پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
بابا کجا چشمان زيبايت، گم شد که من پيدا کنم آن را؟
دستت کجا جا مانده خوب من، پايت چرا جانده در صحرا؟
در چند سنگر زير لب خواندي شعر شهادت را که دعوت شد؟
قلب پر از شوق و امديت نيز، تا آسمان آبي فردا
ديروز تا امروز شد يک قرن، با انتظاري مبهم و بينام
ديروزها بابا کجا بودي؟ اي کاش ميگفتي به من اين را
وقتي که ميرفتي خودم ديدم چشمان تو مانند دريا بود
اما چه شد وقتي که برگشتي دريا نديدم، پس چه شد دريا؟
وقتي که ميرفتي به انگشتت، مهر عقيقي لالهگون ديدم
حالا عقيق لالهگونت هست، مأواي انگشتر نشد پيدا
وقت سفر ديدم به چشم خويش، با پاي خود ميرفتي اي محبوب
امروز ديدم آمدي اما.... با پاي پر درد برادرها
ديروز ميرفتند باباها، از کربلا با مهر برگردند
اما ببين آوردهاند امروز، پيش من و تو کربلاها را
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395 7:20 PM
تشکرات از این پست