پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
تقديم به همسران شهدا
خواهري دارم از بلور و نبات
مثل افسانه هاي رويايي
خواهري مثل يک خيال قشنگ
مثل آوازهاي دريايي
مثل لیلا عروس تنهايي است
خانه اش روي شانهي باد است
گيسوانش به دست طوفان ها
در هياهوي عشق فرهاد است
روزي از عمق جاده هايي دور
صبح، وقتي که شب ترک برداشت
مردي ازآن سر زمان آمد
روي چشمان او قدم بگذاشت
مرد مثل ستاره اي پرنور
اندکي بر زمين تجلي کرد
روي سرماي خاک جان مي ريخت
مرگ فرهاد را تسلي کرد
با حضورش شکوفه مي خنديد
بلبل از فرط عاشقي خوشخوان
باد در گيسوان او پيچيد
ابر از اشتياق او گريان
خواهرم مانده از تلاطم ها
محو سيماي مرد بودايي
گرد حيرت نشست بر جانش
کاهني بود، آن اهورايي
از تبار شکوفه و دل بود
جانش از عطر شوق آکنده
کوله بارش پر از اميد سحر
رهسپارش به سوي آينده
مي گذشت از صراط دل هر روز
با غروري که نقش ايمان داشت
سرخوشانه گذشت صبحي زود
او که با روح عشق پيمان داشت
با نگاهي پر از سکوت و خروش
خواهرم فصل وصل را پيمود
مثل کوهي شکست اندامش
جانش از درد و داغ مي فرسود
مرد با يک تفنگ و ناني خشک
روي دوش جنون قدم بگذاشت
در بهاري ميان دشت جنوب
جسم خود را به ياد او می کاشت
خواهرم شد عروس تنهايي
خانه اش روي شانه ي باد است
گيسوانش به دست طوفان ها
او سيه پوش مرگ فرهاد است
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 3:27 PM
تشکرات از این پست