0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

دلا مستانه روی نو هستم 
حبیبا عاشق کوی تو هستم
سحرگان به خلوت در شب تار
به هق هق در تکاپوی تو هستم
دو دستم طالب جام می از توست
سبو بشکسته از روی تو هستم
شبم یکباره شد تا صبح بر باد
چرا رفت از برم ساقی که هستم
که هستم از ملائک برتر هستم
گرم باد هوا را سر شکستم
پذیرا باش جانم را خدایا
که من رختم به دیدار تو بستم

 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

گفته بودند آن روز یاران، از تو تنها نشانی به جا ماند 
روی خط عبور عاشقانه، خنده ی ناگهانی به جا ماند
ای پرستو، پرستوی پرپر، ای بلند به خونت شناور
از تو یک دفتر جاودانه، رازهای نهانی به جا ماند
من که در خط باور نبودم، لحظه ای هم کبوتر نبودم
پیش پای تو پرپر نبودم، در من آتشفشانی به جا ماند
شرحه شرحه دل از من فرو ریخت، بغض وامانده ام از گلو ریخت
یک جهان عشق در پیش رو ریخت، از جهان نیمه جانی به جا ماند
منتظر تا که ساکت رسیده، قطعه عکس و پلاکت رسیده
یک دو مشتی زخاکت رسیده، پاره ی استخوانی به جا ماند

 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

مادر خوبم مکن شیون برایـــم من شهیــــــدم
بلبلی بودم که از بــستان ایـتن دنیــــا پریـــــدم
ســـال هــا مشــتــاق دیــدار و وصــال یار بودم
گرچه شد پـرپـر تنــتم اما به محبــتوبم رسیـدم
جسم من در خاک و روحم در میان آســمان هــا
شاهـــدم من گرچه از چشــمان مردم ناپــدیدم
نقشه هایی را که دشمن داشت در سر بهر ایران
من به خون خود بر آنها خطی از بطلان کشیدم
پشت جبهه، ای منـــافق تو خیـــالی خام داری
چون که من در جبهـــــه ها نور امام عصــر دیدم
رهبرم می گفت من خاک وطن را دوست دارم
من چه خوشبختم که پیش رهبر خود روسفیدم
افتخار من همین بس چون که در میدان آتــش
خرم و خندان چو مــتردان خدا در خون تپــیدم
 
 
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
ميان آب‌ها چون ماه مي‌تابند ماهي‌ها
مگر در بستر مهتاب مي‌خوابند ماهي‌ها
شبي قوهاي وحشي لحظه‌ي پرواز مي‌گفتند
که در شط ابد، چون بيد، مي‌تابند ماهي‌ها
جهان، سر فصل چنگال است و دندان، صيد و قيد و بند
نياز مرغ وحشي را چه دريابند ماهي‌ها
دل طوفاني دريا و رستاخيز آئينه است
در آئين قيامت نيز در آبند ماهي‌ها
کفن‌پوشان دريا بر کران آب‌ها ديدند
که در پرواز موج جلوه سيما بند ماهي‌ها
شب آرام، را اي ناخدا بشکاف با کشتي
که شب تا صبحدم با ماه همخوابند ماهي‌ها
2/9/1375 پادگان حسن رودانزلي
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تقدیم به کتیبه زخم
ماه
رو به روي من نشسته است
مي‌رسي و مي‌نشانيم
به روي بال‌هاي خويش
مي‌روي
به سمت باغ ارغوان
تو
_ همان کبوتر سپيد زخم خورده‌اي
از صداي بال‌هاي تو
_ ستاره مي‌چکد
استعاره مي‌چکد
صبح
برگ‌هاي دفترم
_ دوباره سبز مي‌شوند
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
در خواب شهيدي به رهي هم سفرم کرد
از راه رسيدن به خدا با خبرم کرد
تا حجت حق را به سحر ديدم و گفتم
در عشق و رشادت همه صاحب نظرم کرد
 
 
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
رنگی به صورت ندارد، اما دلش لاله زار است 
شب تیره و بی ستاره، دل در غمش سر به دار است
آیینه ها سرد و خاموش، مهتاب نوری ندارد
امشب نگاه ستاره در چشم من بی قرار است
در خاکریز دعایش، خورشید سنگر گرفته است
طوفان از او در امان نیست، در دست او ذوالفقار است
جام شرابش مریزید، او مست «امن یجیب» است
سجاده اش پر گرفته است، تسبیح او بی شمار است
یک جفت پوتین ندیدید، با یک پلاک شکسته
این چفیه، این راز عزت، از جان او یادگار است
 
 
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تا تیغ تو در مصاف دشمن کاری است 
در پهنه ی رزم، اهرمن در خواری است 
از چشمه ی جان روشنت در شب و روز 
با لطف خدا خون شهادت جاری است
 
 
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
باید از فیض شهادت دین خود احیا کنم
جان خود تقدیم آن خورشید بی همتا کنم
باید از جان بگذرم در راه استقلال دین 
تا ز خود خوشنود و راضی خالق یکتا کنم
گر شهادت آرمان ماست از مردن چه باک
می روم تا در بهشت قدسیان مأوا کنم
می ستیزم با هر آن کس دشمنی با حق کند
گر کشم یا کشته گردم با خدا سودا کنم
می روم تا جان خود سازم فدای رهبرم
عاقبت من این سخن با خون خود امضا کنم
مهر مهدی گر بتابد بر دل و جانم شبی
می توانم قطره ای از اشک خود دریا کنم
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
شده خونین هوای خونین شهر 
جان ما شد فدای خونین شهر 
آتش تیر و توپ و خمپاره 
کرده ویران بنای خونین شهر 
سینه ها در برابر دشمن 
شد سپر از برای خونین شهر 
بانگ الله اکبر از هر سو 
پر طنین در فضای خونین شهر 
دین حق جاودانه خواهد کرد 
تا همیشه بقای خونین شهر 
استقامت کنید ای یاران 
باز در کربلای خونین شهر 
 
 
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تا خون شهيد راه حق ريخت به خاک
برخاست خروش عرشيان بر افلاک
شد بدر هلال از غم و ديده‌ي شب
خون ريخت به خاک و صبح دامن زد چاک
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

با توام اي آشناي صف‌شکن
قاصد گلواژه‌ي حب‌الوطن
موج دريا وامدار خشم تو
خواب دور است از حريم چشم تو
چشم تو شب را سترون کرده است
کربلا را قبله‌ي من کرده است
گام تو بر هر مسيري مي‌نشست
سردي نبض زمين را مي‌شکست
پنجه‌ات بر اهرمن تا مي‌رسيد
سينه‌اش را تندرآسا مي‌دريد
دجله و کرخه گواهت بوده‌اند
شاهد برق نگاهت بوده‌اند
امر حق در گوش تو آويزه بود
جُز شهادت کي تو را انگيزه بود
داغ ترکش کي تو را آزار داد
مرديت را گرمي بازار داد
از قلم کي آيد اين خيره‌سري
شعر من مانده است در اين داوري
دفترم را نام تو شيرازه کرد
لاله را خون تو پُرآوازه کرد
شرح تو کي درخور اين مثنوي است
مثنوي کوتاست شرحت معنوي است
 
 
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
تقدیم به معلم شهید «مهدی فرید طالب نیا» 
یادگار از تو همین سوخته جانی ست مرا 
شعله از توست، اگر گرم زبانی ست مرا 
به تماشای تن سوخته ات آمده ام 
مرگ من باد که این گونه توانی ست مرا 
نه ز خونگریه ی آن زخم، گریزی ست تو را 
نه از این گریه ی یکریز، امانی ست مرا 
باورم نیست، نگاه تو و این خاموشی؟ 
باز بر گردش چشم تو گمانی ست مرا 
چه زنم لاف رفاقت؟ نه غمم چون غم توست 
نه از آن گرمدلی، هیچ نشانی ست مرا 
گو بسوزد تنه ی خشک مرا غم، که به کف 
برگ و باری نبود، دیر زمانی ست مرا 
عرق شرم دلم بود که از چشمم ریخت! 
ورنه بر کشته ی تو گریه روا نیست مرا 
 
 
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

 
سرزميني چو باغ رويا بود
نخل‌هايش چقدر زيبا بود
در کنار خليج چون سروي
ديده‌بان تمام دريا بود
سبز و خرم شبيه باغ بهشت
با سپيدارهاي فردا بود
ناگهان داستان دگرگون گشت
گوييا اين همه به رؤيا بود
آتش خصم از در و ديوار
مثل باران رعدآسا بود
ناله و دود و خون و آتش و غم
جنگ جنگي که عشق تنها بود
يک طرف مادران و دخترها
آن‌طرف‌تر ز مرگ غوغا بود
داستانش به وسعت تاريخ
حق و باطل تمام اين‌جا بود
سينه‌هاي ستبر مردم شهر
خود گواه رشادت ما بود
عاشقان از حديث خونين شهر
نزد کروبّيان سخن‌ها بود
ياد ياران و پير جاويدان
گوييا طور يا که سينا بود
 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس

چقدر تجربه کردم غم نیامدنت را 
به روی سینه فشردم، حضور پیرهنت را
دریغ!! هیچ نمانده ست تا به خاک سپارم
چه آرزو؟! که ببوسم، چو آمدی بدنت را!
و تا که وسعت صحرا عجین بوی تو باشد
به دست باد سپارم، به یاد تو، کفنت را
در این سیاهی ممتد، خدا کند که سپیده
به گوش شب برساند، غریو شب شکنت را
بخواب ای تن بی سر! که خواب سبز تو جاوید
که تا ابد نفروشم، ز غیرتم، وطنت را

 
 
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  7:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها