناجات پای آب قسم
به خوشه های گل آذین آسمان کویر
به معجزات و کرامات آن جناب قسم
به نخل های سحر زاد یثرب و کوفه
به دردهای نهان جوش بوتراب قسم
به استغاثه ی آزادگان پا در ره
به لحظه های درخشان انتخاب قسم
به بامداد شکفتن به عصر بیداری
به شب، به راز، به تصویر ماهتاب قسم
به استقامت رزمندگان دریادل
به موج های خروشان پیچ و تاب قسم
که با طلایه خورشید، فتح نزدیک است
به خون پاک شهیدان انقلاب قسم
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
در عرصه های خوف و خطر پا گذاشتید 
رفتید و عشق را به تماشا گذاشتید 
همسنگران همسفرم از چه رو مرا 
با کوله بار خاطره تنها گذاشتید؟ 
در طی این طریق به سوی رها شدن 
رسم وفا نبود مرا جا گذاشتید 
با پیکر تپیده به خون، لحظه عروج 
سر را به روی دامن زهرا (س) گذاشتید 
از هرچه داشتید گذشتید با امید 
بر هرچه داشتید به دل، پا گذاشتید 
در اشتیاق شعله این شمع سوختید 
رفتید و عشق را به تماشا گذاشتید 
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
عاشقانه و خونین بال 
بر سجاده ی نور
سر می نهی
آنک
شکوه عروجی سبز
از مهر تا مهر
تماشایی ست
و تو
پا بر شانه ی ملائک
تا آسمان هفتم
تا جاودانگی
قد می کشی
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تقديم به همسران شهدا
خواهري دارم از بلور و نبات
مثل افسانه هاي رويايي
خواهري مثل يک خيال قشنگ
مثل آوازهاي دريايي
مثل لیلا عروس تنهايي است
خانه اش روي شانه‌ي باد است
گيسوانش به دست طوفان ها
در هياهوي عشق فرهاد است
روزي از عمق جاده هايي دور
صبح، وقتي که شب ترک برداشت
مردي ازآن سر زمان آمد
روي چشمان او قدم بگذاشت
مرد مثل ستاره اي پرنور
اندکي بر زمين تجلي کرد
روي سرماي خاک جان مي ريخت
مرگ فرهاد را تسلي کرد
با حضورش شکوفه مي خنديد
بلبل از فرط عاشقي خوشخوان
باد در گيسوان او پيچيد
ابر از اشتياق او گريان
خواهرم مانده از تلاطم ها
محو سيماي مرد بودايي
گرد حيرت نشست بر جانش
کاهني بود، آن اهورايي
از تبار شکوفه و دل بود
جانش از عطر شوق آکنده
کوله بارش پر از اميد سحر
رهسپارش به سوي آينده
مي گذشت از صراط دل هر روز
با غروري که نقش ايمان داشت
سرخوشانه گذشت صبحي زود
او که با روح عشق پيمان داشت
با نگاهي پر از سکوت و خروش
خواهرم فصل وصل را پيمود
مثل کوهي شکست اندامش
جانش از درد و داغ مي فرسود
مرد با يک تفنگ و ناني خشک
روي دوش جنون قدم بگذاشت
در بهاري ميان دشت جنوب
جسم خود را به ياد او می کاشت
خواهرم شد عروس تنهايي
خانه اش روي شانه ي باد است
گيسوانش به دست طوفان ها
او سيه پوش مرگ فرهاد است
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

چشمش پُر از سحر بود، وقتي نگاه مي‌کرد
از کينه بي‌خبر بود، وقتي نگاه مي‌کرد
دنيا به اين بزرگي در کوله‌پشتي‌اش داشت
در حرمت سفر بود وقتي نگاه مي‌کرد
از دشت ياس مي‌گفت، از تيغ و داس مي‌گفت
لبريز شور و شر بود وقتي نگاه مي‌کرد
هم دشت لاله مي‌کرد، هم کوه سبز مي‌شد
هم عشقِ شعله‌ور بود وقتي نگاه مي‌کرد
نارنجک‌ دلش را ضامن کشيده در مشت
آماده‌ي خطر بود وقتي نگاه مي‌کرد
يادش به خير، آن شب، در هاي هاي گريه
چشمش پر از سحر بود وقتي نگاه مي‌کرد
 
 
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
مادرم سجاده اش را باز کرد 
گفتگو را با خدا آغاز کرد
چادرش رنگ سپید برف بود
در سجودش صدهزاران حرف بود
نام زهرا را شنیدم بارها
کی خدا بابای زهرا کن رها
مادرم نام مرا از او گرفت
همزمان بابا به جبهه خو گرفت
رفت بابا جنگ با دشمن کند
دین و ناموس از عدو ایمن کند
مادرم هم جنگجوی جبهه، بود
فاطمه در این رهش یک اسوه بود
جبهه ی حفظ حجاب و سادگی
پیرو زهرا و آن ارزندگی 
عشق زهرا، عشق بابا، عشق جنگ
پختن نان امتحان یک تفنگ
روزها درس وقار و سادگی
از برای دختران در زندگی
شب شود قرآن پناه او شود
عشق مادر بهر زهرا رو شود
هر چه خواهد نام زهرا می برد
یاد من را سوی بابا می برد
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
عشق یعنی « همت » و یک دل خدا
توی سینه اشتیاق کربلا
عشق یعنی شوق پروازی بزرگ
در هجوم زخم های بی صدا
عشق یعنی قصة عباس و آب
در « طلاییه » غروب آفتاب
عشق یعنی چشم ها غرق سکوت
در درون سینه، اما انقلاب
عشق یعنی آسمان غرق خون
در شلمچه گریه گریه.... تا جنون
عشق یعنی در سکوت یک نگاه
نغمة انا الیه راجعون
عشق یعنی در فنا نابود شدن
در میان تشنگان ساقی شدن
عشق یعنی در ره دهلاویه
غرق اشک چشم، مشتاقی شدن
عشق یعنی حرمت یک استخوان
یادگار از قامت یک نوجوان
آنکه با خون شریفش رسم کرد
بر زمین، جغرافیای آسمان
 
 
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها