0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
استاده و سبز و سروقامت بودي
صد صخره، شکوه و استقامت بودي
روزي که به پابوس خطر مي‌رفتي
تصوير بلندي از شهادمت بودي
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
بعد از تو 
بی تو - چه می ماند؟!
بعد از تو
رد پای تو خواهد ماند
ای با غرور قافله خود کرده 
از خون سرخ خویش وضو کرده !
بعد از تو
سال های سترون را
در قاب آینه
می بینم
هر ساعتم مساوی یک سال است
بعد از تو
میوه های زمین کال است !
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
خوش‌الحانان قفس را باز کردند
به قاف قرب حق پرواز کردنـــــد
سبکبالان شب‌سير مهــــــاجر
بهاري تازه را آغــــــــــــاز کردند
در دل را ز خلوتخانــــــــــه‌ي راز
به سوي بي‌نهايت بـــــاز کردند
فراز قله‌ي ايثـــــــــار را فتــــــح
مقام صدق را احــــراز کردنـــــد
چو جام معرفت را سر کشيدند
به غمزه کشف رمز و راز کردنـد
گرفته جام دل از عمر و خــود را
رها از قيد حـــــرص و آز کردند
کجا رفتند يارب ســـــــــربداران
که سرِّ عشــــــق را ابراز کردند
وصال ارزاني آنـــــــــان که ما را
به درد هجر خود دمســاز کردند
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

سبک تازان چه زیبا پر کشیدند
ز سد نفس، جانان خوش پریدند
دلی عاشق، صفایی هم چو شبنم
به راه یار، سختی ها خریدند
ز مهر دوست، خوبان در جدایی
گهی تلخی گهی محنت چشیدند
فراق ساقی میخانه عشق
چنان دیدند که دست از جان کشیدند
به می سجاده پر خون کرده بودند
بهشت و وعده های خوب معشوق
چنان دیدند که از دنیا رهیدند
به بوی حق چنان سرمست بودند
که چون گل جامه را بر تن دریدند
صدای عشق آن یار دلارام
ز قهر دهر با جان ها شنیدند
دم معشوق بسیار مستشان کرد
که گویی روح در قالب ندیدند
چنان تسلیم عشق یار گشتند
که از نفس و هواهایش رمیدند
به دیدار آن چنان شاداب بودند
که گفتی قطره ها از گل چکیدند
به گاه رزم با خصم ستم کیش
به کردار هم چو شیران رشیدند
سرانجام وعده دیدار شد یار
چرا که سربداران شهیدند
بود عشق حبیب در جان عاشق
که بی جانان به منزل کی رسیدند
هوای یار خواهی ترک خود کن
که می خواران می حق برگزیدند
رفیقا یاری مستان حق کن
که آنان جرعه ای خوش سر کشیدند

 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
یک ناگهان ستاره تباری که دود شد 
در گیرودار ثانیه ها و درختها
افتاد زیر دست زمستان کبود شد
می شد به سمت بارش باران عمود شد
آهنگ سر بداری او، سال های سال
یک ناگهان ملایمت تند ناگریز
پیچید در گلوی درختان، سرود شد
آیینه ی غبار شده وانمود شد
یک چشم از ترنم آن چشم های سرخ
بغضی که از تبار غزل های من نبود
شب های بی قراری زاینده رود شد
پیچید در گلوی درختان سرود شد
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
امشب بتازان مرکب آماده‌ات را
تنها دل با زخم خنجر داده‌ات را
عيبي ندارد اهل خارستان نفهمند
درد قلندرهاي دريازاده‌ات را
در خلسه‌گاه سجده‌ايت با ياد عباس
آماده کن خونين ترين سجاده‌ات را
بر هودجي از نور مي‌ديدم که بردند
آن نيمه‌ي از خويش دور افتاده‌ات را
بايد به ديباهاي مينويي بپيچند
خاکستر سبز دل آزاده‌ات را
امشب بتازان مرکب آماده‌ات را
تنها دل با زخم خنجر داده‌ات را
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
يک ستاره
دو ستاره
تا چند ستاره بشمارم برمي‌گردي؟
مسافر من!
يادم نرفته است
تمام پنجره‌ها را باز گذاشته‌ام
پشت اين پنجره
شب دارد مي‌لرزد
اما تو يادت باشد
ستاره‌هاي آسمان که تمام شد
بايد بيايي
يک ستاره
دو ستاره...
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
با دستانی پر از رکوع 
و قلبی که به سجده افتاد
و عشق
که تنهاترین یادگار روزهای شکفتن بود
رفتید
نخل های سبز !
سرخ ترین هبوط برابرتان بود
و ما از پشت پنجره های شما
دمیدن خورشید را نگریستیم
و نگاه پژمرده ی خیالهای بی پرواز
با رهایی لحظه های شما
تا بیکرانه اوج گرفت
با شبیخونتان 
بر تن بکر خاک
ورطه ی عطر بر گل
گسترده تر گشت
روزنه ای رو به اوج
ابتدای سفرتان بود
و سقف آسمان
با خیسی چشمانتان
در سحرگاهان سنگر
فرو افتاد
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
من آن سرباز جانباز حسینم
سرافرازم که سرباز حسینم
من آن قربانــــــی راه خــــدایم
شهیدی از دیـــــار کربــــلایـــم
وضو بگرفته ام از خون به سنگر
ســرودم نغـــــــمه الله اکبــــر
بیادمادر مکن افغان و شیون
مبادا شاد گردد دشمن من
شهیدم من شهید راه دینم
که در عالم شهادت آفرینم
شهادت این چنینم داد عزت
نرفتم زیر بار ننگ و ذلــــــت
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تو درون آینه در آسمان شناوری
تو در دلم، تو در غزل، تو در جهان شناوری
در ابتدای آسمان طلوع می کنی هنوز
تو در زمان، و در صدای عاشقان شناوری
حدیث رفتن تو را شبی مرور کرده ام
به سطر سطر و واژه های داستان شناوری
کدام روزنه تو را به آسمان رسانده است؟
که لابه لای بال های قدسیان شناوری ؟
کدام خانه پروریده قامت بلند تو؟
که سرو سان به انتهای آسمان شناوری ؟
کدام جاده راه سرخ عشق را بهانه شد؟
که در دیار سبز وادی جنان شناوری؟
در آستانه ی خزان به تپه ها شکفته ای
شقایق همیشه ای، به بوستان شناوری
کتاب کوچ را تو خود ورق زدی پرنده وار
شبیه باد در پر پرندگان شناوری
تو آمدی چو قاصدک که میهمان من شوی
خوش آمدی به شعر من، چه جاودان شناوری
تو آمدی و یک سفر کبوتر از خدا رسید
هنوز مثل خاطره ها به یادمان شناوری
گره می خورد دلم به دامن دلت شهید
در این شبم، تو در قلم، چکان چکان شناوری
در این شبم، به خاطرات، هزار واژه می چکد
یقین تو در فضای سبز این مکان شناوری
تو در تمام کوچه ها به رهگذر می وزی
و در هوای آشنای شهرمان شناوری
هنوز جبهه می وزد، زگنبد و مزار تو
به یاد پیر و کودک و زن و جوان شناوری
پر از بهار دیدمت و در نگاه دخترت
چه ساده و چه آشنا، چه مهربان شناوری
به زنگ بال های تو، ترانه ها سروده ام
تو در خیال خوب پاک شاعران شناوری
تو در خدای مهربان خلاصه گشته ای و من
خیال کرده ام که تو در آسمان شناوری
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
از کدام سو آمده بودی 
که این چنین
هوای رفتنت بود ؟!
در گذر فصل های درد این تو نبودی که به انتها رسیدی
این زخم ها و تاول ها بودند
که در برابر استقامت تو
به آخر رسیدند !
من بر آن درد سجده می برم 
که لحظه ای تو را رها نکرد !
حالا با ما بگو
کدام بغض
آری، کدام بغض می تواند
سنگینی فراق را
از سینه کوچ دهد
وقتی تو نیستی
کدام زخم
کدام تاول
درد را به یادمان خواهد آورد ؟!
آن روز در کنار تابوت تو
تازه فهمیدم
که فاصله ما با تاول ها
چه طولانی است ؟
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
گفتند و سرودند و نوشتند و گذشتند
اين شعرترين شعر خدا را ننوشتند
دردا و دريغا که قلم‌ها و زبان‌ها
نجواي شب و سوز دعا را ننوشتند
از خلوت آغوش شبانگاه نوشتند
آغوش وداع شهدا را ننوشتند
گفتند و نوشتند زمستان و خزان را 
سرسبزترين فصل شما را ننوشتند
گفتند فراتي شده از هرمژه جاري
حتي نمي از اشک صفا را ننوشتند
خون گريه کن اي دوست از اين نکته که آن‌ها 
آميزه‌ي لبخند و بکا را ننوشتند
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
پيش از اينها چو غزل ساده و روشن بوديم
سخت و برنده و محکم‌تر از آهن بوديم
قلبمان آينه، نه، پاک‌تر از آينه بود
آن زمان‌ها که يهودا، نه، برهمن بوديم
روزهايي که عطش باعث سرمستي بود
غرق در خون شده و بي‌خبر از تن بوديم
شعرمان آتش و خون بود و به ميدان نبرد
پسران خلف مادر ميهن بوديم
روزهايي که ريا در دلمان راه نداشت
مرد اخلاص و صفا، فارغ از من بوديم
دست بر قبضه‌ي شمشير اگر مي‌برديم
باعث وحشت و رسوايي دشمن بوديم
آن زمان‌ها که چو منصور خدا مي‌ديدم
لايق دار سر دوش کشيدن بوديم
ليک افسوس که از ياد خدا وامانديم
و سپس مدعي خوب پريدن بوديم
اگر امروز در انديشه آبي شدنيم
آن زمان‌ها به خدا لايق بودن بوديم
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
مردی از نسل سرهای زخمی 
بازگشته است با پای زخمی
یک بغل بغض در سینه دارد
گر نمی نالد از نای زخمی
روی جلد کتاب دعایش
پر شده است از غزل های زخمی
اضطراب سکوتت مرا کشت
آه ای مرد تنهای زخمی
مانده آیا پس ازسال ها سال
روی اندام تو جای زخمی
چفیه را باز کردم ببینم
دیدم آری تو دریای زخمی
کاش مثل تو می شد سفر کرد
تا فراسوی دنیای زخمی
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
رفته بودم سفری سمت دیار شهدا 
که طوافی بکنم گرد مزار شهدا
به امیدی که دل خسته هوایی بخورد
متبرک شود از گرد و غبار شهدا
هرچه زد خنجر احساس به سرچشمه ی چشم
شرمگینم که نشد اشک، نثار شهدا
خشکی چشم عطش خورده، از انجاست که من
آبیاری نشدم، فصل بهار شهدا
چون نشد شمع که سوزد دل سنگم شب عشق
کاش می شد که شود سنگ مزار شهدا
آخرین خط وصایای دل من این است
که به خاکم بسپارید کنار شهدا
 
 
 
 
یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها