0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تا ببینم جمال خدا را 
هدیه کردم بر او دست و پا را
دست و پا دادم اما گرفتم 
بال معراجی کبریا را 
گرچه بی دستم اما من از دل
اعتصامم به حبل المتین است
پای رفتن ندارم ولیکن
منزلم کوی عین الیقین است
دست و پایم اگر ارزشی یافت
این بها را به من آسمان داد
تا پذیرفت این هدیه ام را
عشق را، عاشقی را نشان داد
تا که او حاکم عرش و فرش است
در رهش جان و سر دادن از ماست
سرکه در راه جانان نباشد
در فرا دوش ما بار بی جاست
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
در ستيز اراده و آهن
خيش، شور آب خشم مي‌نوشد
دشت در دشت، ساقه مي‌رويد
باغ در باغ، لاله مي‌جوشد
با کفِ پينه بسته‌ي دهقان
دانه در خاک نطفه مي‌بندد
بوم، از بام باغ مي‌کوچد
بيد، بر مرگ باد مي‌خندد
مادر، اين سوي جبهه‌هاي نبرد
چشم در کار عشق مي‌سوزد
بر لبانش دعاي پيروزي‌است
شال فرداي فتح مي‌دوزد
سرخ فرياد کاوه‌هاي زمان
گل سرود فتوح فرداهاست
خون ضحاک کينه مي‌ريزند
مرگ در چشم اهرمن پيداست
دست در دست و شانه با شانه
کوه آهن به رزم با بيداد
در حضور سپيده مي‌خوانيم
همصدا، خون چکامه‌ي فرياد
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

الهی به آنان که پرپر شدند 
پر از زخم های مکرر شدند
به آنان که امروز فردایی اند
به آنان که فردا تماشایی اند
به آنان که چون پرده بالا زدند
قدم در حریم تماشا زدند
به آنان که کارون خروش آمدند
چنان خون کارون به جوش آمدند
به آنان که رفتند تا ما شوند
و آیینه داران فردا شوند
به آنان که زخمی ترین بوده اند
شهیدان میدان مین بوده اند
به آنان که بالی رها داشتند
گذرنامه ی کربلا داشتند
همانان که از مهر فرزند خویش
بریدند یکباره پیوند خویش
همانان که دلداده ی او شدند
کبوتر کبوتر پرستو شدند
پرستو پرستو فراز آمدند
و بی سر، سرافراز باز آمدند
که این خطه خاک سرافرازی است
همه «همت» و شور جانبازی است
شب عاشقی را رقم می زدند
همانان که بر مین قدم می زدند
از آنان که تنها پلاکی به جاست
کمی استخوان مشت خاکی به جاست

 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
می زنم نی با نوایی سوخته 
در میان نخل هایی سوخته
نخل هایی بی سر و گردن فراز
قصه گوی ماجرایی سوخته
ردپای قهرمانان روی خاک
مانده اما ... ردپایی سوخته
هر طرف تا ساحلی آورده است
کشتی ای را ناخدایی سوخته
هر طرف بر سینه دیوارها
عکسهای آشنایی سوخته
می روم یک گوشه خلوت می کنم
خلوتی در انزوایی سوخته
آتشی در سینه ام افتاده است
می سرایم با صدایی سوخته 
«سرزمین نور، راهی تا خداست
جاده ای با ابتدایی سوخته».
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
مي‌دانم اي پاهاي من چابک سواريد
مي‌دانم اين ساعات آخر بي‌قراريد
تيز و سبکبال و رها همگام طوفان
چون صاعقه تا شهر آتش رهسپاريد
اي استخوان‌ها اي قفس! اي سينه‌ي تنگ! 
آه اي نفس‌هايي که اين‌جا در حصاريد! 
سخت است اين بار گران را بردن اما
هرگز مباد اين خسته را تنها گذاريد
آه اي برادرهاي من! همسنگرانم
اي آشناياني که اينک سوگواريد
از چيست اين وحشت، هراس مبهم کوچ
اي چشم‌هاي من چرا دلشوره داريد؟!
ديگر نخواهم کرد خسته جانتان را
دانم که عمري در تکاپوي فراريد
اين رقص، اين بازي، جنون، اين مرگ زيبا
با من شما هم لحظه‌ها را مي‌شماريد
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
براي عشق از دنيا گذر کرد
به دنيا چون پر کاهي نظر کرد
دل بي‌دست و پاي من نفهميد 
که عاشق آمد و عاشق سفر کرد
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

رفیق خسته ی من! از سفر چه می دانی؟ 
تو از تلاقی درد و خطر چه می دانی؟
چقدر فاصله داری ز هرم آتش و دود
و از تبانی تیغ و سپر چه می دانی؟
چقدر کوچک و دوری ز عمق رنج کویر
زخشکسالی چشمان تر چه می دانی؟
بخوان دوباره حدیثی ز بی قراری چشم
نشان چشمه ی دل را اگر چه می دانی! 
سکوت حنجره هامان خیانتی ست به عشق
سکوت پنجره ها را تو در چه می دانی؟
شکسته بال پریدن حکایتی ست غریب
ز اوج گیری بی بال و پر چه می دانی؟
بیا دوباره بخوانیم این ترانه ی عزم
که از حلاوت صبح ظفر چه می دانی؟
هنوز اول راهیم و مقصدی دشوار
رفیق خسته ی من! از سفر چه می دانی؟
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
سلام ای شاهدان خفته در خاک
بلاجویان عاشق پیشة پاک
ظفرمندان دشت عرصدی عشق
حسینی مسلکان سینه صد چاک
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
چه می گویی بهار آمد
بهاری نیست
اگر بوی بهشتی 
در فضای دشت های لاله
پیچیده است
و یا عطر خوشی دارد
نسیم صبحدم اینجا
شمیم غنچه های گشته پرپر
از هجوم باد پائیز است
که از گلزار خونین شهر
می آید
چه می گویی؟
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
سرت نازم
کنون
فصل گل افشانی و شادی
نیست
هنگام
سرافشانی است
بیا تا سر برافشانیم و خون
در ساغر اندازیم
چراغ داد
افروزیم
و طرحی نو در اندازیم
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
به برق شب شکن خنده سپيد سلام
به آنکه گرگ شب از هيبتش رميده سلام
به آنکه گيسوي ژوليده‌ي عجوزه‌ي شـــب
به يک اشاره ابرو و زبن بريده ســـــــــــلام
به آنکه از چم و خم هاي ظلمت ترديـــــــد
به اوج قله‌ي سبز يقين رسيده ســــــــلام
به سرو رسته زخون گلوي آلالــــــــــــــــــه
به روح پاک شهيدان سر بريده ســــــــلام
به آفتاب نژادي که همچنان پـــــــــــــــولاد
درون کوره‌ي نهضت شد آبديده ســـــــلام
به پايمردي دريادلان خطه خــــــــــــــــــون
به سروهاي سرافراز برگزيده ســـــــــــلام
به عارفي که ز جبريل عشق در ســـــنگر
به گوش هوش، پيام احد شنيده ســـلام
به شمع جمع و به پروانه و به لطف بــهار
به باغبان و به باغ خزان رسيده ســـــلام
به رهبري که به دوران به غير حضرت دوست
به هرچه ضربدر سرخ «لا» کشيده سلام
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
به حلبچه ی شهید
پرنده گفت: 
برخیز و شادی کن! 
برخاستم
اما ... 
پرنده سنگ شد
دستانم سنگ شدند
جهان سنگ شد
در جهان سنگی
غبارِ خردل
روی اشیاء نشست
و نگاه جاندارم
تنها زنده ی شهر شد
از رُستنی ها
چوبه ی دار
از نوشیدنی ها
شوکران
و از پوشیدنی ها
آتش... 
این ها تمام آن چیزی هستند
که من از حلبچه به یاد می آورم
شهر مردگان بی کفن
که در ردای آتش
خویش را پوشانده اند
از زاخو تا حلبچه
ترانه های سوخته
بی کفن ماندند
سایه به سایه
آفتاب را تشییع کردیم
و مادران
به گریه های خویش
به ناچار تفنگ ها را به نام خواندند
بهار در تهنیت بادها
قدم برمی داشت
پای چپ کودکی را
در خرابه ای یافتم
رو به سازمان ملل گفتم: 
ما نیز مردمی هستیم؟
دستی به شانه ام خورد
پرسشم در خیال
پرسان شد. 
به جای اشک
از دیده ام
قطره قطره
خون هزار فاخته ی خاموش
به زیر می لغزد
کاش فراموشی
درِ خاطراتم را می نواخت 
چشم می بندم
ارواح
در پشت پلک هایم
قدم می زنند
چشم می گشایم
جهان به هیأت تندیسی
فرو می ریزد
سکوت
تنها آوای با خود گریستن است
مردگان در افریقا سخن نگفتند
و کشتی کشتی گندم
به دریا ریخته شد
مردگان در فلسطین سخن نگفتند
و دنیا دنیا آزادی
به دریا ریخته شد. 
مردگان در حلبچه سخن نگفتند
و کهکشان کهکشان خردل
به دریای چشم هاشان ریخته شد... 
کاش می شد گریه را بر کاغذ نوشت
کاش ... 
و ... ما ماندیم
غارت شده
به یغما رفته
سوزانده شده
ما ماندیم
با برگ های ریخته
زمستان سپری شده
به بار نشستیم دوباره
و به بار نشست دوباره
حلبچه
سبز
رویایی
خاطره انگیز
همانند درختی
که زمستان را پشت سر می نهد
همانند یک درخت...
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
سنگ با خواب اقاقی های گلدانم چه کرد؟ 
بادِ بازیگوش با خاک شهیدانم چه کرد
ذوالفقارِ خفته در زنگار غیبت سر برآر!
سینه را بگشا ببین اندوه با جانم چه کرد
خشک شد خونی که بر تیغ شهامت داشتم
غفلت تردید با شمشیر عریانم چه کرد
باد، باقی مانده ی نامِ مرا با خویش برد 
مستی امروز با دیروز ایمانم چه کرد؟
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
به یاد عشق های آسمانی 
به یاد لحظه های بی نشانی 
دلم را نازنین! سنگر به سنگر 
به شوق ردپایی می کشانی
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
در سوگ شهيد صياد شيرازی
سرگشته چو باد کو به کويم
تا لاله خويش را ببويم
در سينه‌ي خود نهفته دارم
دردي ز خزان آرزويم
اين شيهه‌ي تند باد مرگ است
پيچيده در امتداد کويم
در سوگ تو اي فرشته‌ي عشق 
جاري شده اشک غم به رويم
اي بغض کهن مرا رها کن
خشکيده ترانه در گلويم
از بخت بد لب عطشناک
بشکسته طراوت سبويم
ساقي ندهد مگر پس از مرگ
با گريه‌ي تاک شستشويم
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
دیدی ز جور چرخ چه بر حال ما گذشت
بشنو حکایتی که بگویم چه ها گذشت
دشمن به خاک میهنِ ما پای تا گذاشت
از کُشته پشته ساخت به هر جای تا گذشت
گاهی به غرب حمله شد و گاه در جنوب
بس غصه ها که در دل از این قصه ها گذشت
نشنیده ای ز ترکش خمپاره های خصم
در جبهه ها چه ها به جوانان ما گذشت
غلتید بس شهید به خون خفته روی خاک
گویی به جبهه فاجعه کربلا گذشت
از پا فتاد نخل برومندِ قامتی
زان تیر سهمگین ز شستِ قضا گذشت
یعقوب وار دیده به درمانده بُد پدر
یعقوبی درآمد و گفتا: « رضا » گذشت
« شیرنگی » آن جوان برومند پاکباز
در خون خود تپید وزدارِ فنا گذشت
جان عزیز بر سرِ ایمان خود نهاد
آری شهید راه وطن گشت تا گذشت
مادر در انتظار پسر بود روز و شب
غافل که نور دیده ی او زین سرا گذشت
اقوام از این مصیبت عظمی گریستند
احباب را چه بر سر از این ماجرا گذشت
چون لاله داغ بر دلِ ما ماند تا ابد
از ماتمی که در غم مرگت به ما گذشت
در ماتم تو جمله سیه پوش گشته ایم
امسال عید ما همه اندر عزا گذشت
آزارِ ما به کس نرسیده است در جهان
بر ما ستم ز چرخ ندانم چرا گذشت
فتح المبین گذشت و ظفر گذشت آشکار
اما به خون بهای جوانان ما گذشت
تو در جوارِ رحمت حق آرمیده ای
آگه نِه ای چه بر سر ما زان بلا گذشت
بعد از تو با اراده و عزم دلاوران
سرکوب گشت دشمن و از ادّعا گذشت
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها