0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
اي ابرهاي معجزه توفان بياوريد
يک مشت خاطرات پريشان بياوريد
يک کاسه از طراوت آن دست‌هاي سبز
يا از گلوي تشنه‌ي باران بياوريد
اي بادهاي غمزده ديگر دلم گرفت
بويي ز خاک پاي شهيدان بياوريد
گفتيد با تمام وقاحت به آسمان
بر سفره‌هاي خالي ما نان بياوريد
با آن همه ستاره‌ي روشن کسي نگفت
من سيب سرخ دارم و ايمان بياوريد
اي کوچه‌هاي سنگي بن‌بست حاليا
چرخي زنيد و رو به سمت خيابان بياوريد
من مي‌روم به سمت صميمانه حيات
آيينه شمعداني و قرآن بياوريد
پس با تمام حنجره‌ام جار مي‌زنم
ايمان به انتهاي زمستان بياوريد
 
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
اي برتر از نهايت انديشه گامتـــــــــــان
خورشيد عقل، سايه‌نشين زير بامتــان
ما لايق سلام شما عاشــــــقان نه‌ايـم
باد از سوي عرش ملايک سلامــــــتـان
اي پيروان مکتب جانبازي و شــــــــرف
پاييز باد تا به صـــف حشر نامــتــــــــان
در مکتب ارادت و درس وفا و عشــــــق
تجديد کربلاي حسيـــــــني قـــــيامـتان
اي عارفان که مرگ بـــه بازي گرفته‌ايـد
داديد با عمل به جــــهاني پيامــــــــتـان
اي ساجدان درگه عجز خدا به شـــــب
مات است چشم روز به خشم مدامتان
شد مشتري دکه‌ي کالايتـــــــــــان خدا
شايان اين مقام تـــــــن لاله فامتـــــــان
هر قطره خونتان به سپاهي بدل شــود
تاريخ، شاهد است به ثبت مرامتــــــــان
دردي کشان ميـــــکده از ساقي بـــــــلا
پر شد ز باده ي شرف عشـــق، جامتان
در قاف قرب و حيرت لاهـــــوت ذوالجلال
شيرين بود به وصلت سيمــــــرغ کامتان
شد مطلع عروج شما نام قدس دوســت
جان‌ها فداي جلوه‌ي حســــــن ختامتان
دارد غــــــــــــزل اميد ز درگاه کبـــــــــريا
افکند زير گام شمــــــــــا خــصم خامتان
تا در کنار مهدي (عج) و بنياد عــــدل کل
سرسبز باد شاخـــــــه‌ي نام امامتــــــان 
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 

تو را عشق تنها پسنديده بود
همان شب که آيينه باريده بود
کبوتر ز خواب قفس مي‌گريخت
که پرواز را خواب فهميده بود
تو از شهر خورشيد مي‌آمدي
در اين سايه‌ها تيغ روييده بود
زمينگير خون شهيدان شديم
خداي تو ما را نبخشيده بود
شهادت چرا قسمت ما نشد
مگرسفره‌ي عشق برچيده بود؟
در اين کوچه ماييم و صد شرحه درد
و رد پرستو که کوچيده بود

 

 
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 

 

 
زمن مپرس که ای از کدام آیینی ؟ 
رکاب خونی اسب مرا نمی بینی ؟
علم به دوش گروهان سوگوارانم
من از قبیله ی خونین سربدارانم
از آن قبیله که کس بی قمه نمی خوابد
به نفع گرگ، شبان رمه نمی خوابد
از آن قبیله که طفلان خطر لقب دارند
قبیله ای که عموما پدر لقب دارند

 

جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

باغ عموطاهر
نام شاعر: هادی پارت       

من از گریه های شبانه 
از این بی قراری برگ و باد
و از دلتنگی خزر می آیم
مرا به ضیافت خورشید
مهمان کن
که من
تمام جنوب را بوسیده ام
و دست و پایم را
را در سایه نخل های سر بریده ی عمو طاهر
به یادگار گذارده ام
اکنون
دوره گردی تنهایم
که بر سر برزن ها به رایگان
ایثار می فروشم
حالا هر گاه به آسمان می نگرم
به جستجوی آن ستاره ام
که شبی به زمین آید
و به سلام گرم من پاسخ نگفت
حالا پس از سال ها هر گاه
نام هر شهیدی به گوش می رسد
از حسادتم بغضم می گیرد
نمی دانم در کجای راه اشتباه دیده ام
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

خوش باد که از بهار بهتر باشيم
سر سبزتر از سرو و صنوبر باشيم
آن روز مباد تا در اين باغ وجود
شرمنده‌ي لاله‌هاي پرپر باشيم
 
 
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
زمن که بر جگرم مانده داغ ای باران! 
چقدر رفته نداری سراغ، ای باران! 
چقدر لاله به تشییع تیغ روئیده است
بخوان به نام شهیدان باغ، ای باران! 
مسافران مسیر بلوغ آینه ها
نیامدند به فصل فراغ ای باران
به ذهن پنجره سوسو نمی زند حتی
خیال مزرعه ای بی کلاغ، ای باران! 
به داد من برس امشب که سخت محتاجم
به یک دریچه، به یک چلچراغ ای باران! 
زمن که پر نکشیدم تو هیچ می دانی
چقدر رفته نداری سراغ ای باران؟
 
 
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:05 PM
تشکرات از این پست
sadra122
sadra122
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 505
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

و ناگهان خبری دردناک آوردند 
ز ردّ پای تو یک مشت خاک آوردند 
هنوز باورم این بود: بازمیگردی 
برای باورم اما پلاک آوردند! 
به اشک و آه قسم، میهمان خورشیدی 
که از تو خاطرهای تابناک آوردند 
برای کوچه بیاسم و بی نشانی ما 
به احترام تو، یک اسم پاک آوردند 
صدای زنگ در آمد و باز میدانم 
ز ردّ پای تو یک مشت خاک آوردند
( ابراهیم ابوالحسنی)
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
sadra122
sadra122
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 505
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

اینجا مزار اوست، این انگشتر باباست 
مادر! بیا نزدیک اینجا سنگر باباست 

این استخوانها، این پلاک نقرهای، این مهر 
این صفحههای نیمهسوز دختر باباست 
این عکس کوچک عکس آن روزی است که مادر 
لب میگزید، این عکس عکس آخر باباست 
یادت میآید هرچه گم میشد تو میگفتی 
من شک ندارم کار کارِ دختر باباست؟ 
گم کرده مادر شانزده سال است چیزی را 
این بار امّا گم شدن زیر سر باباست 
روی زمین آهسته پا بگذار باد غرب! 
این خاک مهران نیست این خاکستر باباست 
دارد عروسی میکند زهرا، نمیآیی؟ 
مادر نگاهش خیره بر انگشتر باباست
( پانتهآ صفایی بروجنی)
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
sadra122
sadra122
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 505
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

گنجشک ناز و زیبا - که میپری اون بالا 


بال و پرت به رنگ خاک - دلت مهربون و پاک 


به من بگو - وقتی که پر کشیدی - بابام رو تو ندیدی؟ 


دیدمش از اینجا رف - اون بالا بالاها رف - پیش ستاره ها رف - یواش و بی صدا رف. 


 

ستاره آی ستاره - پولک ابر پاره 


خاموشی یا می تابی ؟ بیداری یا که خوابی ؟ 


به من بگو - وقتی که خواب نبودی - بابام رو تو ندیدی؟ 


دیدمش از اینجا رف - اون بالا بالاها رف - از اون طرف ، از اون راه - رفته به خونه ی ماه 

ماه سفید تنها - که هستی پشت ابرا 


نقره نشون کهکشون - چراغ سقف آسمون 


به من بگو ، وقتی که نور پاشیدی - بابام رو تو ندیدی؟ 


همینجا پیش من بود - نموند و رفت خیلی زود 


اون بالا بالاها رفت - بابات پیش خدا رفت 

خدا که مهربونه - پیش بابام میمونه - گریه نمی کنم من - که شاد نباشه دشمن 

 
جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:16 PM
تشکرات از این پست
sadra122
sadra122
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 505
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

ناگهان چله كشيدند دليران 
سينه خصم دريدند دليران 
در تب حادثه راندند سواران 
شعر اين قافله خواندند سواران 
شعر اين قافله رزم است برادر 
عزم اين قافله جزم است برادر 
خون بجوشيد، چه خون؟ خون حسيني 
چاوش قافله عشق، خميني 
لاله عشق دميده است زسنگر 
خبر آورده زمعراج برادر 
جان گرفته است به آواي دليران 
واژه سرخ پر آوازه ايمان 
تيغمان در تن خصم است برادر 
خاكمان مدفن خصم است برادر 
پيشگامان كفن‌پوش رهايي 
پركشيدند به آغوش رهايي 
صبحگاه است زشب، رنگ پريده 
دشنه نور دل شام دريده 
بوسه‌? باد به رخساره رايت 
مي‌كند از تپش عشق حكايت 
قامت رايت افراشته را بين 
شوكت بزم بپاداشته را بين 
سر و دل را زخزان باك نباشد 
مرگمان باد، گر اين خاك نباشد 
* پرويز بيگي حبيب‌آبادي 

جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:17 PM
تشکرات از این پست
sadra122
sadra122
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 505
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

باز باران با ترانه

میخورد بر بام خانه

یادم آمد کربلا را

دشت پر شور و بـلا را

گردش یک ظهر غمگین

گرم و خونین

لرزش طفلان نالان

زیر تیغ و نیزه ها را

با صدای گریه های کودکانه

و ندرین صحرای سوزان

میدود طفلی سه ساله

پر زناله ، دلشکسته ، پای خسته

باز باران قطره قطره

می چکد از چوب محمل

آخ باران 

کی بباری 

بر تن عطشان باران

تر کنند از آن گلو را

آخ باران ... آخ باران 

 

 

جمعه 3 اردیبهشت 1395  4:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بال باید گشاد

بال باید گشاد
نام شاعر: سیدابوالقاسم حسینی       

یاد باد آن که شادمان، گفت «باد آن چه باد» و رفت 
ابر را زیر پر گرفت، باد را خنده داد و رفت 
دست در دست رود داد، نرم، افتاده، سر به زیر 
پای تا بحر در کشید، موج شد، ایستاد و رفت 
شاد آن کس که سیل وار، رفت در کام صخره ها 
پیچ در پیچ و پرشکن، زلف را تاب داد و رفت 
زار، آن کو چو مرغکی، خرد، اندر حریم باد 
دیر اندیشه داشت ماند، زود اما فتاد و رفت 
بار گفتم کجا نهم، گفت باید کشی به دوش 
یار گفتم چه می شود، گفت باید نهاد و رفت 
تیغ گر روید از زمین، پاکبازان به سر روند 
تیر گر بارد از هوا، بال باید گشاد و رفت
 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بال پرواز

بال پرواز
نام شاعر: محمود تاری (یاسر)       

ای نسیم بی کرانه ای شهید آسمانی 
عطر سبز بودنت را روی گل ها می نشانی
می فشارد بغض سنگین بی حضورت حنجرم را 
مانده ام تنهای تنها با دلم کن هم زبانی
ای مسیح سرخ پوشم شعله دارم گر خموشم
زنده گردان این دلم را، تو شهیدی، می توانی
در حریم خود نشان ها از قد و روی تو دارند
سروهای سبز قامت، یاس های ارغوانی
ای پرستوی مهاجر این تویی کز هر کرانه
عشق را از اوج هستی روی دستم می تکانی
بال پرواز تو خونین، صبح چشمان تو گلگون
از کجا می تابی ای گل در کدامین آشیانی
کاش می بردی دلم را تا بهشت جاودانت
ای مزارت در حصار لاله های مهربانی
 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

با باد صبا

با باد صبا
نام شاعر: رحمت ملایی جفرودی       

بیا باد صبا کن گذر زسنگر من
سلام من برسان در وطن به مادر من
بگو به مادر زار من ای مادر جان
رفتم زکوی تو ای مهربان مادر من
زین پس مرا نتوانی ببینی ای مادر
شیرت حلال کن مرا مادر دلاور من
دیدار ما به قیامت فتاد مادر جان
رفتم به عالم دیگر سرای دیگر من
تو پس از این مکن آرزوی دیدن من
ای بینوا مادر زار و حزین و مضطر من
بخورد ترکش خمپاره پیکر پاکم
فتاده نعش جوانان در برابر من
بجای آغوش گرم تو مهربان مادر
بخاک گرم خوزستان نهاده ام سر من
باد صبا پدرم را سلام کن برگو
کنار من تو هستی نه برادر من
هزار گفتگو دارم بدل من ای بابا
کسی کجاست بگویم وداع آخر من
باد صبا برسان تو سلام من به وطن
بر زینب زمانه بیچاره خواهر من
به خواهرم بگو خواهر به خون غلطانم
که پاره پاره شده پیکر مطهر من
باد صبا بگو به عروس جوان من
بر تن سیه پوش ای ناامید همسر من
ملائی زین کلامت آتش مزن تو ما را
افزون مکن تو درد دل مکدر من
 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها